سارا عباسی پژوهشگر و کارشناس علوم اجتماعی
در چند دهه گذشته که جوامع از دوران گذار سنت به مدرنیته عبور کرده و هر کدام شکل و اصول خود را در فرهنگ پیدا کردهاند، مشکلات جدیدی ظهور کرده که تا پیش از این مطرح نبود. هر کدام از این جوامع، ساختار فرهنگی و اقتصاد سیاسی مختص به خود را دارند که در درون چهارچوب خود جامعه نیاز افراد را تامین میکند. اما در شرایط امروز موقعیتهایی وجود دارد که در دایره زندگی روزمره نمادهای این دو با هم برخورد میکنند و در کنار هم قرار میگیرند. مسئلهای که در این شرایط مطرح میشود این است که افراد در لحظه میتوانند درکی از موقعیت فکری خود داشته باشند که آیا در دایره سنت قرار دارند یا مدرنیته، اما نمیدانند که اصول اخلاقی برخورد با چیزی که در مقابلشان قرار دارد چیست.
نسل جدید یا همان «جن زی» که امروز دیگر به بلوغ فکری رسیده و امکان مطرح کردن خواسته ها و انتقادات خود را دارد با این تقابل راحت تر کنار آمده و در حال حل این مسئله و مشخص کردن مرزهای اخلاقی مربوط به آن است. در سالهای اخیر این نسل مفهوم جدیدی را خلق و تعریف کرد به نام Cultural appropriation که معنا و معادل فارسی دقیق نمیتوان برای آن تعریف کرد اما شاید نزدیکترین ترجمه به آن تصاحب فرهنگی باشد.
این مفهوم که این روزها توسط نسل جوان بسیار استفاده میشود و اصول آن را رعایت میکنند مربوط به تقابل جوامع سنتی کوچک و جوامع مدرن با قدرت اقتصادی و تولیدی بالا. جوامع مدرن به اندازه جوامع سنتی پیشینه تاریخی ندارند و فرهنگ آن مختص به یک جغرافیای خاص نیست. اما جوامع سنتی سابقه تاریخی بلندی دارند و در طول سدهها و حتی هزاره ها با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کردهاند؛ پستی ها و بلندی های روزگار و مشکلاتی که این جوامع در طول این تاریخ با آن مواجه شدهاند فرهنگشان را تقویت کرده. نمادهای مربوط به هر فرهنگ خاص بعد از هر سرکوب، مبارزه یا شکستی که به پایان رسیده و به جای نابودی قویترشان کرده و ارزش والاتری کسب کرده است. گویی که نمادهای هر فرهنگ خاص نشاندهنده تاریخ مبارزه و مشکلاتی که آن فرهنگ از آن عبور کرده، هستند.
هر جامعه و فرهنگ سنتی که دارای یک پیشینه تاریخی است در جامعه مدرن امروز یک اقلیت محسوب میشود. به دلیل اینکه جامعه مدرن محدود به مکان یا جامعه خاصی نیست اما این فرهنگ ها محدود به مختصات فرهنگی خاصی هستند و در مقابل مدرنیته که تمام دنیا را در بر میگیرد اقلیت محسوب میشوند و از لحاظ اقتصادی یا سیاسی توان مبارزه و رقابت با جامعه مدرن را ندارند. اما همزمان زندگی مدرن اسباب رسانه و ارتباط گسترده بین المللی را فراهم میکند. افراد از تمام نقاط دنیا میتوانند با افرادی از فرهنگ و زبانهای متفاوت ارتباط داشته باشند و به نمادهای فرهنگهایی غیر از فرهنگ خودشان دسترسی دارند. سوالی که پیش آمد این بود که این افراد غیربومی فرهنگ و جامعه اقلیتها تا کجا اجازه استفاده از نمادهای فرهنگی این گروههای کوچک را دارند.
با استناد به مفهوم ذکر شده؛ نمادهای فرهنگی هر گروهی متعلق به همان گروه است و افرادی که به آن گروه خاص تعلقی ندارند اجازه استفاده از آن را هم ندارند. طرفداران این جریان معتقدند که نمادهای هر فرهنگی پیشینهای از ظلم و ستمی است که بر مردم آن گروه گذشته. افراد این جوامع هنوز هم با پوشیدن لباس محلی، داشتن لهجه یا حتی داشتن چهرهای خاص که گویای نژاد آنها باشد در فضای جامعه مدرن تحت ستم قرار میگیرند و حقوق اجتماعی خود را از دست میدهند. در این شرایط که سرکوب و ستم بر علیه این افراد به دلیل تعلقشان به یک گروه فرهنگی به خصوص همچنان در حال جریان است؛ افرادی خارج از این فضا حق ندارند به صرف علاقه یا کنجکاوی نمادهای فرهنگی این گروهها را تصاحب کنند. اگر این نمادها در دسترس همگان قرار بگیرد به مرور زمان از معنایی که در حال حاضر دارد تهی میشود و ارزش خود را از دست میدهد. در آن شرایط دیگر نمادهای یک فرهنگ خاص نیست بلکه چیزیست که هر کسی میتواند استفاده کند.
برای مثال در همین دوران کرونا که جنگ بین رژیم اشغالگر صهیونیستی و فلسطین شدت گرفت؛ فلسطین پس از سالها مبارزه و تحت ستم بودن مجدداً توانست صدای خود را به دنیا برساند و با حمایت سیل عظیمی از افراد جامعه مواجه شد. ستمی که بر مردم فلسطین میشد تغییری نکرده بود و سالیان زیادیست که این جریان در حال رخ دادن است. مردم فلسطین برای گرفتن حق خود سالهای زیادی در سکوت مبارزه کردند و جهان در برابر این ظلم سکوت کرد تا سال گذشته که این رویه تغییر کرد و تعداد زیادی از افراد در نقاط مختلف دنیا از این ملت حمایت کردند. در همین بحبوحه که همچنان جنگ و درگیری ادامه داشت، برند «لویی ویتون» یک روسری با طرح چفیه وارد بازار کرد به قیمت 705 دلار. بعد از این که این کمپانی بزرگ لباس از نمادهای این فرهنگ در ساخت لباس خود استفاده کرد، برندها و تولیدیهای کوچکتر هم متوجه اقبال مردم نسبت به این طرح شدند و شال و روسری در سطح گسترده با این طرح تولید شد و فروش رفت. اتفاقی که میافتد این است که گروه اقلیت همچنان تحت ظلم و ستم است و شرایطش تغییری نمیکند اما همزمان در این شرایط نمادهای فرهنگی خودش را هم از دست میدهد. چفیه که تا پیش از این نماد مبارزه و حمایت از یک جریان بود و افراد در صورت استفاده از آن باید هزینه میدادند؛ حالا از فضای اولیه خود خارج شده و توسط یک فرد غیرمرتبط وارد جریان تولید کاپیتالیستی جامعه مدرن میشود که شرکت های بزرگ برای سود بیشتر از آن استفاده میکنند.
اینگونه به نظر میرسد که هر بار یک گروه اقلیت کوچک پس از سالهای متوالی تحت ستم بودن در مدت کوتاهی میتواند توجه دنیا را به ظلمی که تمام زندگی آنها را در بر گرفته جلب کند؛ دنیا به مثابهی یک فستیوال با آن برخورد میکند. انگار که افراد این فرهنگ نمادهای فرهنگ خود را در سبدی برای عرضه گذاشتهاند که کمپانیهای بزرگتر برای کسب سود از آن استفاده کنند. این شرایط ظلم را چند برابر میکند زیرا این افراد همچنان تحت ستم هستند و در عین حال دایره نمادها و اصول فرهنگی که برای آنها بود روز به روز کوچکتر میشود تا جایی که دیگر فرهنگ و نماد انحصاری باقی نمیماند و به طور کل از دنیا حذف میشوند.