پایگاه خبری هایازد
پایگاه خبری هایازد
تاریخ موسیقی ارامنه ایران - نیکول گالاندریان

نیکول گالاندریان از آهنگ سازان برجستۀ موسیقی ارمنی است که سال ها در ایران فعالیت هنری داشته. او، که بیش از 32 سال را صرف آموزش موسیقی و خلق آهنگ های گوناگون کرد، با پر بار ساختن گنجینۀ هنر موسیقی ارمنی و با تقدیم هزار قطعۀ گوناگون به آن، در این سه دهه، بدون شک لقب موسیقی دان خلاق ارمنی را ازآن خود کرده است.

نیکول گالاندریان از آهنگ سازان برجستۀ موسیقی ارمنی است که سال ها در ایران فعالیت هنری داشته. او، که بیش از 32 سال را صرف آموزش موسیقی و خلق آهنگ های گوناگون کرد، با پر بار ساختن گنجینۀ هنر موسیقی ارمنی و با تقدیم هزار قطعۀ گوناگون به آن، در این سه دهه، بدون شک لقب موسیقی دان خلاق ارمنی را ازآن خود کرده است.

 

نیکول گالاندریان

 

آنچه بیش از همه در زندگی و آثار گالاندریان جلب توجه می کند آرمان والا و تلاش تزلزل ناپذیر وی در راه تعالی ارزش موسیقی ارمنی است. از ویژگی های برجستۀ زندگی پرفراز و نشیب او بی اعتنایی به روند زندگی روزمره و شیفتگی بی حد به موسیقی بود، تا آنجا که با نادیده گرفتن همۀ دشواری ها و انتخاب زندگی ای بسیار ساده همۀ وجودش را به آتش شعله وری سپرد که میل و اشتیاقش را به هنر موسیقی برمی انگیخت و او را به آفرینش نغمه های زیبا وامی داشت. اما باید به این حقیقت تلخ نیز اشاره کنیم که هنرمندی که بسیاری از آهنگ ها، اپرت ها، اپراها و شاهکارهای موسیقی زمان خود را آفرید بنا به گفتۀ همۀ نزدیکان و آشنایان – از جمله دخترش، سِدا گالاندریان ـ تنها در یک اتاق و اغلب با تکه ای نان و قهوه ای تلخ روزگار می گذراند. تنها هدف او نوشتن آهنگ و وفاداری به آرمانی بود که تنها برایش لقب موسیقی دان را به ارمغان می آورد.

نیکول در 7 سپتامبر 1881م در آکن (شهری تاریخی واقع در ارمنستان غربی، در ترکیۀ امروزی) به دنیا آمد. پدرش دوزندۀ کفش بود. وی تحصیلات ابتدایی را در مدرسۀ نارکیان گذراند. بنا به رسم آن زمان نیکول هر یکشنبه به کلیسا می رفت. این کار فرصت آشنایی او را با موسیقی کلیسایی ارمنی، در دوران کودکی ، فراهم آورد. خود وی دربارۀ خاطرات دوران کودکیش در آکن می نویسد:

« از زمانی که به یاد دارم فریفتۀ زیبایی ها بودم و برای همین هم فلوتی از نی درست کرده بودم و با رفتن به بام همسایه و دور شدن از خانه آن را به صدا درمی آوردم و لذت می بردم. بارها پدر و پدر بزرگم، که این کار را بیهوده می دانستند، مرا پیدا کرده و نی لبک را از دستم گرفته و آن را شکسته بودند».

پس از مدتی، پدر نیکول برای گذران زندگی به قسطنطنیه رفت، شهری که ارمنیان در 1896م شاهد اتفاق های بسیار ناگواری در آن بودند. در این تاریخ، به دنبال وقایع بانک اُتومان و طی کشتار ارمنیان شهر به دست دولت عثمانی، پدر نیکول نیز، مانند دیگر کسبۀ ارمنی شهر، به طرز فجیعی به دست ترک ها کشته شد. نیکول مدتی پس از این ماجرای دردناک برادر بزرگ ترش، هاروتیون، را در کشتار آکن و خواهرکوچک ترش، ماران، را در میان شعله های آتش انتقام جویانه ای که خانه شان را سوزاند از دست داد اما او، مادر و برادر کوچک ترش، گریگور، به گونه ای معجزه آسا از این وقایع جان سالم به در بردند ولی مانند دیگر ارمنیانی که سرنوشتی مشابه داشتند، با از دست دادن همه چیز، کاملاً تهیدست شدند. در این حین پدر بزرگ مادری نیکول، که از سال ها پیش از کشتارهای فراگیر ارمنیان در قسطنطنیه به بلغارستان مهاجرت کرده بود، به کمک آنها شتافت.

گالاندریان در کتاب دوباره باز آمدهای دربارۀ خانــواده اش و سرنـوشت دردناکشان نوشته است:

 

نیکول گالاندریان (نفر اول سمت چپ) همراه با مادر،برادر کوچک ترش،گریگور و دایی اش (نفر اول سمت راست)

 

« خانوادۀ ما از هفت نفـر تشکیـل می شد: پـدرم، مـادرم، بـرادر بزرگ ترم، هاروتیون، خواهر بزرگ ترم، هایکانوش، من، برادرم، گریگور و کوچک ترین خواهرم، ماران. از کودکی به مدرسۀ نارکیان، که در محلۀ بالای شهر قرار داشت، می رفتم و همیشه شاگرد اول بودم که باعث خوشحالی پدر و مادرم می شد. آرزوی پدرم این بود که درکلیسا شماس شوم. صدایم به قدری شیرین و رسا بود که در حیاط خانه آهنگ های انقلابی آن زمان را می خواندم. هر یکشنبه پدرم مرا به کلیسا می برد تا در مراسم پاتاراگ با گروه خوانندگان کلیسا هم سرایی کنم.

خانۀ ما در محلۀ بالا و دور از خانه های دیگر قرار داشت و در برابر آن چشم انداز زیبایی از طبیعت گسترده می شد و در سکوت شب صدای خروش رود فرات به گوش می رسید. پس از مدتی پدرم مجبور شد برای گذران زندگی به قسطنطنیه رود و من و گریگور و ماران همراه مادرم در خانه ماندیم. پدر برایمان پول می فرستاد و مادر در پاییز تدارک مایحتاج سالانه را می دید. در 1895م، از طرف ارمنیان قسطنطنیه، در مقابل باب عالی، تظاهراتی شد که دولت عثمانی در پاسخ به آن دست به کشتار ارمنیان ساکن شهرستان ها زد. برخی از ارمنیان نیز از شهر به زادگاهشان تبعید شدند و برادرم، هاروتیون، نیز جزو آنان بود. در بسیاری از شهرها، مأموران عثمانی به غارت و کشتار دامنه داری پرداختند اما چون در آکن با مقاومت مردم رو به رو شدند ناچار به گرفتن پنج هزار سکۀ طلا رضایت دادند تا دست از غارت و کشتار بردارند. قائم مقام شهر به بهانۀ حفاظت از اهالی ارمنی شهر در برابر حملۀ کردها محله های ارمنی نشین شهر و چهار طرف پیرامون محلۀ بالای آن را، که ارمنی نشین بود، تحت محاصرۀ سربازان قرار داد تا در اصل این منطقه و رفت و آمدهای مردم را تحت نظارت کامل داشته باشد.

پس از مدتی زندگی به روال عادی برگشت اما مدام سایه ای از ترس و وحشت بر سر مردم سنگینی می کرد به خصوص که از شهر ها و دهستان های اطراف (شپیک، زمارا،آرابگیر و دیگر مناطق) ارمنیانی که غارت شده بودند برای گرفتن هر کمک ممکنی به آکن می آمدند. یک سال بعد، یعنی در 1896م، در قسطنطنیه و به دنبال وقایع بانک اُتومان، دولت عثمانی برنامۀ کشتار ارمنیان این شهر را، که چهار روز ادامه یافت، به اجرا درآورد. پدرم در این وقایع کشته شد. برخی از ارمنیان از این شهر به کشورهای دیگر پناه بردند و عده ای به بلغارستان و بقیه به یونان رفتند. این بار کشتار ارمنیان درشهرستان ها وحشیانه تر از گذشته بود و شمار قربانیان به سیصد هزار نفر رسید. آکن نیز جزو شهرهای مصیبت زده بود. کشتار از روز سه شنبه 7 سپتامبر همین سال شروع شد و تا روز شنبه ادامه یافت. سربازانی که به منزلۀ مأمور حفظ جان و مال ارمنیان در محلۀ بالا مستقر شده بودند خود جزو اولین گروه هایی بودند که تاراج و کشتار را شروع کردند. حمله به مردم بی پناه به همراه کردهایی که به شهر ریخته بودند و با محاصرۀ محله از چهار طرف صورت گرفت و هشتصد الی هزار خانه را پس از غارت به آتش کشیدند. خانۀ ما کمی دورتر و جدا افتاده از محله بود و هرچه مادرم التماس کرد و به آنها وعدۀ پول داد تا خانه را آتش نزنند بی فایده بود و سربازان در پاسخ به او گفتند که باید فرمان قائم مقام را اجرا کنند. برادر بزرگم، هاروتیون، در کشتار عمومی و خواهر کوچک ترم، ماران، در شعله های آتش سوزی خانه کشته شدند. محله های دیگر شهر به جای سوزانده شدن چنان غارت شدند که یک جعبه کبریت هم در خانه ها به جای نماند و مهاجمان حتی در و پنجره ها را از جای کندند و با خود بردند. من در روز اول کشتار دو بار در تیررس مرگ قرار گرفتم. بار اول، همراه مادرم با گروهی از زن ها بودم که دو مرد کرد می خواستند مرا بکشند اما زن های دیگر با دوره کردن من و گریه و التماس به زحمت از دست کردها نجاتم دادند. بار دوم، زن های ارمنی را در مقابل یک ساختمان دولتی گردآورده بودند و مادرم دستم را گرفته بود که ناگهان یک گروهبان هفت تیرش را به سویم نشانه گرفت اما یوزباشی از این کار او ممانعت کرد و گفت که او را نکش بچه است.

پس از تاراج اموال، زن ها و کودکان بی پناه و گرسنه و نیمه عریان بودند و 90درصد از مردان نیز کشته شده بودند. مبلغان مذهبی پروتستان یکی دو هفته به گرسنگان نان می دادند که آن هم قطع شد. ارمنیان شهرهای اطراف با شنیدن این فاجعه به کمک دوستان و خویشاوندان می شتافتند. پس از دو ماه سختی و گرسنگی کشیدن پدربزرگ مادری ام، با شنیدن بلاهایی که بر سرمان آمده بود، توانست مقداری پول برایمان بفرستد و از پسر دایی های مادرم خواست تا ما را همراه خانواده هایشان به قسطنطنیه بیاورند تا بتواند ما را پس از گرفتن مدارک سفر به نزد خود در وارنا برد. در ماه دسامبر به قسطنطنیه رسیدیم و پس از یک ماه دوندگی گذرنامه گرفتیم و در فوریۀ 1897م، به وارنا نزد پدربزرگ رفتیم».

در 1897م، نیکول نوجوان با مادر داغدیده و برادر کوچکش به شهر وارنا رفتند و او دو سال در آنجا در مدرسۀ ملی ارمنی به ادامۀ تحصیل پرداخت. او در تعطیلات تابستانی در چاپخانۀ روزنامۀ ایراوونک حروف چینی می کرد. در این دوران با پس انداز خود، سازی به نام اُکارینا و یک فلوت تهیه کرد و طرز نواختن آنها را نیز خودش فراگرفت.

در 1899م، دست سرنوشت خانوادۀ نیکول را به سن پترزبورگ برد، جایی که دایی هایش زندگی می کردند. سپس، او در 1900م به مدرسۀ عالی گئورگیان در کلیسای جامع اجمیادزین راه یافت. نیکول و برادرش از 5 ژانویۀ 1900م در کلاس پنجم مدرسۀ عالی گئورگیان شروع به ادامۀ تحصیل کردند. او در این دوران با اجراهای گروه هم سرایان به رهبری کومیتاس، آهنگ ساز نامی ارمنی و موسیقی چهار صدایی پاتاراگ در کلیسای مادر آشنا شد و با شرکت در گروه هم سرایان گوش به نغمه های آسمانی و اجراهای باشکوه سرودهای روحانی سپرد. در گروه هم سرایان کلیسای مادر، او نه تنها با آوانگاری موسیقی ارمنی و ظرافت سرود های خاص روحانی آشنا شد بلکه آتش عشق به آواز و موسیقی نیز در درونش شعله ور شد. او در این خصوص می گوید:

«شاراگان هایی که با نت های ارمنی (خاز) اجرا می شدند در یادگیری آهنگ و آواهای ارمنی و موسیقی کلیسایی ارمنی به من بسیار کمک کردند تا بتوانم در آینده به بررسی و تحقیق دربارۀ آنها بپردازم».

نیکول پس از گذراندن سه سال در مدرسۀ عالی روحانی گئورگیان، در نوامبر سال تحصیلی 1902ـ1903م، آنجا را ترک کرد و به وارنا نزد مادر و پدربزرگش بازگشت. در این دوران، با شاگردی نزد یک نجار اهل چک و سپس یک ارمنی به نام گئورگ، که اهل بلغارستان بود، ساخت لوازم چوبی خانه را آموخت و هم زمان سرپرست کتابخانه و اتاق مطالعه در کتابخانۀ بابکن سیونی شد و در گروه کوچک هم سرایان محلی شرکت کرد. از سال بعد و طی سال های تحصیلی 1904- 1906م، به منزلۀ معلم موسیقی، در مدرسۀ ارمنی شهر شومِن بلغارستان استخدام شد و با اینکه به خوبی با آوانگاری آشنایی نداشت ولی خیلی زود به کمک مطالعۀ آثار گوناگونی که در میلان دربارۀ موسیقی و اصول آن چاپ می شد این کمبود را جبران کرد. او در این  خصوص نوشته است:

«به دلیل تدریس موسیقی و نیز علاقه و اشتیاق بی اندازه ای که به آواز و آهنگ داشتم محیط وارنا و شومِن مرا وادار به یادگیری کرد. در مدت کوتاهی پیشرفت بسیاری کردم و در این زمینه به طور کامل مهارت به دست آوردم و می توانستم آزادانه به خلق و نوشتن موسیقی بپردازم».

او در همین دوران، به رهبری یک معلم بلغاری، گروهی از نوازندگان ماندولین را گرد هم آورد اما این همکاری تنها چند ماه به درازا کشید. پس از آن، گروهی از خوانندگان را دور هم جمع کرد که این گروه هم خیلی زود از هم  پاشید. در 1906م، دوباره به وارنا بازگشت و تا 1910م در مدرسۀ ارمنی این شهر به تدریس موسیقی پرداخت و به مقام معلم ارشد رسید. در این سال ها، با امکانات شخصی خود، برای کارگران شهرستانی کلاس شبانۀ سواد آموزی دایر کرد و به مدت دو سال به طور رایگان به آنها خواندن و نوشتن آموخت. او در این مورد نوشته است:

« در 1908- 1910م، زمانی که در وارنا مشغول تدریس بودم، کارگران شهرستانی به من مراجعه می کردند تا نامه هایشان را بخوانم و جواب آنها را برایشان بنویسم. به این فکر افتادم که مدرسۀ شبانه ای تشکیل دهم و به آنها به طور رایگان خواندن و نوشتن بیاموزم. پس از دوسال آموزش، آنها توانستند نامه های خود را بخوانند و جواب آنها را بنویسند».

از دیگر فعالیت های او در این دوره دایر کردن یک کتاب فروشی و شرکت در گروه چهارده نفری نوازندگان ماندولین و گیتار به نام سوخاک (بلبل) است. او همچنین گروهی هفت هشت نفره از نوازندگان تشکیل داد و با تهیۀ آهنگ ها به آموزش آنها پرداخت. با اینکه کار این گروه بیش از شش ماه ادامه نیافت از دنبال کردن کار هنری دست نکشید و با خرید یک گیتار و ویولن و تنها با اتکا بر پشتکار خودش نواختن آنها را فراگرفت. وقت های آزاد خود را هم صرف نوشتن آهنگ کرد.

در وارنا، گروه نوازندگان نظامی در باغ با صفای این شهر ساحلی بر او تأثیر بسیاری گذاشت. او در این مورد می گوید:

«سمفونی گروه نوازنده با همراهی صدای دریا و طبیعت برایم زیباترین نغمه های موسیقی را می آفریدند و با گذراندن سه روز هفته در این باغ از بالاترین لذت روحی برخوردار می شدم».

گالاندریان در تابستان 1910م به تفلیس رفت. در آنجا از او دعوت شد تا به مدت یک سال، تا 1911م، در ده زِبلدا از ناحیۀ سوخومی به تدریس موسیقی بپردازد. او در این مدت آوانگاری چاپ شدۀ پاتاراگ ارمنی را تبدیل به نت نویسی اروپایی کرد.

مه 1911م برای گالاندریان روز با اهمیتی بود زیرا در این روز نخستین آهنگ خود را بر اساس شعر آه چشمانت خورشید و تیره (Ախ, աչերդ արեւ ու մութ)  از آودیک ایساهاکیان، شاعر نامی ارمنی، آفرید. پس از آن و در طول تابستان همان سال، آهنگ های دیگری بر اساس شعرهای تیرگی را در آغوش گرفته ام (գրկած Մութը)  از آودیک ایساهاکیان، شعر به کوه بلند آلاگیاز (բարձր սարին Ալագեազ)  از هُوهانس تومانیان، بلبل کوهی (բլբուլը Սարի) از شوشانیک کورقینیان و اشعاری دیگر، ساخت. در اوت همان سال دوباره به تفلیس بازگشت و چند آهنگ دیگر برای شعرهای می خواهی بمانم؟ (մնամ Կուզես)  اثر واهان تِریان، ای دختر گل (վարդ աղջիկ Այ)  وآه ای ستاره ها (աստղեր Էյ)  اثر هوهانس تومانیان و زمستان گذشت (անցաւ Ձմեռն) [26] اثر آودیک ایساهاکیان نوشت.

 

همسر و دو دختر گالاندریان (از سمت راست: همسرش آروسیاک،سِدا و لیدا گالاندریان)

 

در سال تحصیلی 1911 ـ 1912م گالاندریان از طرف هیئت امنای مدرسۀ مختلط هایکازیان تهران برای تدریس موسیقی به این شهر دعوت شد. او در این دوره از شعرهای من دوست دارم (եմ սիրում Ես) و زنجیری جادویی هست (կայ շղթայ մի Կախարդական)  اثر واهان تِریان آهنگ ساخت.

گالاندریان در 1291ش با دختری به نام آروسیاک، از اهالی تبریز، ازدواج کرد و صاحب دو دختر به نام های سِدا و لیدا شد.

او دربارۀ سیر تکاملش در موسیقی و آهنگ سازی می نویسد:

«شغلی که به مدت چهار سال در وارنا داشتم مرا به سمت تخصص بیشتر در موسیقی هدایت کرد. در زِبلدا، هرچه را که یادگرفته بودم ابراز و احساسی را که داشتم با نت ها بیان کردم و اما در تهران، بیان و ابراز آهنگ کافی نبود بلکه مجبور شدم در این زمینه تخصص بیشتری به دست آورم و امروز با پشتکار و سرسختی خود از نظر نظری و عملی در موسیقی توانایی دارم».

او سپس بر اساس نمایشنامه ای از هُوهانس تومانیان به نام عاقبت بد کردار، که برای کودکان نوشته شده بود، اپرتی را نوشت. پس از چهار سال تدریس در مدرسۀ هایکازیان، از کار معلمی کناره گیری کرد. او دربارۀ فعالیت های هنری خود در این دوره می نویسد:

«در ظاهر این سال ها برای من دورۀ سکون و بی ثمری بوده اند در حالی که برعکس بیشترین تحقیق و تعمق را در هنر موسیقی انجام می دادم و اندوختۀ فکری خود را با مطالعه، ترجمه و همکاری در اجرای برنامه های هنری دیگران غنی تر می کردم. در این دوره، بیشتر به شرکت در کارهای اجتماعی و اجرای نمایش هایی که به صحنه می رفتند سرگرم بودم. دو تا سه سال هم بی وقفه در مدرسۀ شبانه ای که چپی ها دایر کرده بودند، تا زمانی که خودشان آن را منحل کردند، مجانی به تدریس پرداختم».

او از 1302ش با خلق آهنگ های جدیدی که آرا تِرهُوهانسیان به اجرایشان می پرداخت پا به عرصۀ هنر گذاشت و هشت قطعۀ سونات برای اشعار کودکانۀ به پرستو (Ծիծեռնակին)،  گنجشگ منجشگ (միտիկ Ծիտիկ)، زاغچه (կաչաղակ)،  لالایی (Օրօր) عروسی گنجشگ (հարսանիքը Ծտի) و غیره آفرید.

 

نیکول گالانداریان

 

گالاندریان در 1303ش نخستین کنسرت خود را در تهران اجرا کرد و تا 1322ش با دادن کنسرت های سالانه آثار جدیدی را که به خلق آنها می پرداخت به اجرا در می آورد. او در نوشته هایش در این مورد گفته:

«با این کار می توانستم مردم را با کارهایم آشنا کنم زیرا امکان چاپ آنها را نداشتم».

بین سال های 1303 – 1308ش در سمت مدیر حسابرسی یک چاپخانه مشغول به کار شد. پس از آن یک فروشگاه دستگاه های تایپ و تعمیر و فروش سازهای موسیقی دایر کرد اما دست به هر کاری که می زد موفقیتی برایش نداشت و یک دهه به همین منوال سپری شد.

گالاندریان بین 1313 – 1315ش در مدرسۀ ارمنیان مشهد و از 1315 – 1316ش در مدرسۀ سبزه واری این شهر به تدریس پرداخت. سپس، به تهران بازگشت و تمامی وقت خود را صرف آفرینش آهنگ  و موسیقی کرد.

روزنامۀ ارمنی زبان هوسابرچاپ مصر در شمارۀ 22 اوت 1938م مقاله ای از ل. گریگوریان دارد که عنوانش با این شعر شروع می شود:

«هر که را غمی است ترانه ای دارد سنگدل که ترانه ندارد».

نویسنده در بخشی از مقاله اش می نویسد:

 

نیکول گالاندریان (در ردیف معلمان نفر اول نشسته از سمت راست) هنگام تدریس در مدرسه ارمنیان مشهد همراه با شاگردان و کادر آموزشی،سال تحصیلی 1314-1315ش

 

«نیکول گالاندریان برای بسیاری از ارمنیان ناشناس باقی مانده است. او دور از همه و در چهاردیواری خانه اش در ایران گوشۀ عزلت اختیار کرده و سال هاست که تنها مصاحبان او نت های موسیقی و آهنگ هایی هستند که مدام در حال آفریدنشان است. من به دیری که در آن تارک دنیا شده سرزدم و در برابرم حاصل سالیان سال کار او، که بیش از چهارصد قطعه آهنگ است، گسترده شد. در حالی که بسیاری از ارمنیان (دیاسپورا) ترانه هایش را بدون شناختن آهنگ ساز آن و حتی به اشتباه در محافل خانوادگی و کنسرت ها اجرا می کنند ارمنیان ایران او را با آوازهای لوریک مُوسِسیان و آرا تِر هُوهانسیان می شناسند. گالاندریان به معنای مطلق کلمه هنرمند و هنرشناسی است که اوج گیری احساسات درونی اش او را به بلندی ها و آسمان رسانده است. بدون اعتنا به مادیات در عالم معنوی سیر می کند و زندگی اش مانند درویشان است. اگر او را در خیابان ببینید، بی درنگ متوجۀ یک چیز برتر و متفاوت می شوید: سر در عالم خود دارد و سوت زنان مشغول گردآوری موضوع برای آهنگی است که در خانه بر رویش کار خواهد کرد. در خانۀ فقیرانه اش بر روی همگان باز است و با رفتار صمیمانه اش در قلب همه جا باز می کند».

31 اردیبهشت 1321ش در زندگی گالاندریان موسیقی دان روزی پرشکوه و درخشان است. جامعۀ ارمنیان تهران در این روز با پیشنهاد خانم آستغیک آسریان، هنردوست و مبتکر گروه هم سرایان گوقتان، فعالیت سی سالۀ هنری نیکول گالاندریان، رهبر گروه هم سرایان گوقتان، را جشن گرفت. این روز روز جشن پیروزی هنر نیکول در طول سی سال کار پر زحمت و بی وقفه و هم زمان نقطۀ اوج همۀ آن کوشش هایی بود که در راه اعتلای موسیقی ارمنی به کار برده بود. ارمنیان هنردوست در این روز، با ابراز صمیمانۀ احساسات خود و تقدیم تاج های گل، مراسم بزرگداشت سی سال تلاش این موسیقی دان را برگزار کردند. به دنبال برگزاری این بزرگداشت در تهران کنسرت هایی نیز در دیگر شهرهای ایران، که در آن زمان ارمنیان بیشتری در آنجا سکونت داشتند، مانند جلفای نو اصفهان، مسجد سلیمان، قزوین و رشت برگزار شد. استقبال پرشوری که مردم از او کردند به این دلیل قابل تحسین است که هنرمند توانست در زمان حیاتش به چشم خود شاهد علاقۀ مردم به آهنگ هایش باشد.

 

نیکول گالاندریان به همراه گروه هم سرایان خود،گوقتان،در اوایل دهه 1930م (گالاندریان:ردیف دوم نشسته در وسط و آرا ترهُوهانسیان:نفر پنجم از ردیف سوم)

 

در مراسم بزرگداشت وی در تهران نام گروه هم سرایان گوقتان به گروه هم سرایان گالاندریان تغییر یافت. از جمله کنسرت هایی که به رهبری گالاندریان در طی چندین سال فعالیت هنری وی به اجرا درآمده می توان به موارد زیر که آگهی آنها در روزنامه های ارمنی زبان ایران (آلیک، آروسیاک و…) به چاپ رسیده اشاره کرد:

1- برنامۀ کنسرت نیکول گالاندریان، یکشنبه 2 بهمن 1317ش، ساعت 9 شب، نوازندگان آقایان آ. ژرژ (ویولن)، هایک ملیک استپانیان (ویولن دوم)، م.کاراپتیان (ویولن سل)، آوُ تادئوسیان (پیانو)،کلیۀ آهنگ هایی که در بخش اول و دوم برنامه اجرا می شوند به جز سرود ملی ایران از آثار نیکول گالاندریان هستند. (تهران: چاپخانۀ فاروس).

2- کنسرت آوازهای روحانی در کلیسای انجیلی ارمنی (خیابان قوام السلطنه)، به رهبری نیکول گالاندریان،30 آذر 1319ش.

3- برنامۀ کنسرت نیکول گالاندریان، پنجشنبه24 بهمن 1319ش، ساعت 9 شب، آشنایی: نوازندگان؛ آقایان و گریگوریان (ویولن)، ه. ملیک استپانیان (ویولن دوم)، م. کاراپتیان (ویولن سل) و و. ملیک استپانیان (پیانو)، خانم ه. داوتیان با پیانو با آوازهای آقای آرا همراهی می کنند. آهنگ هایی که با اجرای تک خوانان و گروه هم سرایان هستند و نیز اجرای موسیقی رقص نوشی به وسیلۀ نوازندگان به جز سرود ملی و اوورتور رمانتیک همه از آثار آقای نیکول گالاندریان هستند (تهران: چاپخانۀ مدرن).

4- برنامۀ کنسرت نیکول گالاندریان، برگزارکننده: گروه هم سرایان گوقتان، پنجشنبه 28 اسفند 1320ش، ساعت 8 شب در باشگاه ارمنیان (تهران: چاپخانۀ فاروس).

5- برنامۀ کنسرت نیکول گالاندریان، پنجشنبه 28 اسفند 1320ش، ساعت 8 شب در باشگاه ارمنیان، همراهی تک خوانی ها با پیانو به وسیلۀ خانم ه. داوتیان و دوشیزه ل. بازیل.آهنگ هایی که در این برنامه اجرا می شوند همه از آثار نیکول گالاندریان هستند(تهران: چاپخانۀ مدرن). از جمله تک خوانان آواز در برنامۀ این شب دختر خود گالاندریان، سِدا (عضو گروه هم سرایان) بود که نزد پدر آموزش نوازندگی پیانو و آواز می گرفت.

6- برنامۀ کنسرت نیکول گالاندریان، پنجشنبه 13 بهمن 1322ش، ساعت 8 شب، تهران(تهران: چاپخانۀ مدرن).

تک خوانان برنامه دوشیزگان آ. ماتوِوُسیان و سِدا گالاندریان هستند. کلیۀ آوازهای چهارصدایی گروه، تک خوانی و نیز قطعه های نواخته شده با ویولن و ویولن سل از آثار نیکول گالاندریان هستند.

7- برگزاری سی امین سالگرد فعالیت های هنری نیکول گالاندریان، 1911- 1914م، تهران، باشگاه ارمنیان (تهران: چاپخانۀ مدرن).

فهرست برنامه های بخش اول: 1- سخن افتتاحیه با اجرای دوشیزه س. ت. آماتونی 2- گفتاری کوتاه دربارۀ زندگی آهنگ ساز و کارنامۀ هنری، پژوهش ها و آثاری که خلق کرده با اجرای روبن گریگوریان 3- خوشامد گویی از سوی شورای ارمنیان تهران با اجرای آقای گ. کُراُغلیان 4- سخنرانی از سوی روزنامه وِراتزنوند 5- سخنرانی از سوی روزنامۀ آلیک، سخنران: آقای ه. هُوهانسیان 6- سخنرانی از سوی روزنامۀ آروسیاک، سخنران: آقای آ. نازاریان 7- سخنرانی از سوی انجمن خیریۀ زنان ارمنی، گروه زنان خیراندیش ارمنی تهران، گروه زنان وابسته به کلیسای ارمنی، گروه جامعۀ ارمنی کمک به بی بضاعت ها و انجمن دوستداران تعلیم وتربیت، سخنران: خانم ن. ماسومیان 8- سخنرانی از سوی انجمن اصلی خیراندیشان ارمنی 9- سخنرانی از سوی انجمن هنردوستان 10- سخنرانی از سوی انجمن شاگردان مدرسۀ ارمنی هایکازیان تهران، سخنران: آقای ه. تِریان 11- سخنرانی از سوی گروه هم سرایان کومیتاس، سخنران: آقای ه. گریگوریان. 12- سخنرانی از سوی گروه هم سرایان گوقتان، سخنران: آقای آرا تر  هُوهانسیان 13ـ خواندن تلگراف ها و متن های ارسال شده به همین مناسبت 14ـ سخنرانی هنرمندی که مراسم امشب در بزرگداشت اوست.

بخش دوم : اجرای موسیقی به وسیلۀ گروه و تک خوانان

1ـ اُپوس 35: گوش کن (լսիր Դէ)،  اُپوس203: شخم بزن ورزو(եզը Քաշի ) اجرا به وسیلۀ گروه

2ـ اُپوس551: باز هم دل من (նորից Սիրտս)، خوانندۀ آواز: خانم آ. پتروسیان

3ـ اُپوس549 : رِوِریشمارۀ 3، تک نوازی ویولن  سِل، نوازنده: آقای م. کاراپتیان

4ـ اُپوس337: افسوس(Ափսոսանք)،  خوانندۀ آواز: آقای آرا

5ـ اُپوس502: رِوِری شمارۀ 1، نوازنده: آقای روبن گریگوریان

6ـ اُپوس502: برروی سنگ مرمرین (քարին Մարմար)،  خوانندۀ آواز: دوشیزه لوریک مُوسسیان

7ـ الف) اُپوس119: ماه زیر کوه (տակին սարի Լուսնեակը)  ب) اُپوس50: ماه نورانی باشی (կենաս լուսով դու Լուսնեակ)،  اجرا به وسیلۀ گروه، نوازندگان پیانو: دوشیزگان ل. بازیل و ه. خاچاتوریان.

پس از برگزاری بزرگداشت سی امین سالگرد فعالیت هنری گالاندریان بسیاری از هنردوستان، هنرمندان و روشنفکران آن زمان به نقد و بررسی آثار وی پرداختند و دربارۀ چگونگی و تنوع کارهای او در روزنامه های ارمنی زبان وقت مطالبی منتشر ساختند که بریده هایی از آنها در آرشیو خانوادگی گالاندریان نگهداری می شوند. گزیده ای از این مطالب با توجه به نو بودن آنها آمده است:

آرام یرمیان در روزنامۀ آروسیاک مقاله هایی در تحسین هنر گالاندریان و دربارۀ زندگی نامۀ وی نوشت که در اسفند 1320، 1 اردیبهشت 1321ش ( ش72)، 4 و 8 اردیبهشت 1321ش (ش 60 و 78 ) به چاپ رسیده.

و. آفریکیان درروزنامۀ آلیک، به تاریخ 31 اردیبهشت 1321ش، نوشت:

« اجرای کنسرتی که امروز به مناسبت سی امین سال بزرگداشت هنرمند شاهدش بودیم مراسم حق شناسی از اوست و قلب و روح هر ارمنی روشنفکر و فهمیده را سرشار از خوشی می کند. هنرمند طی سی سال با عهده دار بودن نقش درخور ستایش معلمی و با دست و پنجه نرم کردن با انواع دشواری ها توانسته در بدترین شرایط زندگی با کار و کوشش خستگی ناپذیر بیش از پانصد قطعه آهنگ فولکلور، ملی، اپرا و… بیافریند و با این کار خدمتی بزرگ به دنیای موسیقی و فرهنگ ارمنی کرده است. آیا در همین شهر تهران خانه ای را می شناسید که در آن ترنم آوازهای گویایش، که با روح هر ارمنی ارتباط صمیمانه دارند، شنیده نشود؟ امروز، وظیفۀ اخلاقی جامعۀ ما گذاشتن تاجی از گل بر تارک مردی است که با وجود این همه بی پیرایگی موسیقی دانی در خور ستایش است».

 

روزنامۀ آروسیاک، در 31 اردیبهشت 1321ش، سراسر دو صفحه را به زندگی نامه و آثار این هنرمند اختصاص داد و صاحب نظران دیگری مانند م. کاراپتیان (نوازندۀ ویولن سل)، آرشاویر مگردچیان، ای. نازاریان، ش. پتروسیان، یقیا هایراپتیان با شعر بخوان ای بلبل (Երգիր սոխակ) [52] و شاواسپ، با بیان این جمله در نوشتۀ خود که آهنگ های شما بدون اینکه با انتشار چاپی به دست مردم رسیده باشند در همه جا شنیده می شوند و قلب و روح هر ارمنی ایرانی با نغمه های شما به لرزش در می آید، از او تقدیر کردند.

هفته نامۀ نورکیانک(زندگی نو) ـ که به سه زبان انگلیسی، فرانسوی و ارمنی در گلندل کالیفرنیا منتشر می شدـ بزرگداشت گالاندریان را جشن موسیقی ارمنی نامید.

روزنامۀ آلیک، در یکی از شماره های اردیبهشت 1321ش، در این خصوص مقاله ای از شاوارش پتروسیان دارد که با این گفته از شیللر و با تقدیم به گالاندریان شروع می شود:

«انسان های بد آواز ندارند. آرزومندم قرن ها ترنم آوازت از همه جا شنیده شود».

روزنامۀ آلیک در بخشی از یکی از سرمقاله  هایش هنرمند را درویشی بدون کشکول نامیده و اضافه می کند:

«گفته می شود آهنگ ساز بیش از 2,500 قطعه آفریده است که اگر هم تا حدی اغراق باشد و نیمی از آن را حذف کنیم، تا همین مقدار هم برای گنجینۀ هنر موسیقی ارمنی کافی است. نتیجۀ سالیان سال تلاش خستگی ناپذیر او در راه خلق این همه آهنگ گلستانی است که به ملت خود تقدیم کرده و اما ارمنیان بدون شک باید که پاسخی در خور منزلت و ارزش این هنرمند داشته باشند».

گالاندریان، موسیقی دان بزرگ، در 1944م/1322ش پس از یک ماه بیماری سخت در سن 63 سالگی در بیمارستان دکتر باهری تهران دیده از جهان فرو بست. پس از وی به مناسبت یکمین، دهمین، پنجاهمین و… سال مرگ او، در اجتماع ارمنیان سراسر جهان و به خصوص ایران، مراسم یادبود و بزرگداشت متعددی برگزار شد.

در 11اسفند1322ش (3 مارس1944م)، بنا بر شواهد و خاطراتی که از زبان دختر وی بیان شده و نوشته های دیگر نزدیکانش، جمعیت بسیاری از دوستداران و ارمنیان در مراسم خاک سپاری او شرکت و بدن بی جان او را از بیمارستان دکتر باهری تا کلیسای مریم مقدس قوام السلطنه (سی تیر کنونی) بر دوش خود حمل کردند. ساعت ده صبح روز بعد، شورای عمومی ارمنیان تهران، مراسمی را در حیاط کلیسا، با حضور عدۀ کثیری از سوگواران، برای آخرین وداع با او برگزار کرد که با سخنرانی های تأثربرانگیزی همراه بود. در این مراسم هایک قوکاسیان به نمایندگی از شورا و انجمن عمومی ارمنیان؛ آرا تِرهُوهانسیان به نمایندگی از گروه هم سرایان گالاندریان؛آلکسان تِر وارتانیان به نمایندگی از طرف هیئت امنا، مدیر، آموزگاران و دانش آموزان مدرسۀ داوتیان (کوشش)؛ میناسیان، نمایندۀ انجمن جوانان ارمنی تهران؛ نماینده ای از طرف روزنامۀ وِراتزنوند؛ موشغ سروریان و کشیش تِرهوهانس هادچیان به ایراد سخنانی پرداختند و از نقش گالاندریان در عرصۀ آموزش و شکوفایی هنر موسیقی و صفات نیک وی سخن گفتند. هنگام خاک سپاری وی در گورستان ارمنیان دولاب تاج گل های فراوانی نثار وی شد و گروه هم سرایان گالاندریان آهنگ ها و قطعه هایی از اپرای آنوش آهنگ ساز را اجرا کردند.

آرام یرمیان در این مورد نوشته است:

« پس از مرگ آهنگ ساز فضای حزن انگیز خاصی به وجود آمد زیرا بیماری سخت گالاندریان و مرگ غیرمنتظرۀ او نه تنها اعضای گروه هم سرایان او را غمگین کرد بلکه از نظر روحی مدت زیادی تحت تأثیر غم از دست دادن او بودند. آنها به خوبی درک کرده بودند که دیگر هنرمند خلاق و سرایندۀ آهنگ های روح نوازی که برگ های تاریخ موسیقی ارمنی را با آثارش رقم می زد به ابدیت پیوسته است. برای ادای دینی که نسبت به او حس می کردند، در 24 اردیبهشت 1323ش، شب یادبودی به مناسبت چهلمین روز درگذشت آهنگ ساز در باشگاه ارمنیان تهران برگزار کردند که بیش از پانصد نفر از دوستداران موسیقی در آن شرکت جستند. برنامه با سخنان شاعر، آرتوُ تِریان، دربارۀ خلاصه ای از زندگی گالاندریان آغاز شد و پس از آن هایک اوهانیان به ارزیابی هنری آثار او پرداخت. در بخش موسیقی این برنامه، اجرای آوازهای چهارصدایی و تک خوانی و آهنگ های نواخته شده با ویولن و ویولن سل از مجموعه کارهای هنرمند انتخاب شده بود. گروه هم سرایان گالاندریان، که رهبری آن را روبن گریگوریان بر عهده داشت، شکوه خاصی به این مراسم داده بود. زمانی که به دلیل بیماری آهنگ ساز گروه بدون رهبر مانده بود اعضای گروه از روبن گریگوریان درخواست کردند تا رهبری را بر عهده گیرد و او نیز، که در آن زمان هنرمندی جوان بود، این خواهش را با کمال میل پذیرفت. روبن گریگوریان نسبت به آهنگ ساز رفتاری بی ریا و دلسوزانه داشت زیرا می دانست که به منزلۀ کسی که این همه آهنگ خلق کرده شایستۀ قدردانی صمیمانه است.

در این شب، گروه گالاندریان به رهبری روبن گریگوریان اجراهایی از خدایا ما را بیامرز (ողորմիա Տէր)، راه ما ( Մեր ճամբան) [57] و اوورتور اپرای آنوش را به صحنه بردند که تأثیر بسیاری بر روی تماشاگران گذاشت و روبن گریگوریان، به منزلۀ یک موسیقی دان، توانست نشان دهد که از استعداد رهبری بالایی برخوردار است.

خوانندگان ارمنی ایرانی در این شب با احساسی عمیق و پرشور آوازهایی از گالاندریان را اجرا کردند. دوشیزه لوریک مُوسسیان آهنگ بسیاری آمدند (եկան Շատերն)،آراکس پتروسیان آهنگ خزان (Աշուն)، آقای ایشخان آهنگ آوازهای تو (քո Երգերը) و آرا تِر هُوهانسیان آهنگ افسوس (Ափսոսանք) [61] را خواندند.

نوازندۀ محبوب ویولن سل، د. کاراپتیان و نوازندۀ ویولن، ه. گریگوریان، با مهارت و ظرافت رِوِری های شمارۀ 1 و 3 را نواختند.

خانم وارتوهی تِریان شعر تندیس یادبود گالاندریان و آرام گارونه غزل خداحافظی را دکلمه کردند و م. ماروتیان بازیگر نیز اجرایی بر روی صحنه داشت که همگی با صمیمانه ترین و زیباترین لحن بیان شدند. در فضای گرم و تأثر انگیزی که در این شب حکم فرما بود شرکت کنندگان با تصویر زندگی و خاطرات هنرمند مدتی وجود روحانی او را حس کردند».

طنز نامۀ تساخاول، که دارای بخش ادبی و هنری نیز بود، به مناسبت مرگ آهنگ ساز شمارۀ پنجم خود را، در11 اسفند 1322ش، به طور کامل به وی اختصاص داد.

گروه هم سرایان گالاندریان مراسم یادبود آهنگ ساز را یک سال پس از مرگ او نیز با رهبری روبن گریگوریان، در 18 اردیبهشت 1324ش، در باشگاه ارمنیان تهران برگزار کرد.

آرا تِر هُوهانسیان در مقدمۀ کتاب خود با نام خاطراتی دربارۀ آهنگساز نیکول گالاندریانمی نویسد:

«بعضی از خاطرات چنان با اتفاق هایی زنجیر وار به هم پیوسته اند که نمی توان از آنها جدا شد، به خصوص، اگر با دنیای درونی انسان و هنری که به آن عشق می ورزد ربط داشته باشند.

صمیمیتی که به دلیل آهنگ و آواز با نیکول گالاندریان داشتم مانند یک دوستی عادی نبود و آنچه که برایش پیش آمده از یاد من پاک نشدنی است. نوشتن خاطراتی که از او دارم به منظور بیان رفتار و عادت های خاص آهنگ ساز است زیرا که در خلق آثار او بسیار تأثیر گذار بوده اند. در آینده، هنگام بررسی منتقدان از آثار هنرمند، این خصوصیات به کار خواهند آمد».خلاصه ای از خصوصیت هایی که نویسنده در کتاب ذکر کرده چنین است:

«[گالاندریان] مردی با روحیه ای بسیار حساس، توانایی فوق العاده درخلق فی البداهه آهنگ های جدید، جدیت و سختگیری بیش از حد در اجرای آهنگ ها، تأثیر پذیری از صداهای طبیعت، بی اعتنا به مادیات، امیدوار و مشوق، دور از خودستایی، خوشبین و ساده دل بود و در حالی که به دلیل سرگذشت تلخی که هرگز بیان نمی کرد روحیۀ غمگینی داشت ولی باز در همان حال نیز رفتاری شاد و سرزنده، به خصوص هنگام خلق آثار و خواندن آوازها، بروز می داد». 

وی در جای دیگر اضافه می کند:

«او در فرهنگ موسیقی ارمنی نقش بسزایی دارد و آثاری که از او باقی مانده به بیش از هزار قطعه آهنگ های متنوع، اپراها، اپرت ها، آوازهای کودکان می رسد و بیش از سی سال است که در شهرهای ارمنی نشین ایران اجرا می شوند. نقش بزرگ و پرارزش او در اجراهای گروهی آهنگ هایی که ساخته است به خوبی مشخص می شود زیرا نه تنها آوازهای ارمنی را به گوش همه رسانده و به همه جا برده است بلکه خوانندگان و هنرمندان ارمنی بی شماری را نیز به عرصۀ هنر معرفی کرده است».

آرام یرمیـان در کتـابی که با عنوان نیکول گالاندریان، موسیقیدان دربارۀ شرح زندگی و آثار او تألیف کرده چنین می گوید:

«ظاهر آرام و بی پیرایه، رفتاری بی تکلف، قلبی مهربان و حساس داشت و استعداد خدادادی او در موسیقی و اشتیاق بی حد به خلق آهنگ به معنای کامل او را آرمان خواه بار آورده بود. نیکول گالاندریان چنین بود.

در هنگام گذر از کوچه و خیابان با نگاه دوخته بر زمین و فارغ از هرچه که در اطرافش می گذشت، ترانه ای را زمزمه می کرد که نغمه های اولیۀ آهنگ جدید او بودند. در خانه اش نیز چنین بود و مدام در پشت میز کار ساده اش در دنیای دیگری سیر می کرد و با نوشتن آوای نت ها، تغییر آکوردها و رنگ آمیزی نواها، ضرباهنگ (ریتم) و هماهنگی (هارمونی) تازه ای را به آنها می افزود. ترانه را برای دل های عاشق، روح های تشنه، تجربۀ اندوه بار ملت ارمن و نور ملایم شامگاهی خلق می کرد. زندگی او همواره با احساسات، غم ها و آوای نغمه هایی که می آفرید همراه بود».

سِدا گالاندریان (سِگال) در کتاب خاطرات دربارۀ پدرش نوشته است:

«پدرم تنها زندگی می کرد. یک مغازۀ تعمیر و فروش سازهای موسیقی داشت که در پستوی آن نیز اتاقش بود.

کار مورد علاقه ام سرزدن به او در راه برگشتن از مدرسه به خانه بود. در آنجا همه چیز جالب بود از مجموعۀ سازهای نادر گرفته تا کتاب ها و کاغذهایی که روی میز قرار داشتند. شخصیت پدرم، با اخلاق متفاوتی که با دیگران داشت، لحن صحبت و اندرزهایش برایم دوست داشتنی بودند.

کارها به خوبی پیش نمی رفت و پدرم مجبور بود به نوبت  سازهای موسیقی کمیاب خود را برای گذران زندگی بفروشد. او با دنیای مادی کاملاً بیگانه بود و تمام وجود خود را وقف دنیای موسیقی کرده بود. پس ازمدت کوتاهی مجبور شد مغازه اش را تعطیل و اتاقی برای زندگی اجاره کند. فکر می کنم در همین زمان بود که آهنگ شکار لالوار (որսը Լալւարի)  را تمام کرد و آن را در مدرسۀ زرتشتیان به روی صحنه برد. تنها چیزی که بیش از همه به روشنی در ذهن کودکانه ام نقش بسته آخرین پردۀ نمایش و صدای کف زدن مداوم تماشاچیان و ورود پدرم به صحنه بر سر دست بازیگران است.

 

 

دو نفر از تک خوان های جدا نشدنی او خانم لوریک مُوسِسیان و آقای آرا تِرهُوهانسیان بودند که تا پایان به او وفادار ماندند و آهنگ هایی را که می سرود اجرا می کردند.

پدرم تعریف می کرد: ,هنگامی که در اوایل کار، در یکی از برنامه های سالانۀ گروه هم سرایان خود، آهنگ دختر آبی (աղջիկ Կապոյտ)  را برای شعر مارکار قارابگیان (معروف به دِو) نوشتم و آرا تر هُوهانسیان آن را اجرا کرد روز بعد شاعر به نزدم آمد تا بگوید که چرا بدون اجازۀ او از شعر استفاده کرده ام. البته، لحن او به شوخی بود و در جوابش گفتم که چون شعرش به تازگی در روزنامه چاپ شده است لزومی برای این کار ندیده ام،.

تا آن زمان دِو به نام نقاش شناخته می شد ولی پس از اجرای آهنگ به وسیلۀ آرا نامش به منزلۀ شاعر بیشتر بر سر زبان ها افتاد. پدرم از شعرهای او آهنگ های بسیاری ساخته است که همیشه آرا آنها را اجرا می کرد و در آن روز ها برای آشنایان عادت شده بود که بگویند: ,دِو شعر بسراید، نیکول آهنگ بسازد و آرا بخواند،. این دو هنرمند با هم بسیار دوست بودند.

برنامۀ کنسرت های سالانۀ پدرم شامل اجرای کامل کارهای او بود. درآمدی که از این برنامه ها نصیبش می شد به سختی کفاف مخارجش را می داد و من با اینکه سن کمی داشتم و چیز زیادی نمی فهمیدم این چیزها را به خاطر دارم. به چند نفر نیز آموزش موسیقی می داد. زندگی او مانند یک راهب قرون وسطایی در گوشۀ صومعه بود».

 

سِدا گالاندریان به همراه پدرش نیکول گالاندریان

 

آراکس ماکاریان، که از آشنایان نزدیک و منشی گروه هم سرایان او بوده است، در کتاب خاطراتی که خاکستر شدهاند[73] دربارۀ زندگی نیکول گالاندریان و فعالیت های هنری او می نویسد:

« آنچه که در خاطرات من آمده است فاقد دیدگاه موسیقی شناختی است. تفسیر هنر پرباری که او به یادگار گذاشته می تواند چندین ردیف از کتابخانه ای را پر کند».

در 1321ش، به مناسبت سی امیــن سالگرد فعالیت گروه هم سرایان گوقتان، که پایه گـذاری و رهبــری آن را نیکول گالاندریان به عهده داشت، نام گروه به افتخار او به همسرایان گالاندریان تغییر کرد. در دفتر یادبودی که از این مراسم به جای مانده است بسیاری از چهره های نامدار آن دوران مانند هاکوپ کاراپنتس، هایک آجمیان، یقیا هایپت (از روزنامۀ آروسیاک)، آرام آنتونیان (ملقب به آرماند)، لِوُن بزنونی، هایک هوسپیان مارکار قارابگیان (دِو)، آرام یرمیان، نوشته ها و شعرهایی را در بزرگداشت او نوشته اند که در روزنامه های ارمنی زبان آن زمان مانند آلیک و آروسیاک به چاپ رسیده است.

در ادامه بخش هایی از کتاب نیکول گالاندریان، موسیقی دان، نوشتۀ آرام یرمیان، ارائه شده است.

تصویری از خلاقیت های آهنگ ساز

هنر موسیقی نیکول گالاندریان را می توان به چهار دوره تقسیم کرد:

نخستین دوره، در طول سال های 1904 ـ 1911م/1283 ـ 1290ش است. این دوره مرحلۀ تکامل موسیقی در او و هم زمان با کار تدریس بود. در هنگام تعلیم و تربیت شاگردان نه تنها میل و اشتیاق به موسیقی و آرمان زنده کردن موسیقی در وجود کودکان سراپای وجودش را فرا گرفته بود بلکه فکر خلق موسیقی را هم در سر می پروراند.

دومین دوره، که به سال های 1911ـ 1913م/1290 ـ 1292ش تعلق دارد، زمان شکل گیری و بیان خلاقیت در اوست. تصویر و دورنمای آهنگ های او در این هنگام نامشخص و همراه با تردید و ابهام است. چنین تفسیری را در آهنگ های این دوره به طور مشخص می توان دید.

سومین دوره، شامل سال های 1913 ـ 1924م/1292 ـ 1303ش می شود که در ظاهر بی ثمر یا راکد ولی در اصل زمان بررسی های ژرف و دستیابی به تخصص هنری است. او در اصل به تدریج هویت خود را به دست می آورد و با رسیدن به عمق غریزۀ هنری ای که در وجودش نهفته است به آهنگ ها رنگ آمیزی اجرایی تازه تری می دهد. گاهی به سبک شرقی، ارمنی و سپس به سبک اروپایی آهنگ می سازد. گالاندریان در نامه ای که [به آرام یرمیان] نوشته است با اشاره به این موضوع می گوید: ,این آهنگ ها به طور کلی لیریک هستند و با ظاهری غربی آمیخته شده اند ولی روح شرقی در اصالت وجودی آنها غالب است،.

چهارمین دوره، که در سال های 1924 ـ 1944م/1303 ـ 1323ش تجلی یافته با پرداختن آهنگ ساز به خلق آوازهای هم سرایی و هنرآهنگ سازی به اوج هنری خود می رسد.

اما امروز چیزی که بیش از همه به هنر او ارزش می دهد نبوغ او در خلق موسیقی گوناگون و رنگارنگ است. موسیقی ای که او در طی سی سال آفریده پرده ای از نمایش متنوع و رنگین ملودی ها (نغمه ها)، رومانس ها (آهنگ های عاشقانه)، آوازهای تک خوانی، آوازهای گروهی، دوئت ها (دوصدایی)، اپراها، آهنگ ها و اپرت های کودکانه و آوازهای روستایی، فولکلوریک و انقلابی را در برابر ما گشوده است.

در ادامه فهرست آهنگ هایی را که هنرمند طی 1911ـ 1942م/1290 ـ 1321ش آفریده و یک ماه پیش از مرگش برای ما [آرام یرمیان] فرستاده است ارائه می کنیم:

نـــوع – ارمنی – فارسی – مجموع

آواز ( آریا) – 57 – 0 – 57
عاشقانه (رومانس) – 204 – 1 – 205
دو صدایی (دوئت) – 12 0 – 12
چهار صدایی (برای هم سرایان) – 139 – 8 – 147
آوازهای تک خوانی فولکلوریک – 47 – 0 – 47
آوازهایی به سبک آشوق هــا – 21 – 0 – 21
آوازهـــای کودکانــه – 28 – 18 – 46
اپرا برای شاگردان مدرسه – 8 – 0 – 8
اپراهـــا – 3 – 0 – 3
کواترُهـــا (چهارســـاز)، تریوهــا (سه ساز)، رِوِری ها، سرنادها، والس و رقص هــای شـرقی برای ویولن – 204 – 0 -204
اسکیزهـــا – 70 – 0 – 70
ادبیات عامیانه، اشعاری که خود او سروده است و شامل عاشقانه ها، آوازهای گروهی، تک خوانی هـا و آوازهای کودکانه است – 122 – 0 – 122

مجموع : 915 – 27 – 942

این مجموعه از آهنگ ها بدون شک دنیای سرشار از امید، احساس و روزهای شاد ملت ارمنی است که احساسات بی آلایش، تجربه های حسی درونی و سبکی قلب روستایی را همراه با تصویری از عشق، دلتنگی و غم های فردی بیان می کند و فضایی را با آواز شیرین کودکانی که چشمان بی گناه و روشنشان با خنده می درخشد به تصویر درمی آورد که درآن رنگ آمیزی نغمه های متنوع به سبک شرقی شنیده می شود. گالاندریان با خلق این همه آهنگ های گوناگون سبب پیشرفت موسیقی ارمنی شده است و کارهای باارزش او شایستۀ تقدیر هستند.

آفرینش آهنگ برای اشعار عاشقانه به تنهایی نمی توانست گالاندریان را خوشنود کند و مدام در این فکر بود که دامنۀ موسیقی خود را متنوع تر، گسترده تر و پربارتر سازد. او در1304ش تصمیم گرفت تا برای یک اپرای ارمنی آهنگی بنویسد. پس از مدتی بررسی، شعر داستانی هنرمند ارمنی، واهان میراکیان، به نام شکار لالوار را انتخاب کرد و با دوستان هنرمندش دربارۀ این فکر جسورانه به مشورت نشست. همگی آنها، در حالی که با تمسخر به حرف هایش گوش می دادند، آن را نشدنی دانستند اما نیکول، بدون توجه به گفته های آنها، دست به کار ساخت آهنگ  شد. ه. موسسیان ادیب، لیبرتو (متن اپرا) را تدوین کرد و گالاندریان یک سال تمام بی وقفه و شبانه روز مشغول نوشتن اپرایی شد که شامل دو پرده و چهار بخش از اجرا بود. او خیلی زود متوجه شد که دشواری هایی بر سر راه اجرای این اپرا وجود دارد و یافتن محل اجرا، هزینۀ دکورهای صحنه و تشکیل گروه نوازندگان برای او کار آسانی نیست. با این حال، تصمیم گرفت بخش هایی از اپرا را به روی صحنه برد.

در1306ش، با حمایت انجمن مدرسۀ ارمنی هایکازیان تهران و در همین مدرسه اوورتورهای اپرای شکار لالوار و صحنۀ اول از دومین پردۀ آن برای نخستین بار بر روی صحنه رفت. نقش کارو را آرا تِر هُوهانسیان و نقش آلوارد را دوشیزه لوریک مُووسسیان اجرا کردند.

اجرای کامل اپرا مدام فکر گالاندریان را به خود مشغول کرده بود. این بار هم گروه هم سرایان انجمن مدرسۀ ارمنی هایکازیان تهران به کمک او آمد و نه تنها اجرای اپرا بلکه مسئولیت همۀ کارهای لازم را برای نمایش به عهده گرفت. گالاندریان با شور و شوق مدت سه ماه بدون خستگی دست به کار تمرین و مقدمات اجرای اپرا شد. در فروردین 1307ش، خیابان های اصلی تهران مزین به اعلامیه های اپرای شکار لالوار شد و در ساعت 9 شب جمعه 6 اردیبهشت اپرا در تالار نمایش مدرسۀ هایکازیان برای نخستین بار به طور کامل به اجرا درآمد. این اجرا، که گروه چهل نفری و چهار صدایی هم سرایان جلوه ای خاص به آن می داد، رویداد هنری چشمگیری بود که به طور حتم یکی از صفحات درخشان تاریخ موسیقی جامعۀ ارمنیان تهران است. در این شب، نقش شکارچی اول و نقش کارو را به ترتیب و. تادئوسیان با درخششی خیره کننده و آرا تِر هُوهانسیان در کمال موفقیت اجرا کردند و نقش آلوارد را هم دوشیزه سیرانوش گریگوریان به عهده داشت. به طور کلی، نقش آفرینان به خوبی از عهدۀ نمایش احساسات درونی شخصیت های اپرا برآمدند و توانستند با صداقت بیانگر محتوای متن باشند. یک سال بعد در 9 دی 1308ش، این اپرا در تالار مدرسۀ زرتشتیان تهران به طور کامل اجرا شد و روزنامۀ اطلاعات دربارۀ آن مقاله ای نوشت و از ارزش هنری این نمایش سخن گفت.

اپرای شکار لالوار گالاندریان ارزش ویژه ای در بین آثار وی دارد و به درستی تجسمی زیبا و آشکار از نوع موسیقی اوست.

عوامل مؤثر بر موسیقی نیکول گالاندریان

برای آشنایی با سیر پیشرفت گالاندریان در موسیقی و ریشۀ همه آنچه که در او تأثیرگذار بوده لازم است نگاهی به محیط زادگاه او بیندازیم. شهر آکن در مرکز هایک کوچک (ارمنستان تاریخی) پیشینه ای تاریخی به طول980 سال داشت که با باغ ها و کشتزارهای زیبا و آب های روان فراوانی که از رود فرات در سمت راست آن سرچشمه می گیرند منظره ای شاعرانه و چشم نواز در برابر دیدگان اهالی شهر گسترده بود. پیش از شروع جنگ جهانی اول، شش هزار ارمنی در این شهر زندگی می کردند و داستان مهاجرت های آنان به سدۀ یازدهم میلادی و شروع تهاجم تاتارها و آمدن ارمنیان ثروتمند از شهر آنی به آکن، در ساحل رود فرات، بازمی گردد. منابع دیگری هم وجود دارندکه در آنها نوشته شده شاه ارمنی، سِنِه کِریم آرتزرونی، به دلیل خطری که او را تهدید می کرد، واسپوراکان را به قیصر واسیل واگذار کرد و با دربار و سربازانش به طرف سِباستیا در هایک کوچک  آمد در حالی که چهارصد هزار نفر از ارمنیان منطقه نیز با او همراه شده بودند. از این عده برخی از خانواده های اشرافی و شاهزادگان در روستای آپوچِخ شهر آکن ساکن شدند. این گروه از مهاجران ارمنی به کارهای اقتصادی، تجاری، صنایع دستی و به خصوص ایجاد باغ هایی پرداختند که یکی از منابع اصلی درآمدشان را تشکیل می داد. هر خانه ای یک باغ توت داشت و زن های خانه از این میوۀ شیرین انواع خوراکی ها و خشکبار خوشمزه را تهیه می کردند. قابل ذکر است که در سدۀ نوزدهم میلادی ارمنیان آکن، در کنار آمیران ها یا تاجرانی که صاحب دفتر بودند، جزو طبقات برجستۀ قسطنطنیه به شمار می آمدند و در دهه های 70 و 80 میلادی کلیساهای سورپ آستواتزاتزین و سورپ گِئورگ، شرکت ها، کتابخانه ها و مدرسۀ نرسیسیان را در این شهر بنا کردند.

اما موضوع دیگری که در مورد مردم آکن جلب توجه می کند استعداد فراوان آنها در شعر و شاعری است. در باغ ها و بوستان های پردرختی که در دامنۀ کوه های پرآب و ساحل رود های آن قرار داشت منظره هایی بسان تابلوهای نقاشی شده بود که به زبان طبیعت روح افزای خود با مردم سخن می گفتند. مردم این شهر با الهام از منظره های اطراف خود آوازهایی به پاکی اعماق روحشان می آفریدند و با رنگ آمیزی های متنوع آنها ارزش های ویژه ای را در تاریخ ادبیات ملت خود پایه گذاری می کردند. در این فرهنگ مردمی (فولکلور)، آنچه بیش از همه جلب توجه می کند آوازهای عاشقانه، آهنگ های رقص و مراسم عروسی و بیش از همه شعرهایی است که برای دورشدگان از وطن و غریبان آواره و دربه در سروده شده و شامل ابراز احساسات همراه با بیان حالت های روحی مردم در کمال سادگی است. در فراق کسانی که به دلیل شرایط دشوار مالی مجبور به ترک دیار و راهی غربت می شدند، به خصوص، کسانی که در سن جوانی بودند و اغلب پس از رفتن به جاهای دوردست و دور شدن از عزیزان و خانواده بازنمی گشتند از زبان برادر دلتنگ، زن یا عروس دل سوخته شعرهای آهنگینی سروده می شد که گاهی همراه با آوازهایی مانند لالایی مادرانه و غیره بود. در موسیقی گالاندریان ضرباهنگ و نوای این گونه آوازهای فولکلور رنگین و متنوع شنیده می شود که بسیار هم اصیل و ارمنی هستند. توضیح این پدیده در موسیقی او را می توان در دوران کودکی و نوجوانی سپری شدۀ وی در آکن و در آوازهای مردم آن پیداکرد، تأثیری که آهنگ های ارمنی اصیل و غمگین زادگاهش در او داشته اند.

خود وی در خاطراتش می نویسد: «آب و خاک زادگاه از درونم سخن می گویند».

با شنیدن آهنگ های هنرمند می توان فهمید که چرا در قلب و روحمان غم و افسردگی ژرفی را حس می کنیم که بیانگر سخنان از دل برآمدۀ مردم آکن هستند.  اگر کسی با موسیقی مردم این شهر آشنا باشد، با شنیدن آوازهای گالاندریان در می یابد که او باید فرزند همین جا باشد.

با نواختن آهنگ هایی که آهنگ ساز برای مراسم عروسی نوشته است مانند سلام ماهگون زیبا، ای زیبای بی همتای من، ای زیبا، کدام مادر تو را زاییده، از مراسم کلیسا می آید، بیا ای عروس، بیا و به خصوص آهنگ های رقص تند فولکلور او، مارالو مارالو هُپ، می توان آواهای گوناگون و رنگ آمیزی متنوع موسیقی مردم آکن را به خوبی حس کرد. در موتیف های شاعرانه ای مانند بلبل می خواند بهار است، بهار،لالایی بخوانم تا بشنوی، خورشیدی دیگر از همۀ خورشیدها هستی، بلبلی هستم که به دنبال گل است، ماه پرنور و غیره هم شاخص موسیقی فولکلور آکن به گوش می رسد. تأثیر عمیق این نوع موسیقی را در نوای آوازهای چوپانی او، پسر زیبای سیاه چشم، دل تشنۀ من و…، می بینیم. بر اساس همین کارها می توان طبیعت فولکلوریک آهنگ هایی راکه گالاندریان خلق کرده شرح داد.

اما برای روشن تر ساختن عوامل مؤثر در کارهای او به طور حتم باید دورانی را که آهنگ ساز در اجمیادزین به سر می برده مورد تأکید قرار داد چرا که گوش سپردن به گروه هم سرایان کومیتاس، آهنگ ساز جاویدان موسیقی ارمنی، عشق و ایمان به آواز و همسرایی گروهی را برای وی به ارمغان آورد.

او در یکی از نامه هایش [خطاب به آرام یرمیان] نوشته است: «جِماران (مدرسۀ عالی روحانی اجمیادزین) در من تمایل خفته به شعر و موسیقی را بیدار کرد».

گروه موسیقی نظامی وارنا و گروه موسیقی ارمنی گوقتان (در وارنا) آتش عشق او را نسبت به موسیقی شعله ورتر کردند. در شهر شومِن کنجکاوی او نسبت به این هنر بیشتر و در زِبلدای گرجستان نیز برای نخستین بار خلاقیت هنری در او تحریک شد و سپس در تهران با نیروی بیشتری توانست غریزۀ هنری سرشار خود را به سمت تخصص بیشتر در این زمینه هدایت کند. استعداد هنری گالاندریان با بررسی کامل و چند جانبۀ وی از آثار موسیقی دانان اروپایی و به خصوص، مکتب آلمانی و تحت تأثیر کارهای موتسارت، بتهوون و به ویژه، شومان به پختگی و کمال رسید.

با اینکه گالاندریان در مدرسۀ موسیقی آموزش کلاسیک ندیده می توان نتیجه گرفت که هنر او ساخته و پرداختۀ مدرسۀ زندگی است و به دلیل ارادۀ استوار، پشتکار بی اندازه و عشق بی حد و مرزی که با تمام وجود به موسیقی داشته این کار برای او میسر شده.

ارزش هنری موسیقی گالاندریان

بی تردید مانند هر آفرینش هنری  دیگری ارزش موسیقی نیز با ساختار کلی هنری آن مشخص می شود. آثار موسیقی دانان بزرگ و نابغۀ تاریخ مانند موتسارت، واگنر، شوبرت، شوپن، چایکوفسکی و غیره نه تنها تولید صداهایی با سازها بلکه بروز احساسات برآمده از عمق روح آنها هستند که توانسته اند از طریق توانایی این هنرمندان درخلق آهنگ ها به درون ما نفوذ کنند و با برانگیختن احساسات ما به گرمی در دل ها جای گیرند و درک شوند.

گالاندریان با بررسی چند جانبۀ ویژگی های آثار موسیقی دانان بزرگ می کوشید تا این ویژگی ها را در موسیقی خود بازگو کند.

فرانس شوبرت عقیده دارد که موسیقی باید قادر به بیان لحن شعر باشد و آن را یک اصل لازم می داند. این اصل را در ترانه هایی که گالاندریان برای شعر های گوناگون آفریده است به خوبی می بینیم و معنای احساسی هر یک از شعرها را در هماهنگی کامل با آهنگ های او می شنویم. به این موضوع باید تداوم بی وقفه و هماهنگی آهنگ با حال و هوای شعر را هم بیفزاییم که زیبایی و اهمیتی خاص به آهنگ های او می بخشند. این شیوه در هنر بسیار حائز اهمیت است.

اصل اساسی دیگر در ساخت یک آهنگ روحی است که هر موسیقی دان به درون اثر خود می دمد و با آن نه تنها رنگ و تضاد نغمه ها بلکه تلاطم احساسات بی پیرایۀ خود را به اثر می افزاید. هر موسیقی ای زمانی بدل به اثری هنری می شود که هنرمند هنگام خلق آن بتواند احساساتی را که از عمق وجودش برآمده با افکار ژرفی که در درونش پدید آمده به شکلی بی آلایش درهم آمیزد. چنین موسیقی ای با بیدار کردن احساسات والا و بی ریا در روح شنونده ارتباطی نزدیک با او برقرار می سازد. در شماری از بهترین آهنگ های گالاندریان این ویژگی به خوبی احساس می شود.

آثار او با ابراز نوعی احساس یگانه، به وضوح، دنباله روی دو خط اساسی و دو ویژگی مشخص هستند: نخستین ویژگی بیانگر دلتنگی بی حد، احساسات غمگین و بی ریا، آزردگی های منجر به دوری، آرزوهای از بین رفته، آرمان های شکست خورده، غم های فراموش نشدنی،گریه های خاموش و نیز روزهای خوش و شیرین از دست رفته و دومین ویژگی بیانگر خوشحالی، سرزندگی، شادابی و پروازهای سبک و شاد است. موسیقی گالاندریان بیشتر متمایل به حالت های غمگین و شاعرانه است. آهنگ های او در اصل از صفحات درد آلود و غم بار زندگی می گویند و همراه با نوعی اندوه سنگین و جدانشدنی اند. چنین روحیه ای، که مشخصۀ هنر اوست و آثار شومان را به یاد می آورد، می تواند همان اندوهی باشد که بر روح ملت ارمنی و به خصوص، مردم آکن حاکم است. به این خصوصیت های آهنگ ساز یک وجه دیگر هنری را نیز می توان افزود که تصویر پردازی است. این ویژگی نقش مهمی در ساختار موسیقایی دارد. گالاندریان توانسته است هم شاعرانگی و دنیای درونی خود و هم اندیشه ها، آرزوها، تأثرات و حالت های مردم را با به تصویر کشیدن آواها به صورت آهنگ بیان کند.

افزون بر همۀ اینها موسیقی او ویژگی دیگری هم دارد: جنبۀ نمایشی یا دراماتیکی که اپراهای او دارند. بیان نمایشی تقلاها و کشمکش های موجود در یک داستان در قالب موسیقی کار آسانی نیست. این کشمکش درونی قهرمانان تلاش و مبارزه با دشواری هایی است که برای رسیدن به هدف بر سر راه آنها قرار دارد. این جنبۀ دراماتیک و نمایشی در موسیقی باید سیری طبیعی و ساده همراه با گسترش چند مرحله ای و تدریجی داشته باشد و بتواند با بیان منظور اصلی داستان به صورت کامل و هماهنگ در متن آن ذوب شود. اپرای شکار لالوار گالاندریان بر اساس چنین ساختاری به وجود آمده است.

در پایان هم به سبک شرقی مشخص آثار او اشاره می کنیم. آهنگ ساز به خوبی توانسته است با شناخت روح و روان انسان شرقی به بیان روحیه های گوناگون او با استفاده از رنگ ها و آواهای خاص موسیقی خود بپردازد.

به دلیل این ویژگی های مهم در موسیقی گالانداریان می توان درک کرد که چرا با شنیدن برخی از آهنگ های او در دنیای زیبایی، سرشار از نغمه های موسیقی، سیر و با دگرگون شدن روح، قلب و فکرمان لذت بردن از این هنر را تجربه می کنیم.

شاعـران ارمنــی در موسیقی گالانـدریان

گالاندریان در کارنامۀ سی سالۀ هنری خود به هدف والایی جامۀ عمل پوشاند. موضوع آهنگ هایی که او آفریده از بهترین شعرهای ادبیات ارمنی بوده  است. کار بزرگی که او صورت داد رواج مضمون های شعری و ادبی ارمنی در میان مردم عادی و آشنا کردن آنها با بهترین متن های هنری بود. موضوع در خور توجه در آثار او تبدیل آواهای موسیقی بر مبنای شعرهایی از 105 شاعر و خلق 519 قطعه به زبان ارمنی شرقی، ارمنی غربی و زبان های رایج در کلنی های ارمنی است.

گالاندریان بیش از همه از آثار شاعر معروف آوِدیک ایساهاکیان ـ شعرهای هر شب در باغ ما (պարտէզում մեր գիշեր Ամէն)، امروز یار من (եարս օր Էս)،  آه آن مارال (մարալը Ախ)،  چشمانت ای یار (աչերդ Եար)،  من خواننده ام (եմ երգիչ Ես)،  شب آمد (եկաւ Գիշերն)، می خواهی که باشم؟ (دختر زیبا) (աղջիկ սիրուն լինեմ Կուզես)، دختر لاله (աղջիկ Շուշան)،  از کوه هایمان به آراز (սարերէն մեր Արազին)،  برگ ریزان شد (տերևները Թափւեցին)،  ای جان وطنم (հայրենիք ջան Էյ)،  با دلی شکننده دوست  داشته ام (սիրեցի ես սրտով Քնքուշ)، ای کاش من هم، پروانه های سرخ (թիթեռներ ալ էլ ես Երնէկ) و غیره ـ استفاده کرده است.

دیگر اشعاری که گالاندریان براساس آنها به خلق موسیقی پرداخته آثار چهرۀ معروف ادبیات، واهان تریان، هستند که آهنگ ساز در تفسیر شاعرانۀ خود عاشقانه های او را شنیدنی ساخته. این شعر های پر از غم و اندوه عبارت اند از: من چشمان ژرف و گناهکار تو را دوست دارم (խոր աչերը մեղաւոր քո եմ սիրում Ես)، از یاد بردن، از یاد بردن (մոռանալ Մոռանալ )، بدون گلایه (տրտունջ Ոչ)، چنان با ناز (նազիկ Այնպէս)، دوباره خزان شد (աշուն նորից Իջաւ)، کجا هستی؟ (ես ուր Արդեօք)، خزان است و باران (անձրև է Աշուն)،  چرخ و فلک (Կարուսել)، جویبار نقره فام (  առուն Արծաթափայլ)، با رویـای شیرین (երազով Քնքոյշ)، و آسوده می نگریستم (նայեցի անհոգ Ու)، آیا به خاطر داری؟ (ես յիշում Արդեօք) و غیره.

در آثار گالاندریان از نوشته های شاعر و نویسندۀ معروف، هُوهانس تومانیان، نیز استفاده شده است مانند: عشق من ( Իմ սէրը)، [103] ای ستاره ها، ستاره ها (աստղեր աստղեր Էյ)، مرثیۀ کبک(ողբը Կաքաւի)،  آنوش جان روزها گذران هستند (ջան Անուշ օրերն Կանցնեն)،  پاروانا (Փարւանա) (اپرا) و غیره. آهنگ آوازهای نخستین خوانندۀ زن در قفقاز، شوشانیک کیورقینیان، به نام های بلبل بیا (Արի բլբուլ)،  ای دختر زیبا (աղջիկ մարալ Էյ) و…. را نیز گالاندریان نوشته است.

ساخت آهنگ برای شعر معروف در مدح ارمنستان (Գովք Հայաստանի) اثر یقیشه چارنتس، هم از کارهای جاودان گالاندریان است.

 

 

در آثار او اشعار لطیف شاعر ارمنی ایرانی، مارکار قارابگیان (دِو)، جایگاهی ویژه دارند از جمله شعرهای چراغ ها خاموش شدند (մարան Լոյսերը)، پسر مجنون (տղայ Խենթ)، تردید (Վարանում)،  باز تابستان (ամառ Նորից)،  باز آمده ای، چه کنم؟ (անեմ ինչ եկելես նորից Դու) و….

در فهرست آثار گالاندریان اشعار میساک متزارِنتس، روبن زارداریان، روبن سِواک، واهان تِکِیان، دِرِنیک دِمیرجیان، قازاروس آقایان (ادبیات کودکان)، آرمنوهی تیگرانیان و دیگر شاعرانی که اشعار ارزشمندی از خود به یادگار گذاشته اند نیز جایگاهی خاص دارند. از نظر آماری آنچه آهنگ ساز در 1319ش برای ما [آرام یرمیان] فرستاده به این شرح است: آثار نوشته شده برای اشعار آودیک ایساهاکیان 49 آهنگ، واهان تریان چهل آهنگ، مارتیک 27آهنگ، یقیا هایپِت بیست آهنگ، هُوهانِس تومانیان پانزده آهنگ، هایک اُهانیان سیزده آهنگ، مارکار قارابگیان (دِو) دوازده آهنگ، لِوُن بزنونی یازده آهنگ، شوشانیک کورقیکیان نه آهنگ، آرمنوهی تیگرانیان هشت آهنگ و یقیشه چارِنتس چهار آهنگ.

گالاندریان از ادبیات ایرانی آهنگ هایی کودکانه، دانش آموزی و گروهی نیز خلق کرده است که برخی (در آن زمان) به چاپ رسیده اند. این مورد نیز از جمله خدمات ارزندۀ او در راه پیشرفت موسیقی ایرانی است.

گالانداریان در مطبوعات

بنابر نوشتۀ آرام یرمیان نیکول گالاندریان، به خواهش او، زندگی نامۀ کاملی از خود نوشت که چاپ نشد. به دنبال آن در 1936م فشرده ای از متن زندگی نامۀ وی با عکسی از هنرمند در جلد دوم کتاب دانستنیهای عمومی، تألیف ه. م. پوتوریان، منتشر شد. در جلد پنجم کتاب گنجینه (ص 589)، که کتابی مشتمل بر مجموعه ای از آهنگ هاست و در قاهره چاپ شده، نیز عکس و خلاصه ای از زندگی آهنگ ساز به همراه هفت آهنگ آمده است. در 1938م، هایک اوهانیان در هوسابر مقاله ای طولانی دربارۀ گالاندریان و روزنامۀ پیکارهم مقالۀ کاملی دربارۀ او نوشت.

در1320ش، روزنامه های ارمنی زبان تهران ـ وِراتزنوند، آلیک (ش111) و آروسیاک (ش80 و 81) به مناسبت سی امین سال فعالیت هنری آهنگ ساز مقاله های تحسین آمیز، خاطره ها، شعرهای تقدیم شده به او را همراه با مجموعه ای از عکس ها به چاپ رساندند. در همین سال در شماره های 54، 57، 60 و 63 آروسیاک مقاله ای بسیار طولانی با عنوان «موسیقی دان نیکول گالاندریان» به قلم آرام یرمیان انتشار یافت. در1322ش، به مناسبت درگذشت هنرمند شرحی از زندگی او در مطبوعات تهران، وِراتزنوند (15 اسفند) و آلیک (ش58)، نوشته شد و سردبیر ماهنامۀ تساخاوِل شمارۀ پنجم خود را به طور کامل به این آهنگ ساز اختصاص داد و آن را به گالاندریان تقدیم کرد. در همین سال در نیویورک، نشریۀ هایاستانی کوچناکدر شماره های 48، 49، 51 و 53 خود مقاله های بلند آرام یرمیان را با عنوان « آهنگ ساز نیکول گالاندریان» منتشر ساخت. یک سال پس از مرگ هنرمند و در 1323ش، هایک اوهانیان مقاله ای با عنوان «آثار گالاندریان» درشماره های 44 و 45 روزنامۀ آلیک منتشر کرد.

آهنگ هــای چاپ شـدۀ گالانداریان تا 1326ش

فهرست آثار چاپ شدۀ گالاندریان به شرح زیر است:

1ـ چنان نازکنان، شعر از واهان تریان.

2ـ کنار ساحل دریا (Ծովափին)، شعر از دِو.

3ـ دختر آبی، شعر از دِو. 

4ـ ای دختر زیبا، شعر از آرام یرمیان. 

5ـ در مدح ارمنستان، شعر از یقیشه چارنتس. 

6ـ راه تاریک ما (խաւար ճամբէն Մեր)، شعر از هُوهانِس تومانیان.

7ـ بسیاری آمدند، شعر از دِو.

8ـ دوست دارم

9ـ بهار است (Գարուն է)

10ـ لالایی آکن (օրօր Ակնայ) 

11ـ نسیم ( Հովիկ)

12ـ شش آهنگ برای کودکان که م. سارواریان آنها را در انتشارات خوشه های نو به چاپ رساند.

13ـ شش آهنگ ایرانی برای کودکان که در روزنامۀ راهنمای زندگی و در تهران چاپ شد.

در آن زمان آوازهایی نیز بر روی گرامافون ضبط شد که مورد استقبال مردم قرار گرفت. تک خوانی های ضبط شده بر روی گرامافون عبارت بودند از: بدون گلایه (տրտունջ Ոչ)، مسموم نکن (թունաւորիր Մի) و از یاد بردن، از یاد بردن (մոռանալ Մոռանալ) و از آوازهای گروهی هم می توان به در کوه ها سرگردان (կուգայ ման Սարեր)،  چه ماه زیبایی است (կայ լուսին աղւոր ինչ Այս)،  و نسیم گرم (բորբոք հովը Ու) [136] و داس در دستت بسان هلال طلایی (է մահիկ ոսկի Մանգաղդ)  اشاره کرد.

متن سخنان روبن گریگوریان، موسیقی دان معروف ارمنی ـ ایرانی، در مراسم خاک سپاری نیکول گالاندریان

رومن رولان، نویسندۀ معروف فرانسوی، در کتاب زندگی بتهوون می گوید: «من به کسانی که با اندیشۀ قدرت به پیروزی می رسند قهرمان نمی گویم، نام قهرمان را به کسانی که قلب بزرگی دارند می دهم». این گفته بسیار مناسب مرحوم نیکول گالاندریان است.

واقعاً که سراسر زندگی او، با قلب بزرگی که داشت، مالامال از سرسپردگی، فداکاری و مهربانی بی حد و حصر بود. برای او جز موسیقی ارمنی هر چیز دیگر بی ارزش به شمار می آمد. او هزار قطعه آهنگ به مردمی که دوستشان می داشت تقدیم کرده است. در یکی از گفت و گوهای صمیمانه ای که با هم داشتیم به من گفته بود که بزرگ ترین لذت زندگی برای او هنگامی است که از کوچه ای بگذرد و به ناگاه یکی از آوازهایش را بشنود و در همان جا بایستد و خود را خوشبخت ترین فرد دنیا بداند.

نسبت به همه مهربان بود. چندین و چند شاگرد به طور رایگان نزد او آموزش دیده اند و اگر کسی از او درخواست می کرد، با گشاده دستی از آثاری که هنوز به نام او چاپ نشده بودند دست نویسی می داد و حتی در کنار او می نشست و اجرایش را هم یاد می داد.

بیش از اندازه مهربان بود. نسبت به هر انتقادی که می شد بی اعتنا لبخندی برلب می آورد و با بزرگواری همه را می بخشید. بارها آهنگ های او را در هر جا اجرا کردند و به عمد یا ندانسته نامی از او نبردند.

در بدترین شرایط مالی نیز مغرور بود و طبع والایی داشت تا حدی که توجه نزدیکانش او را آزرده خاطر می کرد. خوش بین، راضی و وارسته بود با ظاهری خندان و شاد. از هیچ کسی توقع نداشت.

گالاندریان در زمان حیات تندیس خود را ساخته و پرداخته است، تندیسی که با بقای ملت ما پیوند دارد. این تندیس آهنگ های زیبایی هستند که او را جاودانه می کنند. برای کسانی که به آرمان خود ایمان دارند هیچ لذتی بالاتر از رسیدن به آن نیست حتی اگر به قیمت زندگی شان باشد. گالاندریان جزو این عدۀ انگشت شمار بود.

متن سخنان آرا تِر هُوهانسیان در مراسم خاک سپاری نیکول گالاندریان

سمفونی هایم ناتمام ماندند

از همان اوایل 1300ش نسبت به مردی که ظاهری ساده و بی پیرایه اما روحی والا و پراحساس داشت کشش داشتم و متوجه استعداد درونی اش شدم. اغلب به نزدش می رفتم تا از نزدیک با رفتار و استعدادی که در موسیقی دارد آشنا شوم. در مدت کوتاهی ارزش باطنی او را، که بایستی ابراز می شد، حس کردم. لازم بود او را تشویق کرد تا دیگران با آهنگ هایش آشنا شوند و ترانه هایش در همه جا و برای همه خوانده شوند.

چه کسی او را، که سر به زیر از خیابان ها می گذشت، با حرکات دست آهنگ می آفرید، ندیده بود و نمی شناخت؟ هنرمند اغلب ترانه هایش را که ساده، بی پیرایه، با احساس و در سخن با روح و آسمانی بودند این چنین می آفرید.

سال ها گذشتند. من هم مانند استادم سرسپردۀ آهنگ و نزدیک ترین دوست او شدم، کسی که به خوبی از زوایای باطنش آگاه و همیشه همراه او بود.

در تخیلات شاعرانۀ من و او نوعی پیوند و هماهنگی بود، در حالی که هرچه بیشتر این فکر در وجودم ریشه می دواند که با تشویق او مردم را با ارزشی که دارد آشناتر کنم. می خواستم ترانه هایش به گوش عدۀ بیشتری از تودۀ مردم برسند تا از او تجلیل و قدردانی کنند. این کار به نظر من گامی ارزنده به سوی پیشرفت و پربارتر شدن موسیقی ارمنی بود.

هنگامی که در برابرم هنرمندی متین و وارسته می دیدم که عاری از غرور و نخوت و به دور از خودبزرگ بینی و جاه طلبی است فکر تجلیل از آهنگ ساز بیشتر در من قوت می گرفت.

تنها لذت برای او آهنگ هایش بودند که در هنگام شنیدنشان گویی به پرواز درمی آمد و به قدری احساساتی می شد که لبخندش تبدیل به اشک می شد. در حقیقت، با شنیدن ترانه هایش به قدری دلگرم می شد که گویی در دنیای دیگری سیر می کند و در هر جا و هر زمان می توانست صدای آهنگ را حس کند و بشنود. سرچشمۀ دلگرمی و الهام بخش ایمان او صدای موسیقی درونی اش بود.

بارها و بارها، او را تنهای تنها در اتاق سردش و در زیر نور ضعیف، مشغول کار دیده ام. چقدر در نوشته هایش از عشق و ایمان، تمنا و اعتراض، امید و غم به روشنی سخن گفته است. هنگام ورق زدن صفحات نتی که روی میزش قرار دارند می دانی که هریک از ترانه هایش صدا، رنگ و لحن بیان تازه ای دارد.

هرگز خسته نمی شد و با جسم و روحش همواره آمادۀ خلق موسیقی بود. آخرین باری که او را به بیمارستان منتقل می کردیم مانند کودکی می گریست و بر زانوانش ضربه هایی می زد و می گفت: «افسوس سمفونیهایم ناتمام ماندندمن هنوز میتوانم کار کنم». در سیمایش تمنای زندگی طولانی دیده می شد.

مانند اینکه می دانست که دیگر به اتاقش برنمی گردد و از این موضوع که صدها اثر به جای مانده پس از او چاپ نخواهند شد و به فراموشی سپرده می شوند نگران بود. برای چاپ آثار خود هیچ امکانی نداشت و با ناامیدی می گفت: «بگذار آهنگ هایم نیز بعد از من بمیرند».

هرگز چنین نخواهد شد و آنها در همه جا شنیده خواهند شد و روزی خواهد رسید که این هنرمند با ارزش هایی که لایق او هستند تجلیل خواهد شد و آثارش به چاپ خواهند رسید تا در دسترس همگان باشند و هر نغمه ای از او مانند دسته گلی در موسیقی ارمنی باشد.

به گفتۀ خود هنرمند مردم در زمان حیات از کسی قدردانی نمی کنند و عقیده دارند بمیر تا دوستت بدارم. اما گروه هم سرایان گالاندریان او به نام خود وفادار است و تصمیم گرفته تا آهنگ های هنرمند را، که به روحمان آرامش و سکون می بخشند و از درون همگی ما برخاسته اند، جاودانه کند. هیچ مانع و دشواری ای نمی تواند ما را از این کار بازدارد. تجلیل و تقدیر از آثار او به معنی عرضۀ ترانه های ارمنی و بزرگداشت آهنگ ساز همیشه زنده است.

آرام یرمیان در زیرنویس کتاب خود ذکر کرده است که نسخۀ اصلی کارهای نیکول گالاندریان در نزد دختر او، سِدا، نگهداری می شود. خود او، هنگامی که در سپتامبر 1946م برای شرکت در دومین گردهمایی نویسندگان به ارمنستان شوروی دعوت شده بود، هشت قطعه از آهنگ هایش را، که شامل تک خوانی، دوئت (دوصدایی) و هم سرایی گروهی بود، به پسر دایی سِدا، سیسو پتروسیان، سپرد تا آنها را از طریق ادارۀ آثار هنری وقت به چاپ رساند.

من خود (نگارنده) از زبان مرحوم سِدا گالاندریان شنیده بودم که در این سال دست خط های پدرش را بنا به درخواست و همراه با تأکید سفارت جمهوری ارمنستان به سفیر وقت تحویل داده بود و سال های سال در انتظار خبر انتشار آنها و نگران بی توجهی مسئولان دولت سوسیالیستی ارمنستان به این دست خط ها بود. آراکس ماکاریان در کتاب خاطراتی که خاکستر شدهاند می نویسد:

«می دانستیم که آتایان (موسیقی دان) و سیسیلیا بروتیان مشغول فعالیت هایی در این مورد هستند و آهنگ های گالاندریان را در کنسرت های موسیقی ارمنستان اجرا می کنند و حتی بسیاری از دست اندرکاران هم در این خصوص قلم فرسایی می کردند ولی حقیقت این است که دربارۀ چاپ آثار موسیقی او همچنان تصمیم مشخصی گرفته نمی شد. ما، که از علاقه مندان و نزدیکان او بودیم و نیز دخترش، سِدا، هنگام سفری تفریحی به ارمنستان با پرس و جوهای متعدد در این مورد فهمیدیم که دست نوشته های او حداقل در موزۀ هنر ایروان نگهداری می شوند.

پس از استقلال جمهوری ارمنستان، در 1995م، سِدا و لیدا دختران مرحوم گالاندریان، توانستد با هزینۀ شخصی خود نخستین دورۀ دو جلدی از آثار گالاندریان را به نام زمزمههای امید و سرگشتگی از سوی موزۀ ادبیات و هنر در ایروان به چاپ رسانند و به این ترتیب، آرزوی هنرمند را پس از مرگش برآورده کنند. در 2000م، نیز جلد سوم از این مجموعه به چاپ رسید. آثاری که برای کودکان آهنگ سازی شده اند به نام آثاری برای کودکان در 1999م و آثار خلق شده برای انواع سازها با نام آثاری برای آلات موسیقی در 2002م و آوازهای هنرمند در کتابی تحت عنوان دوباره آمدهای در 1999م چاپ شدند. با ادامۀ تلاش دختران او برای جبران کمبود مالی و با استفاده از سرمایه ای که از فروش کتاب در ارمنستان و امریکا و همراهی برخی از یاران و دوستداران وفادار گالاندریان به دست آمده بود بخش بزرگی از دست نوشته های او به چاپ رسیدند و به این ترتیب، نگرانی گم شدن یا فراموش شدن این آثار یا اقتباس از آنها، که سال ها مایۀ ناراحتی و دل مشغولی دختران گالاندریان به خصوص سِدا شده بود، از بین رفت».

در زمان حیات هنرمند خوانندۀ معروف ایرانی ـ ارمنی، هوهانس بادالیان، که برای اجرای کنسرت از ارمنستان به ایران آمده بود، پس از آشنایی نزدیک با کارهای گالاندریان علاقه مند به اجرای این آهنگ ها شد و حتی از او دعوت کرد تا برای ادامۀ کار موسیقی به ارمنستان رود. بادالیان پس از بازگشت به ارمنستان به خواندن آوازهای عاشقانۀ گالاندریان پرداخت و سهم بسزایی در رواج و رونق برخی از آهنگ های او داشت.

روزنامۀ مرمره، چاپ استانبول، در شمارۀ 19 دسامبر 1977م، بعد از چاپ فهرستی از آثار گالاندریان، به چاپ کتابی با نام آهنگهای مورد علاقه اشاره کرده که در آن صد آهنگ کلاسیک و فولکلور ارمنی، که بین مردم محبوبیت دارند، به همراه نت های آنها منتشر شده اند. این آهنگ ها از آثار موسیقی دانان ارمنی ـ آ. سپنداریان، آ. تیگرانیان، م. یکمالیان، ر. ملیکیان، نیکول گالاندریان و… ـ انتخاب شده اند و مؤلف به بررسی کارهای آنها نیز پرداخته است.

در یکی از شماره های روزنامۀ نورکیانک چاپ گلندل کالیفرنیا، به تاریخ 19 دسامبر 1996م، مقاله ای از آنگینه موراتیان به چاپ رسید که در بخشی از آن چنین آمده است:

«این اولین بار است که موسیقی کلاسیک این آهنگ ساز پس از چهل پنجاه سال ماندن در صندوق های آهنینی که قفل هایشان نیز آهنین بودند، در ارمنستان، به چاپ رسید و این سرمایۀ ملی از نابودی نجات پیدا کرد. کار تدوین بیش از 250 آهنگ را تسوقیک بِکاریان، سردبیری هنری آن را آرِگ لوسینیان و نظارت انتشار را گورگِن گاسپاریان عهده دار بوده اند».

پس از مرگ گالاندریان، او و آثارش به دست فراموشی سپرده نشدند و سال ها در جامعۀ ارمنیان ایران و خارج از ایران مراسم یادبود همراه با کنسرت های متعدد به یاد او اجرا و مقاله های گوناگونی دربارۀ او چاپ شد که به خصوص بعد از انتشار آثار او در ایروان، مورد توجه دوستداران موسیقی و آشنایان هنر او قرار گرفت.

از جمله یادبود های گوناگونی که در بزرگداشت گالاندریان برگزار شده می توان به موارد زیر اشاره کرد:

ـ اجرای برنامه از سوی انجمن فرهنگی ارمنیان آبادان، 26 خرداد 1333ش، مدرسۀ ارمنیان آبادان، با نوازندگی پیانو و به رهبری سِدا گالاندریان(کاراپتیان).

ـ اجرای برنامه از سوی انجمن فرهنگی ارمنیان آبادان، 27 فروردین 1334ش، مدرسۀ ارمنیان آبادان، با اجرای گروه هم سرایان گوسان به رهبری سِدا گالاندریان (کاراپتیان).

ـ برگزاری دهمین سالگرد درگذشت آهنگ ساز همراه با سخنرانی و اجرای آهنگ هایی از هنرمند با نوازندگی پیانو، اجرای گروه هم سرایان و تک خوانی سِدا گالاندریان (کاراپتیان).

ـ برگزاری مراسم شب یادبود و بزرگداشت نیکول گالاندریان از طرف انجمن موسیقی باشگاه فرهنگی ـ ورزشی آرارات تهران، 12 اردیبهشت 1344ش، همراه با سخنرانی و اجرای آهنگ های هنرمند به رهبری امانوئل ملیک اصلانیان. از جمله تک خوانان در این برنامه و مسئول انتخاب متن ها سِدا گالاندریان(کاراپتیان) بود.

ـ برگزاری مراسم پنجاهمین سالگرد درگذشت آهنگ ساز در لس آنجلس با اجرای گروه هم سرایان انجمن ارمنیان ایران به رهبری آلفرد ماردویان.

در 2001م گروه آواز کودکان به نام تاتِو در ارمنستان مجموعه ای از آهنگ هایی را که هنرمند برای کودکان ساخته بود به رهبری واچاگان ناواساردیان اجرا و به صورت لوح فشرده پخش کرد.

صد و بیست و پنجمین سالگرد تولد آهنگ ساز، در 1385ش، در جلفای اصفهان با شکوه بسیار ازسوی خلیفه گری ارمنی جلفا و همراهی گروه تاتِو به رهبری هامیک آلِکسانیان برگزار شد و آهنگ های منتخب اجرا شده با ضبط استودیویی به صورت سی دی و همراه با شرح زندگی و آثار هنرمند در دسترس علاقه مندان قرار گرفت.

دربارۀ آهنگ ها و موسیقی آهنگ ساز صاحب نظران به مناسبت های گوناگون مقاله هایی در روزنامه های ارمنی زبان به چاپ رسانده اند. در روزنامۀ آرمنیان ریپورترچاپ نیویورک، نورایر مامیان، در مقاله ای با عنوان «دو موبد موسیقی ارمنی: نیکول گالاندریان و هامبارتسوم گریگوریان»، ضمن شرحی از زندگی و آثار آنها از مقاله ای دیگر (به قلم س زِنیان) انتقاد می کند که چرا از آهنگ سازان دیگر بنام دیاسپورا مانند آشوت پاتماگریان (بیروت)، روبن گریگوریان (بوستون)، امانوئل ملیک اصلانیان (تهران)، آلفرد ماردویان (تهران)، آوتیس جامبازیان (وین)، لودویک بازیل (مونیخ)، ادیک هُوسپیان (تهران)،که مقام با ارزشی دارند و در بیرون از ارمنستان دارای نام و نشان هستند، نام نبرده و به ناحق نام دو استاد موسیقی دیاسپورای ارمنی را ذکر نکرده.  این مقاله در دو شماره از روزنامه به نیکول گالاندریان (1883ـ1944م) و هامبارتسوم گریگوریان (1883ـ 1975م) با عنوان هایی از قبیل آهنگ ساز، رهبر و معلم موسیقی می پردازد و می نویسد که در تکامل موسیقی ارمنی در ارمنستان و خارج از آن از طریق خلق آثار و اجرای موسیقی تأثیرگذار بوده اند.

در مقاله ای دیگر از یک روزنامۀ چاپ 30 نوامبر 1997م ـ که دربارۀ قصیده سرایی واهان تِریان، شاعر معروف ارمنی، است ـ از گالاندریان به منزلۀ تنها آهنگ سازی نام برده شده که با توانایی درک حزن اشعار و نفوذ به عمق روح شاعر چهل شعر از او را تبدیل به آواز کرده است.

ژورا میناسیان در روزنامۀ نور کیانک، (چاپ لس آنجلس)، در بخشی از مقاله اش می نویسد:

«اجراهای تریوهای (سه سازی) او با ویولن و ویولن سل از والس ها، سرنادها، آوازهای تک خوانی (اسکیز های تهران) و به خصوص رقص های شرقی، بسیار موفق هستند. آهنگ های رقص زیبایی که می توان نام برد دالی لو ـ لی لو (օլիլօ –  Դալիլ)،  سِیرانِم (եմ Սեյրան)،  گولیزار (Գուլիզար) و گل سرخ چیده ام (քաղել եմ Վարդ) و به خصوص شاهنوش (Շահնուշ)  هستند که از رقص های فولکلور خاص شرقی و دارای رنگ آمیزی آهنگین بسیار ظریفی  هستند».

گریگور پیتِچیان نیز در مقالۀ دیگری در نورکیانک ضمن پرداختن به پیشینۀ موسیقی ارمنی به گالاندریان نیز اشاره کرده و گفته:

«عاشقانه ها و شاعرانه ها از آوازهای آشنا و نزدیک به دل مردم، به خصوص، جوانان به شمار می آیند زیرا بیانگر حالت های روحی حزن آور در ناکامی و شکست عشقی هستند. آهنگ سازانی که عاشقانه های معروفی دارند گ. آلِمشا،گالاندریان، ک. زاکاریان، ب.کاناچیان، ر. ملیکیان، ی. میرزویان و… هستند».

روزنامۀ آلیک نیز در مقاله ای از گریگور آ. گریگوریان با عنوان «زندگی و آثار آهنگ ساز نیکول گالاندریان» به تاریخ 4 سپتامبر 2000م، از مقالۀ چاپ شده در روزنامۀ آرمنیان ریپپورتر (2مه 1978) اقتباس کرده است.

به این ترتیب، اگر به بازتاب گسترده ای که زندگی و آثار گالاندریان در اجتماع ارمنیان دیاسپورا داشته و اکنون نیز در ارمنستان، به منزلۀ هنرمند نامی سدۀ بیستم، دارد نگاهی بیندازیم، خواهیم دید که وی مقام والای هنرمند محبوب و شناخته شده ای را دارد که آثارش سالیان سال در کنار دیگر نامداران عرصۀ هنر در یاد و روح مردم هنرشناس زنده خواهد ماند.

پی نوشت ها:

 1ـ عروس سِدا گالاندریان(کاراپتیان).

Akn 2ـ

Narekian 3ـ

4ـ نیکول گالانداریان، دوباره باز آمده ای(آهنگ ها) (ایروان: موزۀ ادبیات و هنر، 1999)، ص5 ـ20.

Shepik 5ـ

Zmara 6ـ

Arabgir 7ـ

8ـ گالانداریان، همان، ص6 ـ10.

Iravounk 9ـ

به معنی حق.

Ocarina 10ـ

نوعی ساز کوچک بیضی شکل و بادی ساخته شده از سرامیک که انواع گوناگون آن چهار تا دوازده سوراخ دارد.

Gevorgian Djemaran 11ـ

Patarag 12ـ

مراسم دینی کلیسای ارمنی.

Sharagan 13ـ

سرودهای خاصی که گروه هم سرایان در مراسم کلیسای ارمنی اجرا می کنند.

14ـ آرام یرمیان، نیکول گالاندریان، موسیقی دان (تهران: مدرن، 1947)، ص8.

15ـ گالانداریان، همان.

16ـ همان جا.

Sokhak 17ـ

18ـ یرمیان، همان، ص11 ـ 12.

Akh achered arev oo moot 19ـ

Moote gerkatz 20ـ

Alagyaz bardzer sarin 21ـ

Sari blboole 22ـ

Kuzes menam 23ـ

Ay vard aghjik 24ـ

Ey astgher 25ـ

Dzmeren antsav 26ـ

Yes siroom em 27ـ

Kakhardakan mi sheghta ka 28ـ

29ـ  گالانداریان، همان.

Chari verje 30ـ

31ـ همان جا.

Tzitzernakin 32ـ

Tzidik midik 33ـ

Kachaghak 34ـ

Oror 35ـ

Tzidi harsanike 36ـ

37ـ همان جا

Hoosaber 38ـ

39ـ ل. گریگوریان، «تقدیم به نیکول گالاندریان»، هوسابر (22 اوت 1938): 1.

40ـ همان.

Faros 41ـ

Opus 42ـ

شمارۀ اثر. اپوس در موسیقی کلاسیک در برگیرندۀ شمارۀ ردیف آثار هر مصنف به ترتیب تاریخ تصنیف آنهاست.

De lesir 43ـ  

Kashi yeze 44ـ

Sirdes norits 45ـ

Réverie 46ـ

قطعۀ تخیلی و شاعرانه.

Apsosank 47ـ

Marmar karin 48ـ

Lusniake sari dakin 49ـ

Lusniak du lusov kenas 50ـ

51ـ و آفریگیان، «به مناسبت سی امین سالگرد فعالیت هنری آهنگ ساز نیکول گالاندریان»، آلیک (31 اردیبهشت 1321).

Yergir sokhak 52ـ

Nor Kiyank 53ـ

54ـ شاوارش پتروسیان، «بدان آوازی ندارند (شیللر)، تقدیم به آهنگ ساز، نیکول گالاندریان»، آلیک (مه 1942).

55ـ «سرمقاله»، آلیک (17 آوریل 1942م).

Ter voghormia 56ـ

Mer jamban 57ـ

Shadere yekan 58ـ

Ashoon 59ـ

Yergere ko 60ـ

Apsosank 61ـ

62ـ یرمیان، همان، ص40.

63ـ هوهانسیان، که دوست و همراه آهنگ ساز و سال ها خوانندۀ ترانه های او بود، این کتاب را در 1962م در چاپخانۀ مدرن به چاپ رسانده است.

64ـ آرا تِرهُوهانسیان، خاطراتی دربارۀ آهنگ ساز نیکول گالاندریان (تهران: مدرن، 1962)، ص3.

65ـ همان، ص15ـ 18.

66ـ همان جا.

67ـ این کتاب با عنوان Երգահան, Նիկոլ Գալանդէրեան ) Yerkahan Nicol Galandarian) به زبان ارمنی و از طرف گروه هم سرایان گالاندریان منتشر شد.

68ـ یرمیان، همان، ص 7 ـ 9.

69ـ این کتاب در 2001م به زبان ارمنی در انتشارات نائیری تهران چاپ شده است. سِگال نیز مانند پدرش هنرمند بود. او دو کتاب از آهنگ هایی که ساخته و کتاب هایی نیز در زمینه های دیگر هنری منتشر ساخته و افزون بر اینها اشعاری هم سروده است.

Lalvari vorse 70ـ

اثر نویسنده و شاعر نامدار ارمنی، هُوهانِس تومانیان.

Kapooit aghjik 71ـ

72ـ سِدا گالاندریان، خاطرات (تهران: نائیری،1380)، ص 25 ـ 27.

Mokhratsatz Hoosher 73ـ

74ـ آراکس مارکاریان، خاطراتی که خاکستر شده اند (بوستون: بی نا، 1998)، ص 275 ـ 283.

75ـ آرام یرمیان، نیکول گالاندریان، موسیقی دان (تهران: مدرن،1947)، ص 15 ـ 38.

76ـ منظور نویسنده تا سال 1947م است.

77ـ این اشعار با متن و آهنگ های ساخته شده به دست مردم به خوبی می توانند موضوع را شرح دهند اما پرداختن به آنها نیاز به ترجمۀ روان دارد و در ضمن مطلب را هم به درازا می کشاند.

Amen gisher mer partezoom 78ـ

Es or yares 79ـ

Akh marale 80ـ

Yar achered 81ـ

Yes yergich em 82ـ

Gisheren yekav 83ـ

Kuzes linem sirun aghjik 84ـ

Shushan aghjik 85ـ

Arazin mer sareren 86ـ

Tapvetsin derevnere 87ـ

Ey jan hayrenik 88ـ

Kenkoosh serdov yes siretsi 89ـ

Yernek yesel al titerner 90ـ

yes siroomem ko meghavor achere khor 91ـ

Moranal – Moranal 92ـ

voch derdunj 93ـ

Aynbes nazik 94ـ

jav norits ashoon 95ـ

I.3 Ardiok oores?  96ـ

Ashoon e andzrev 97ـ

Karoosel 98ـ

Artzatapayl aroon 99ـ

Kenkoosh yerazov 100ـ

Oo anhog nayetsi 101ـ

Ardiok hishum es?102ـ

Im sere 103ـ

Ey astgher, astgher 104ـ

Gakavi voghbe 105ـ

kantsnen oreren Anoosh jan 106ـ

آهنگ ساز این اثر را به دخترش سِدا تقدیم کرده است.

Parvana 107ـ

Ari belbool 108ـ

Ey maral aghjik 109ـ

Govk hayastani 110ـ

Looisere maran 111ـ

Khent degha 112ـ

Varanoom 113ـ

Norits amar 114ـ

Doo norits yekeles inch anem 115ـ

  Hay Hanragidaran 116ـ

Gandzaran 117ـ

Hoosaber 118ـ

Paykar 119ـ

Veratznoond 120ـ

Tsakhavel 121ـ

Hayasdani Kochnak 122ـ

Tzovapin 123ـ

124ـ آهنگ های ردیف1 ـ 3 را انجمن آواز ارمنی به چاپ رساند که اعضای بنیان گذار آن گارنیک بارسقیان، تورگُم و آشوت میناسیان، هاملت هُوسپیان، دِرِنیک آبراهامیان، آنوش یگانیان و اُلیک تِرهُوهانسیان بودند و در1321ش تصمیم گرفتند تا فقط آهنگ های گالاندریان را منتشر کنند.

125ـ این آهنگ از طرف انجمن خیریۀ بانوان ارمنی جلفای نو به نام گتوتیان (Գթութեան) منتشر شد.

126ـ آهنگ های ردیف 5 ـ 11 در مجموعه آهنگ گنجینۀ قاهره، جلد پنجم و ششم، منتشر شده است.

Mer jamben khavar 127ـ

Garoon e 128ـ

Akna oror 129ـ

  Hovik 130ـ

Nor Hasker 131ـ

Voch derdoonj 132ـ

Mi toonavorir 133ـ

Sarer man kooga 134ـ

Ays inch aghvor loosin ka 135ـ

  oo hove borbok 136ـ

Mangaghed voski mahik e 137ـ

138ـ او از نزدیکان خانوادۀ گالاندریان و منشی گروه هم سرایان بود که در چاپ نخستین سری از آهنگ های گالاندریان با دخترانش سِدا و لیدا همکاری کرد.

Hooyser yev hooyzeri mermunjner 139ـ

Mankakan esteghtzagortzootioonner 140ـ

Gortzikayin esteghtzagortzootioonner  141ـ

Du norits yekeles142ـ

143ـ  مارکاریان، همان، ص 281 و 282.

144ـ آنگینه موراتیان، نورکیانک (13 دسامبر 1996).

The Armenian Reporter 145ـ

146ـ نورایر مامیان، «دو موبد موسیقی ارمنی: نیکول گالاندریان و هامبارتسوم گریگوریان»، آرمنیان ریپورتر (2 مه 1978).

Dalilo – lilo 147ـ

Seyranem 148ـ

Goolizar 149ـ

Vardem kaghel 150ـ

Shahnoosh 151ـ

152ـ ژورا میناسیان، «آهنگ سازان ارمنی ـ ایرانی: نیکول گالاندریان، سرایندۀ امیدها و سرگشتگی ها»، نورکیانک (19 نوامبر1998م)، ص15.

153ـ گریگور پیتِچیان، «آواز ارمنی»، نورکیانک (4 مه 2000).


خبرگزاری هایازد اخبار مرتبط
عجیب‌ترین,تئوری,توطئه,قرون-وسطی , عجیب‌ترین تئوری توطئه؛ آیا «قرون وسطی» وجود نداشته است؟!
عجیب‌ترین تئوری توطئه؛ آیا «قرون وسطی» وجود نداشته است؟!
این مطلب نگاهی غیرافراطی و بدون تعصب به یک نظریه توطئه عجیب و غریب است که ادعا می‌کند «قرون وسطی» هرگز اتفاق نیفتاده است!
تهران-قدیم,دورۀ-قاجار,دورۀ-پهلوی,حیوان‌-بازهای-تهران-قدیم,کبوتر-باز,خرس‌-باز,شیر‌-باز,کشتی-گرفتن-یک-معرکه-‌گیر-دوره‌-گرد-با-یک-خرس,مغازۀ-فروش-کبوتر,نمایش‌-دهندگان-دوره-‌گرد ,  حیوان‌ بازهای تهران قدیم؛ کبوترباز، خرس‌باز، شیر‌باز
حیوان‌ بازهای تهران قدیم؛ کبوترباز، خرس‌باز، شیر‌باز
عکسی که در بالا مشاهده می‌کنید، مربوط به دورۀ قاجار است و یک مغازۀ فروش کبوتر را نشان می‌دهد. ظاهرا یک مشتری مشتاق هم مشغول بررسی کبوترها و گفتگو با صاحب مغازه است.
ايران,ارمنستان,روابط-ايران-و-ارمنستان,دوره-قاجار,مناسبات-ارامنه-و-شاهان-قاجار,اچمیادزین,واغارشاپات,اوچ-كليسا,کلیسای-جامع-اچمیادزین,کلیسای-سنت-هریپسیمه,کلیسای-سنت-گايانه,موسسه-ماشتوس-مقدس-و-نسخ-خطى-قديمى,ماتناداران,فرامين-فارسى-ماتناداران,محمد-رضا-‏علم,‏آرسن-آواكيان,عباس-اقبال-مهران , نقش اوچ كليسا در مناسبات ارامنه ‏و شاهان قاجار با تأكيد بر فرامين فارسى ماتناداران (1)
نقش اوچ كليسا در مناسبات ارامنه ‏و شاهان قاجار با تأكيد بر فرامين فارسى ماتناداران (1)
اين پژوهش درصدد است تا با نكاهى تحليلى نقش اوج كليسا را در تنظيم رابطه مردم ارمنى ساكن در ممالك محروسه ايران دوره قاجار مورد بررسى قرار دهد. يافته هاى پژوهش حاكى از آن است اوچ كليسا به عنوان یک نهاد مذهبى در طول دوره قاجار، در تنظيم رابطه ارامنه و دولت ايران نقش راهبردى داشته ‎است،‏ به طورى كه قوام و دوام ملت ارمنى مديون اوچ كليسا بوده و شاهان قاجار نيز از طريق همين نهاد مذهبى با ارامنه ساكن در ايران ارتباط برقرار می كردند.
کتیبه,روزتا,کشف,تصادفی,کلید,رمزگشایی,خط,هیروگلیف , کتیبه روزتا؛ چگونه یک کشف تصادفی کلید رمزگشایی از خط هیروگلیف شد
کتیبه روزتا؛ چگونه یک کشف تصادفی کلید رمزگشایی از خط هیروگلیف شد
۱۹ ژوئیه سال ۱۷۹۹ و در اوج جنگ‌های ناپلئونی،‌ فرانسویی‌ها حین بازسازی قلعه‌ای در شهر ساحلی رشید در مصر به طور اتفاقی سنگی حکاکی شده از زیر ماسه‌ها بیرون کشیدند که از نظر باستان‌شناسی بسیار پر اهمیت بود.
واکنش,باستان‌شناسان,به,ادعای,کشف,«قدیمی‌ترین,هرم,جهان» , واکنش باستان‌شناسان به ادعای کشف «قدیمی‌ترین هرم جهان»
واکنش باستان‌شناسان به ادعای کشف «قدیمی‌ترین هرم جهان»
فرادید| این یکی از هیجان‌انگیزترین داستان‌های علمی سال ۲۰۲۳ بود. ماه گذشته محققان ادعا کردند سایت گانونگ پادانگ (Gunung Padang) در غرب جاوه اندونزی، قدیمی‌ترین هرم ساخته دست بشر در جهان است و احتمالاً بیش از ۲۵۰۰۰ سال قدمت دارد.
بزرگترین-رهبر-کمونیست‌های-جهان,رهبر-شوروی,ژوزف-استالین,سیاست‌های-ترور-تبعید-توطئه,سرکوب-سیاسی,تلاش-برای-اخراج-اپورتونیست‌ها-و-ضد-انقلابیون,تصفیه-کبیر,جنایات-کلیدوان-شوروی,تبعید-و-کشتار-ملت‌های-بزرگ-شوروی,اوکراین,هولومور ,  رهبری که با یاس‌ها به داس سخن گفت
رهبری که با یاس‌ها به داس سخن گفت
استالین بزرگترین رهبر کمونیست‌های جهان بود و هیتلر بزرگترین دشمن کمونیست‌های جهان، اما استالین کمونیست‌های بسیار بیشتری را کشت تا هیتلر؛ این جمله ای است از ارنست نولته اندیشمند آلمانی.

نظرات نویسندگان در یادداشت‌ها لزوماً بازتاب دیدگاههای «hayazd» نیست.