اپیکتتوس؛ بردهای که فیلسوفِ رهایی شد
رضا دانشمندی در یادداشتی که در اختیار «انصاف نیوز» قرار داده است، نوشت:
رواقی گری -یا به پارسی مکتبِ «سُتاوندی»- یکی از والاترین فلسفههایِ دورۀ یونانی مآبی (هلنیستی) است، عصری که پس از مرگ «ارسطو» (۳۲۲پیش از میلاد) و با افول فلسفۀ کلاسیک یونان آغاز شد.
بعضی «رواقی گری»(۱) را نُسخۀ تعادل/تکامل یافتۀ مکتبِ «کلبیان» دانسته اند؛ چراکه سرسلسلۀ رواقیان یعنی «زنونِ کیتیومی»، شاگردِ کلبی مشربِ سرشناس، «کراتسِ تبسی» بوده است.
اندیشۀ رواقی گری مانند هر ایدهای -از آغاز تا انجام (حدود پنج قرن؛ از «زنون» که زاده: ۳۳۴ پیش از میلاد است تا مرگِ «مارکوس اورلیوس» در سال۱۸۰ میلادی)- قرائتها، نُسخهها و امواجی داشته است.
آخرین نُسخۀ «رواقی گری» [سُتاوندیِ متأخّر] برپایۀ اندیشههایِ «مارکوس اورلیوس»، «سنکا» و «اپیکتتوس»(۱۳۵-۵۵م.) [«اپیکتت» هم گفته میشود(۲)] بنا شد – البته سومی نه امپراتور بود و نه از ثروتمندان، بلکه بَرده ای بود رهایی یافته.
برتری حکمتِ عملی (فلسفۀ اخلاق) در عصرِ هلنیستی
فلسفۀ «هلنیستی»(۳)، نه بازگشت به عصر پیشا سقراطیان بود و نه تداوم بی چون و چرایِ رویکردِ «افلاطون» و «ارسطو». ویژگیِ اساسیِ فلسفۀ دوران یونانی مآبی، بازگشت به رویکرد «سقراطی» است -کم رنگ شدن حکمتِ نظرى و پرداختن به حکمتِ عملى.
توضیح بیشتر این که فلاسفۀ پیش از سقراط به تبیین پدیدههای عالمِ واقع علاقمند بودند و به بیان «هالینگ دِیل»(۴) -مترجم و نویسندۀ بریتانیایی- تمایل به «برون نگری» داشتند، اما سقراط به راهِ دیگری رفت؛ انسان مدارانه از «بیرون» پرهیز و به «درون» نظرکرد و «اخلاق» را در مرکز فلسفه اش نشاند.
اپیکتتوس هم باور داشت که «فلسفه» را نباید توضیح داد، بلکه باید آن را تَجسُّم بخشید و زیست(۵) و این مُیسّر نمی شود مگر با «هارمونی»(۶) و «یکپارچگی»(۷) ساحتهایِ مختلفِ وجودِ آدمی [به تعبیر استاد «ملکیان»، سه ساحتِ «درونی»؛ باورها/ عواطف، احساسات و هیجانات/ خواست و اراده و دو ساحتِ «بیرونی» گفتار و رفتار].
به بیان دیگر، «اپیکتت» هم برخلافِ پیشینیان، در ارزشمندیِ پرسش از عنصرِ نخستین یا مادّه الموادِ عالم تردید کرد (خواه «اتم» -غیرقابلِ تجزیه- باشد یا آتش یا خاک): آیا دانستن چیستیِ نیکوبد و استفاده از آنها به مثابۀ شیوه نامۀ زندگی کافی نیست -همچنین، آگاهی از حدود خواهانی و بیزاری و گزینش و پرهیز؟
با این اوصاف، از منظر رواقیان «شادی» را هم در درون باید جُست، نه بیرون؛ چراکه احساساتِ ما تابعِ داوریهایِ ماست. در نتیجه، «اپیکتت» هدفِ تعلیم و تربیت را تمرینِ پرهیز از اندوه و ناامیدی میدانست و دوری از آه و ناله که «بیچاره من» و «افسوس» -هدفی که در گرو فهمِ نسبتِ «ارادۀ آدمی» و «جهان» است (شاید به همین علّت، او «سکوت» را برتر میدانست و لب گشودن را مگر به ضرورت -آن هم مختصر- روا می داشت).
عقل، جبر و مسئولیت
دغدغۀ اصلی فلسفههایِ هلنیستی امنیّت/آرامشبخشی در جهانی است ناپایدار، پیشبینیناپذیر و شگفتانگیز. اپیکتتوس با تأکید بر تمایز کنترلپذیرها از کنترلناپذیرها، تنها راه نیل به خوشبختی را این میدانست: «نگراننبودن برای چیزهایی که خارج از ارادۀ ما است».
این حکیم رواقی، انسان را «خردمندِ فانی» تعریف میکرد، که نباید به پرسشهایِ فراتر از حدّش بپردازد؛ چراکه احتمالاً ذهنِ آدمی توانایی درک آنها را ندارد و حتی با فهمشان هم چیزی بهدست نمیآورد. با وجود این، از منظر «اپیکتت» برترین خدمت به دیگری، کمک به رشدِ خردورزیِ اوست (تا برای انجام تمایز و تفکیک پیشگفته توانا گردد).
اپیکتتوس دلبستۀ ژرفنگری در کلیدواژههای مکتبِ «رواقیگری» بود، بهویژه مفهوم ارسطویی «پروهَریسِس»(۸) یا «گزینشِ متأمّلانه»(۹). «اپیکتتوس» بر این باور بود که ما زمانی مسئول هستیم که توان، امکان و ظرفیتِ «گزینش» داریم -گزینشی که عاری از اجبار بیرونی باشد. همچنین، در اندیشۀ «اپیکتت»، انتخابهایِ دیگران، فقط برای خود آنان اهمیت و تأثیرِ اخلاقی دارد -برای هرکس، «دیگری» خارجی است و بنابراین رفتارش هیچ عواقبی برای ما ندارند.
مرگ اندیشی
چرا با اینکه دلبستۀ ساغری بلورین هستیم، اما از شکستنش اندوهگین نمیشویم؟ زیرا همیشه نسبت به شکنندهبودن آن آگاهیم. به نظر «اپیکتت» آدمی باید همواره دوستدارِ پدرومادر، همسروفرزند، خواهروبرادر و دوستانش باشد، و همان سان، مرگ و میرایی آنها را به خود یادآوری کند.
روان شناسی و رواقی گری
فلسفۀ «رواقی» نه تنها تأثیری بهسزا بر اندیشۀ فیلسوفانِ باختر داشته (دکارت، اسپینوزا، لایب نیتس، شوپنهاور، آدام اسمیت و جان استوارت میل)، بلکه در گسترۀ پژوهشهایِ «سلامتِ روان» هم الهام بخش بوده است. برای نمونه، خالق روان درمانیِ «عقلانی-عاطفی-رفتاری»، «آلبرت اِلیس»(۱۰) در کتاب «زندگی عاقلانه»(۱۱)، از دِینِ خود به رواقیان مینویسد: «آنچه انسان را آشفته می سازد، واقعیت نیست، بلکه درکِ آدمی از واقعیت است».
پس از «اِلیس»، «آرون تِمکین بک»(۱۲) پدرِ رایج ترین شکل درمانِ گفتاری، یعنی «درمانِ شناختی-رفتاری»(۱۳) منشاءِ فلسفیِ رویکردِ ابداعیِ خود را فلسفۀ رواقی اعلام کرد.
وارثانِ اپیکتت
امپراطور «مارکوس اورلیوس» (۱۸۰-۱۲۱م.) هرگز شاگرد «اپیکتت» نبوده است، اما به تأثیرش آگاه بود و خود را پیروِ «فیلسوفِ آزادشده» میدانست.
به گفتۀ اوریگِنِس(۱۴) [از دانشوران آغازین مسیحی و پدرانِ نخستین کلیسا] «اپیکتت» در قرن سوم میلادی از «افلاطون» سرشناستر بود؛ چراکه آموزههایش صرفاً نخبهگرایانه نبود و در میان مردمانِ خواهان آرامش و خوشبختی هم جریان داشت.
چهلوهفتمین پاپِ کلیسایِ کاتولیک، «سیمپلیسیوس» قدّیس(۱۵) (قرن پنجم میلادی) که بدون شک برجستهترین مُفسّرِ نوافلاطونیِ ارسطو است، شرحی بلند بر آثار «اپیکتت» [«اِنکریدیون»(۱۶)] نوشت.
فیلسوفِ عرب، «یعقوب بن اِسحاق کِندی» [که همعصر امام یازدهم شیعیان -امام عسگری ع- بود] در قرن نهم میلادی، «رساله فیالحیله لدفعالاَحزان» را با توجّه به آموزههایِ رواقیان نگاشت -برای نمونه، او غمواندوه را ناشی از خواهشهایِ نافرجام بشر میداند، حسّی که بیش از آنکه طبیعی باشد، پیامدِ جامعه و فرهنگ است.
در میان نظامیان مطرح، خلبانِ جنگندۀ آمریکایی در جنگ ویتنام، «جِیمز اِستاکدِیل»(۱۷) مدّعی بود که به کمک آموزههایِ اپیکتتوس توانسته چهار سال حبسِ انفرادی را تحمّل کند و زنده بماند -آنهم در سلولی بتنی و بدون پنجره به طول ۲.۷ و عرض ۰.۹ متر.
هنگامیکه جت «داگلاس اِی-۴ اسکایهاوک» «جیمز» هدف قرارگرفت و او بین زمینوآسمان بود، به جنگل زیر پایش نگاه کرد و با خود گفت: «بدرود جهان فنّآوری؛ سلام بر دنیایِ اپیکتتوس».
پ.ن.
*آنچه خواندید، ترجمه و اقتباسی بود از مطلب «نیل برتون» دربارۀ «اپیکتتوس». این روانپزشک بریتانیایی در ایران صرفاً با کتاب Master your mind: the mental health guide و دو ترجمه از آن یعنی «بر ذهنتان مسلّط شوید» و «تسلّط بر ذهن؛ راهنمای سلامت روان»، شناخته میشود. برتون که در آکسفورد (انگلستان) زندگی و تدریس میکند، آثار جالب دیگری هم دارد: «معنای اسطوره؛ بازگویی و تفسیر دوازده اسطورۀ یونانی از زبان یک روانپزشک»، «معنایِ جنون»، «قایمباشک: روانشناسیِ خودفریبی»، «زندگی با شیزوفرنی» و …
- Stoicism
- Epictetus
- Hellenistic age
دورۀ «هلنیستی» (غلبۀ هلنیسم) با مرگ «اسکندر مقدونی» در سال ۳۲۳ پیش از میلاد آغاز و تا ظهور امپراتوری روم در سال ۳۱ پیش از میلاد مسیح ادامه یافت.
- Reginald John “R. J.” Hollingdale (1930–2001)
- “Don’t explain your philosophy. Embody it.”
- Consistency
- Integrity
- Prohairesis
۹- به نظر نویسندگان مقالۀ «ارسطو و نظریۀ تصمیم(پروهایرسیس)»؛ مجید ملّایوسفی و لیلا شیرخانی.
- Albert Ellis
- A New Guide to Rational Living
- Aaron Temkin Beck
- CBT
- Origen
- Simplicius
- Encheiridion
- James Stockdale
منبع: ensafnews.com
اخبار مرتبط
طومارهای شهر سنگی و رازهای دو هزارسالهای که فاش میکنند
پترا (Petra) یک شهر باستانی در اردن است که به دلیل معماری صخرهای چشمگیرش مشهور است. پترا حدود قرن چهارم پیش از میلاد توسط نبطیان تأسیس شد و بعداً تحت کنترل امپراتوری روم درآمد.
ماجرای واقعی تخریب معبد سلیمان چیست؟
جوزفوس فلاویوس مورخ یهودی، آتشسوزی و تخریب معبد سلیمان را امری کاملا تصادفی میخواند و میگوید شهر به تصرف رومیها درآمد. اما واقعیت این است که معبد سلیمان به دست خود یهودیان تخریب شد.
سیونیک کانون بحران در قفقاز
کتاب نوین دکتر مجید کریمی با سرنام سیونیک کانون بحران در قفقاز (تاریخ و اهمیت راهبردی استان سیونیک ارمنستان و کشمکش بر سر دالان زنگزور ) در ۲۹ آذرماه ۱۴۰۲ به بازار کتاب آمد.
مفاهیم: هنر بیزانسی چیست؟
همشهری آنلاین - مهدی تهرانی: هنر بیزانسی در حقیقت شیوهٔ معماری و نقاشی و موزاییککاری مختص امپراتوری بیزانس است که از قرن چهارم میلادی در بیزانس یا روم شرقی که پایتخت آن قسطنطنیه بود معمول شد و تا قرن پانزدهم میلادی در بسیاری از کشورها به خصوص سوریه، یونان، یوگسلاوی و روسیه متداول ماند.
انواع تقویم ها در جهان
تقویمی ارمنی ، تقویم مردم ارمنی است.ارمنستان نیز به منزلهٔ سرزمینی تاریخی و کهن از گذشته تا به امروز تقویمهای متنوعی داشتهاست.
۶۲۱ فیلم متقاضی حضور در بخش بینالملل «فیلم فجر» شدند
۶۲۱ فیلم متقاضی حضور در بخش بین الملل چهل و دومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر شدند.