تاریخچۀ مسئلۀ ارمنی(1)
نویسنده: دکتر آرمان گیراگوسیان
ترجمه: گارون سارکسیان
مسئلۀ ارمنی مجموعهای است از مسائل بنیادین تاریخ سیاسی ملت ارمنی، یعنی آزادسازی ارمنستان از زیر سلطۀ بیگانگان، برقراری دوباره حکومت مستقل ارمنی در فلات ارمنستان، و پیکار ملی و آزادیبخش با هدف یکپارچگی ملت ارمنی. مسئلۀ ارمنی که پیدایش آن در ارتباط با سقوط حکومت ارمنیان (درسدههای میانه) بوده است، بخشی از مسئلۀ شرق شده و در روابط بینالملل، سیاست دولتهای بزرگ در خاور نزدیک و پیکار آنها برای نفوذ در امپراتوری عثمانی و تجزیۀ قلمرو آن جایگاه مهمی یافته است. اصطلاح مسئلۀ ارمنی نخستین بار پس از جنگ روس و عثمانی در 78-1877م در دیپلماسی بینالملل به کار گرفته شد.
در نیمۀ نخست سدۀ 19م امپراتوری عثمانی، بزرگترین حکومت خاور نزدیک، مایۀ رقابت دولتهای بزرگ اروپا شده بود. هر یک از آن دولتها بر اساس منافع خود و برای ممانعت از برتری سیاسی و اقتصادی رقیبان در امپراتوری عثمانی، مقاصد خود را با اصول بیمعنی «استاتوس کوو» پنهان میکردند. و این چیزی بود که برای سیاست ارتجاعی داخلی حکومت استبدادی سلطان باصرفه بود. دولتهای بزرگ با سود بردن از اوضاع سنگین ملتهای مسیحی امپراتوری عثمانی، از جمله ارمنیان، برای وارد آوردن فشار بر باب عالی (دولت عثمانی) و دخالت در امور آن، نه تنها کمکی به بهبود وضعیت اقلیتهای ملی نمیکردند، بلکه آن را وخیمتر نیز میکردند. باب عالی گرایش ساکنان مسیحی برای آزاد شدن از یوغ چندین سدهای ترکها را تهدیدی برای آیندۀ امپراتوری چند ملیتی و چندمذهبی میدانست. امپراتوری عثمانی با تلاش برای جلوگیری از فروپاشی و بیرون آمدن از نهایت عقب ماندگی، و همچنین برای متمدن جلوه دادن خود در چشم اروپاییان، در نیمۀ سدۀ 19م طرح اصلاحات اجتماعی، امنیت جان و مال و ناموس همۀ اتباع، برابری اتباع مسلمان و غیرمسلمان و اصلاحات اقتصادی را اعلام کرد. اما آن اصلاحات نیم بند نتوانست تغییری بنیادی در حکومت و جامعۀ امپراتوری و اوضاع ملتهای ستمدیده به وجود آورد.
از سالهای دهۀ 60 سدۀ 19م پیکار ملی و آزادیبخش ملت ارمنی در ارمنستان غربی شدت یافت (قیام وان و زیتون در 1862م، قیام موش در 1863م). جنگ روس و عثمانی در سالهای 78-1877م با پیروزی روسیه پایان یافت. ارتش روسیه در جبهۀ بالکان به کنستانتوپل [استانبول] نزدیک شد و در جبهۀ قفقاز تقریبا سراسر ارمنستان غربی را تصرف کرد. در ارمنستان غربی و دیگر مناطق امپراتوری عثمانی بیش از سه میلیون ارمنی زندگی میکردند که زیر فشار و سرکوب ملی، اقتصادی، سیاسی و دینی قرار داشتند. جنگ روس و عثمانی، و کامیابی پیکار آزادیبخش ملتهای بالکان جان تازهای در کالبد جنبش ملی و آزادیبخش ارمنیان دمید، تا برای آزادسازی ملت و اتحاد دو بخش ارمنستان تحت حمایت روسیه مبارزه کنند. سیاست سلطه جویانۀ امپراتوری روسیه و بهاصطلاح «حمایت» او از ملتهای مسیحی امپراتوری عثمانی، در واقع، با منافع حیاتی آزادسازی ملت ارمنی از یوغ عثمانی همخوانی داشت.
اصطلاح «مسئلۀ ارمنی» نخستین بار در پیمان ساناستفانو (1878) به کار رفت. در مادۀ 16 این پیمان آمده بود که باب عالی موظف به اجرای اصلاحات در مناطق ارمنینشین است. امتیاز مادۀ 16 این بود که روسیه به عنوان پشتیبان ملت ارمنی ظاهر میشد و الحاق بخش چشمگیری از ارمنستان غربی به روسیه برای یکپارچگی ملی و پیشرفت اقتصادی و فرهنگی ارمنیان امکانی فراهم میآورد. این پیمان در اوضاع متشنج جهانی بسته شد و اتحاد نیرومند انگلیس و اتریش به مخالفت با روسیه برخاست. بریتانیای کبیر و اتریش-مجارستان کنگرۀ جدید بینالمللی تدارک دیدند که هدف آن بازداری روسیه از برخورداری از ثمرات پیروزیاش بود. در آستانۀ برگزاری کنگرۀ برلین (1878م) هیأت ملی ارمنیان به رهبری مگردیچ خریمیان برای مذاکره با دولتهای اروپایی پیرامون حل و فصل مسئلۀ ارمنی به اروپا فرستاده شد.
هیئت ملی ارمنیان تضمین واقعی دریافت نکرد، با این حال، به برلین رفت، اما به آن اجازۀ شرکت در نشستهای کنگره داده نشد. دیپلماسی غرب و اروپا در کنگرۀ برلین با بازنگری مفاد پیمان ساناستفانو موفق شد روسیه را از داشتن حق انحصاری در مسئلۀ ارمنی محروم کند. در مادۀ 61 کنگرۀ برلین آمده بود که باب عالی موظف است از اصلاحات انجام شده به دولتها گزارش دهد و دولتهای بزرگ باید اجرای آنها را پیگیری کنند. به اینسان، مسئلۀ ارمنی به روابط بینالملل گام نهاد، اما این نیز باب عالی را از حل مسئله به شیوۀ خود بازنداشت. بنا به تصمیم کنگرۀ برلین بخش بزرگی از ارمنستان غربی زیر سلطۀ ترکان باقی بماند، و این چیزی بود که برای ساکنان ارمنستان غربی سرنوشت ساز شد و آنها را به نابودی کشاند.
در اواخر دهۀ 70 و اوایل دهۀ 80 سدۀ 19م بریتانیای کبیر درخواست انجام اصلاحات در ارمنستان غربی را فعالتر از دیگران مطرح میکرد. دولت بریتانیا میکوشید با سؤاستفاده از مسئلۀ ارمنی و وارد کردن فشاری دائمی بر باب عالی، قبرس و مصر را اشغال کند.
دولت عبدالحمید دوم با درک این که مسئلۀ ارمنی میتواند نقش مهمی در سیاست دولتها داشته باشد بر آن شد تا با تشدید پیگرد ملت ارمنی از راه برانگیختن تعصبات دینی و احساسات ضد ارمنی، کشتار و چپاول پیوسته، خودکامگی و قانون شکنی حکام محلی، تغییر دین اجباری ارمنیان، تشدید سانسور، تشکیل سواره نظام نامنظم کردها و غیره مسئلۀ ارمنی را پایان دهد. این چیزی بود که سرانجام به نابودی ملت ارمنی انجامید.
در اواخر دهۀ 80 و اوایل دهۀ 90 سدۀ 19م مرحلۀ جدید جنبش ملی و آزادیبخش ملت ارمنی با پیدایش احزاب سیاسی ارمنی، مانند سازمان آرمناکان، حزب هنچاکیان و فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون)، آغاز شد و در ارمنستان غربی پیکار آزادیبخش مسلحانه گسترش یافت (قیام زیتون در 1878م، وان در 1885م و واسپوراکان و ساسون و آلاشکرد و غیره در 1886م).
دولت ترک در پاسخ به قیام ارمنیان ساسون در سال 1894م، ارمنیان آن منطقه را کشتار کرد؛ ده هزار نفر قربانی شدند. دولت سلطان زیر فشار دولتهای اروپایی برای بررسی رویدادهای ساسون به اجبار هیأتی از نمایندگان بریتانیای کبیر، روسیه و فرانسه تشکیل داد. در آوریل 1895م دولت انگلستان طرحی تدوین کرد که بر اساس آن به ارمنستان غربی خودمختاری زیر حمایت دولتهای اروپایی داده شود. هدف اصلی سیاست اصلاحات انگلیسیها منع روسیه از تصرف احتمالی آن مناطق به بهانۀ حمایت از حقوق مسیحیان بود. پس از آن که فرانسه و روسیه نیز خواستار اصلاحات شدند، در 11 مه 1895م نسخۀ بازنگری شدۀ طرح انگلیسی اصلاحات به باب عالی ارائه شد. در 17 سپتامبر 1895م ارمنیان در مخالفت با به تعویق انداختن اصلاحات، تظاهرات آرامی در استامبول برگزار کردند. دولت عثمانی در پاسخ به آن، ارمنیان استامبول را کشتار کرد و تعداد شش هزار ارمنی قربانی شدند. در 15 اکتبر، عبدالحمید دوم سفیران دولتهای اروپایی را به حضور پذیرفت. آنها به نام حفظ تمامیت ارضی امپراتوری خواستند که افکار عمومی اروپاییان را آرام سازند و خواستهای ارمنیان را بپذیرند و در ارمنستان غربی اصلاحات انجام دهند. دولت عثمانی در 20 اکتبر اعلام کرد که بزودی اجرای اصلاحات را آغاز خواهد داد، اما نه تنها آن را اجرا نکرد، بلکه با استفاده از تضاد میان دولتهای اروپایی دست به کشتار سراسری ارمنیان ارمنستان غربی و دیگر نقاط امپراتوری عثمانی زد. در طول سالهای 96-1894م بیش از 300 هزار ارمنی کشته شدند.
احزاب سیاسی ارمنی با وجود اختلاف در برنامه و شیوۀ عملکرد خود، در مورد آزادسازی ارمنستان غربی و تشکیل دولت مستقل ارمنی وحدت داشتند. با این حال، احزاب ارمنی حول این آرمان ملی گرد نیامدند و برخلاف دیگر ملتهای ستمدیدۀ امپراتوری نیروهایشان را برای برپایی جنبش متحد مردمی به هم پیوند ندادند.
کوشش برای تشکیل جبههای متحد از ملتهای غیر ترک (بهویژه کردها) نیز ناکام ماند. برعکس، زمامداران ترک موفق شدند اقوام کرد را برای اهداف خود بهکار گیرند و بر ضد ارمنیان برانگیزند.
بالندگي جنبش آزادیبخش ارمنی در اواخر سدۀ 19م و اوایل سدۀ 20م و تلاش حزب اپوزیسیون ترکهای جوان (یا حزب اتحاد و ترقی) برای به کارگیری این جنبش بر ضد سلطان، حزب ترکهای جوان را که چندان تفاوتی با عبدالحمید دوم نداشت به فکر برقراری رابطه با احزاب ارمنی انداخت. احزاب ارمنی با ادامۀ پیکار برای آزادسازی ارمنستان غربی، در متحد کردن نیروهای اپوزیسیون رژیم عبدالحمید دوم شرکت فعالی داشتند. وضع ارمنیان پس از انقلاب ترکهای جوان در سال 1908م نیز بهبود نیافت و در آوریل 1909م ترکهای جوان دست به کشتار ارمنیان استان آدانا زدند و بیش از سی هزار ارمنی قربانی آن شدند.
در سالهای 14-1912م که مردم بالکان با پیکار ملی و آزادیبخش خود ضربات تازهای بر استبداد ترک فرود آوردند، مسئلۀ ارمنی باری دیگر موضوع مذاکرات دولتهای بزرگ و ترکیه شد. پیرامون انجام اصلاحات در ارمنستان غربی پیکار سختی آغاز شد که تا آغاز جنگ جهانی اول (18-1914م) ادامه یافت.
زمامداران ترکیه با همپیمانی با آلمان و ورود به جنگ جهانی امیدوار بودند که روسیه را از قفقاز بیرون برانند و با متحد کردن مسلمانان خاور نزدیک، قفقاز، روسیه و آسیای مرکزی آرمان دیرین خود، یعنی «توران بزرگ» را تحقق بخشند. غیر از روسیه، ملت ارمنی نیز که در دو بخش غربی و شرقی ارمنستان زندگی میکرد مانع رسیدن ترکها به هدف بود. دولت ترکهای جوان معتقد بود که پیش از هر چیز باید ساکنان ارمنستان غربی را که گرایش روسی آنان بر همگان آشکار بود نابود کرد.
ترکهای جوان با هدف نابودی ارمنیان ساکن ارمنستان غربی و دیگر نقاط امپراتوری عثمانی و حل مسئلۀ ارمنی با این شیوه، با استفاده از فرصتی که جنگ به دست داده بود، تحت عنوان انتقال ارمنیان ساکن نواحی نزدیک جبهه، دست به تبعید و کشتار بیش از یک و نیم میلیون ارمنی زدند. ارمنستان غربی و کیلیکیا از ساکنان بومی خود تهی شد.
ارتش روسیه و جوخههای داوطلبان ارمنی در پي عملیات موفقیتآمیز در جبهۀ قفقاز تا سال 1916م بخش چشمگیری از ارمنستان غربی را تصرف کردند. این امر تحرک بیشتری به مذاکرات میان انگلیس و فرانسه برای تقسیم قلمروی امپراتوری عثمانی بخشید. داد و ستد دیپلماتیک پیرامون تقسیم خاور نزدیک، از جمله ارمنستان، از سر گرفته شد، اما در این مذاکرات هیچ سخنی از استقلال یا خودگردانی ارمنستان و آیندۀ ملت ارمنی به میان نیامد. در ژوئن 1916م روسیه در مناطق تصرف کردۀ ارمنستان غربی یک «فرمانداری نظامی» از مناطقی که با جنگ از ترکیه تصرف کرده بود برقرار کرد. با آن که رژیم تزاری در آستانۀ جنگ و دوران آغازین جنگ به عنوان پشتیبان مسیحیان ساکن امپراتوری عثمانی، بخصوص ارمنیان، ظاهر میشد و برای تبعید و کشتار ارمنیان هیاهو برپا میکرد و جوخههای داوطلبان تشکیل میداد، اما پس از آن میکوشید که مسئلۀ ارمنیان را از دیپلماسی روسیه کنار گذارد و اهمیت سیاسی ارمنیان را به صفر برساند. استانهای ارمنی که با جنگ تصرف شده بود و در عمل خالی از ساکنان بومی ارمنی شده بود، میبایست تبدیل به استانهای دور افتادۀ معمولی روسیه شوند.
در پی انقلاب فوریۀ سال 1917م، در روسیه دولت موقت تشکیل شد و با مصوبۀ 25 آوریل 1917م ادارۀ بخشهای تصرف شدۀ ارمنستان غربی را بر عهده گرفت. به ارمنیان رانده شده و تبعیدی اجازۀ بازگشت به موطن اجدادی داده شد. همزمان با آن، دولت موقت سیاست تزاریسم در ارمنستان غربی را ادامه داد و حق تعیین سرنوشت ملت ارمنی را به هر نحو پامال کرد. از مه سال 1917م آتش بس غیر رسمی در جبهۀ روس و ترکیه برقرار شد. اما در این جا نیز مانند جبهۀ غرب، سربازان دستخوش شور انقلابی شده بودند. این شور و شوق، و تلاش سربازان روس برای ترک جبهه و بازگشت به خانه، پس از انقلاب اکتبر 1917م آشکارتر شد. جبهۀ قفقاز خالی شد و برای تهاجم ترکیه اوضاع مساعدی فراهم آمد.
دولت شوروی که در روسیه بر سر کار آمد در 29 دسامبر 1917م با صدور سندی با عنوان «فرمان مربوط به ارمنستان ترکیه» حق تعیین سرنوشت ملت ارمنی و برقراری مجدد حاکمیتی را که از دیرباز از دست داده بود به رسمیت شناخت. دولت شوروی رسما اعلام کرد که از «حق تعیین سرنوشت آزادانۀ ارمنستان غربی تا استقلال کامل» حمایت میکند. اجرای این فرمان عمدتا بسته به همبستگی نیروهای ملی ارمنی، برقراری نظم و امنیت در منطقه، تاسیس نیروی انتظامی، منع فرار از ارتش، استفاده از واحدهای ارتش روسیه، و مهمتر از همه تمایل دولت شوروی به اجرای «فرمان» بود. اما اوضاع سنگین حاکم و موضع کمیساریای ماورای قفقاز که در تفلیس تشکیل شده بود و بخصوص «هیأت ملی ارمنی» نسبت به روسیۀ شوروی، اوضاع وخیم ملت ارمنی را بیش از پیش بدتر کردند. ارتش ترک با نقض آتش بس میان روس و ترکیه که در 18 دسامبر 1917م در ارزنجان بسته شده بود، در فوریۀ 1918م در سراسر جبهه دست به حمله زد و باری دیگر ارمنستان غربی را تصرف کرد. ترکیه نیز مانند همپیمانش آلمان، انقلاب روسیه را فرصتی برای تصرف مناطق جدید میشمرد. دولت ترکیه با استفاده از مواد پیمان صلح برست (1918م) به ادامۀ فشار بر ماورای قفقاز پرداخت و خواستار تجزیۀ آن از روسیه شد تا در آینده ماورای قفقاز را به چند بخش تقسیم کند (بنا بر اصل تفرقه بیانداز و حکومت کن) و سلطۀ خود را در آن جا برقرار کند. ترکیه مذاکرات با دولت ماورای قفقاز را متوقف کرد و دوباره دست به حمله زد. در نیمۀ مه 1918م ارتش ترکیه شهر آلکساندرپل را تصرف کرد. خطر تصرف ایروان بسیار جدی شده بود. ملت ارمنی در وضعی سخت بحرانی قرار گرفت. اما سربازان و داوطلبان ارمنی در جبهههای سردارآباد، قراکلیسا و باشآباران دشمن را متوقف کردند و آن را در محورهای اصلی در هم شکستند و خطر نابودی فیزیکی ملت ارمنی را از میان برداشتند. ترکیه مذاکره با فدراسیون ماورای قفقاز را آغاز کرد. ترکیه خواستار تجزیۀ ماورای قفقاز از روسیه و به رسمیت شناختن متصرفات خود بود. در 26 مه 1918م جمهوری گرجستان، در 27 مه جمهوری آذربایجان (در شرق ماورای قفقاز) و در 28 مه جمهوری ارمنستان تاسیس شد. تشکیل جمهوری ارمنستان اگرچه در شرایط سنگینی روی داد، از مهمترین رویدادهای تاریخ ملت ارمنی بود. حاکمیت ملی ارمنیان پس از چند سده وقفه دوباره برقرار میشد. مساحت جمهوری در آغاز تاسیس خود کمی بیش از 9 هزار کیلومتر مربع بود و جمعیت آن 326 هزار نفر. غیر از قلمرو اصلی ارمنستان غربی مناطق کارس، آرداهان، سورمالو، شارور، ولایت نخجوان، و بخش عمدهای از ولایات آلکساندرپل و اجمیادزین به دست ترکیه افتاد. پس از شکست ترکیه در جنگ جهانی اول و عقد پیمان آتش بس مدروس (1918م) ارتش ترکیه از قلمرو جمهوری ارمنستان و استان کارس بیرون رفت و مرزهای سال 1914م دوباره برقرار شد و مساحت جمهوری ارمنستان به 55 هزار کیلومتر مربع رسید.