غلامحسین بنان، صدایی که صدای موسیقی ایرانی بود
سارا عباسی پژوهشگر و کارشناس علوم اجتماعی رشته علوم ارتباطات اجتماعی
اگر کسی به موسیقی ایرانی علاقه داشته باشد و یا در هر شاخهای از این هنر کشش داشته باشد، غلامحسین بنان را به عنوان یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین افراد این هنر میشناسد. غلامحسین بنان با آوایی منحصر به فرد و بسیار خاصی آواز میخواند. صدای او به نوعی امضایی از یک موسیقی است که اگر کسی نام اورا بشند میتواند آوا و لحن او را در ذهن خود مجسم کند. شاید معروفترین قطعهای که او اجرا کرده است الهه ناز باشد. الهه ناز که به راستی شاید یکی از زیباترین قطعات در تاریخ موسیقی ایرانی است.
غلامحسین بنان ۱۵ اردیبهشت ۱۲۹۰ خورشیدی در تهران متولد شد. پدرش کریمخان بنانالدوله نوری و مادرش دختر شاهزاده رکنالدوله برادر ناصرالدین شاه بود. او از سالهای کودکی آموختن و اجرای موسیقی را آغاز کرد. در این مسیر مادر او که تو نوازده چیره دست پیانو بود؛ توانست تا حد زیادی او را از وجود خود منتفع کند. استعداد شگفتانگیز و تلاشها، علاقه بسیار زیاد او در نهایت کمکهای خانوادهای هنر دوست و هنر پرور تا حد زیادی زندگی هنری او را به آنچه درصدد دستیابی به آن و همچنین مسیری که گویا برای آن پا به این جهان گذاشته بود نزدیک ساخت. بنان خودش همواره اینگونه میگفت که فعالیت حرفهای او در سال ۱۳۰۶ خورشیدی آغاز شده است و در سالهای ابتدایی کار او آواز نبود و فقط در جلسات خصوصی و در حضور دوستان و آشنایان به صورت حرفهای آواز میخواند اما در نهایت وارد رادیو شد و با همکاری هنرمندانی چون روحالله خالقی صدایش را از طریق رادیو تهران به گوش مردم رساند. زندهیاد روحالله خالقی او را به ارکستر انجمن موسیقی دعوت کرد و از طرفی بنان با ارکستر شماره یک نیز همکاری داشت. این در حالی بود که به برنامه گلهای رنگارنگ نیز دعوت شده بود. پس از این اتفاقات نام او بر سر زبانها افتاد و آوازه هنر او به گوش بسیاری از افراد رسید.
شاید بتوان گفت که اولین تاریخی که صدای او در رادیو پخش شد 31 اردیبهشت سال 1321 بود است. بنان حضور خود را در رادیو اینگونه به یاد میآورد:« من قصدم خواننده شدن نبود. روی علاقه خودم و سفارش استادانم، چون ناصر سیف گاهی میخواندم. تا سیسالگی شروع نکردم. وقتیکه با خانواده کلنل وزیری وصلت کردم، او مرا به موسیقی کشاند». به طور قطع شخصی که استعداد بنان را پیدا کرد و شناخت، روحالله خالقی بود. روحالله خالقی درباره نخستین دیدارش با بنان میگوید که در روز اولی که او را دیده و از او خواسته تا قطعهای را بخواند، آنقدر به وجد آمده که بیاختیار از جا بلند شده و او را در آغوش گرفته است. سبک موسیقی و خواندن بنان متفاوت بود. چیزی که اجرا میکرد به قدری از پیشینیان خودش متفاوت بود که گویا پیش از تنها خوانندگان بلندخوانی میکردند. او اشعار را با آمیختهای احساس و با علم بر آوای ادای کلمات شمرده و با لحنی میخواند که با وجود تاثیرگذاری و کامل بودن بیان او با اجرای آواز، آوایی که او ادا میکرد؛ حنجره او را با کمترین میزان آسیب را مواجه میکرد. بنان در طول فعالیت هنری خود، حدود ۳۵۰ قطعه را اجرا کرد و آنچه امتیاز مسلم صدای او را پدید میآورد، زیروبمها و تحریرهای صدای او است که مخصوص به خودش است.
بنان درباره آثار خود نظرات منحصر به فردی داشت. آثار او برگرفته از احساس خالص او بود و نظرات او درباره آثارش بسیار جالب توجه است. بنان پس از اجرای قطعه الهه ناز که در مایه دشتی اجرا میشد، آن را قطعهای متوسط میدانست و برای او جای تعجب داشت که این قطعه چرا تا این حد مورد توجه افراد واقع شده است. از سایر ترانههای محبوب او میتوان آهنگ آذربایجان در مایه شور، آمدی جانم به قربانت در مایه بوسلیک، بهار دلنشین در آواز اصفهان، بوی جوی مولیان در آواز اصفهان، تصنیف توشه عمر در دستگاه همایون، یار رمیده، میناب، خاموش، مراعاشقی شیدا، من از روز ازل، نوای نی و سرود همیشه جاوید ای ایران در مایه دشتی را یاد کرد. بنان خود در میان آثارش «کاروان» و ترانه «حالا چرا» را از همه بیشتر دوست میداشت. درباره کاروان اینگونه میگفت که گویا این ترانه را پس از مرگ خود خوانده است. ترانه «رویای هستی» که یکی از پراحساسترین و عمیق ترین آثار اوست به گفته همسرش، در سال های پایانی عمر بنان بسیار مورد توجه و دلبستگیاش قرار گرفته بود تا جایی که او با این ترانه میگریست.
یک حادثه مهم که سبک کاری بنان و زندگی او را تا حد زیادی تحت تاثیر قرار داد؛ تصادفی بود که در ۲۷ دی ۱۳۳۶ خورشیدی، در حالی که بنان به همراه دو تن از دوستانش به سمت خانه در حال بازگشت بودند در نتیجه برخور ماشین او با یک تانکر نفتکش رخ داد. این تصادف برای بنان آسیب فیزیکی در قسمت صورت و چشم به دنبال داشت. در نتیجه، تیتر خبر شدن این تصادف افراد بسیاری او را شناختند و برای این که محبت خودشان را به او نشان دهند به عیادت او آمدند. پس از آنکه بنان برای مدتی جهت معالجه آسیبهایی که این تصادف برای او به دنبال داشت از کشور خارج شد تحولاتی در نوع نگرش او به هنر در مواجهه با فرهنگهای دیگر و همچنین مواجهه او با بعد متفاوتی از زندگی رخ داد. او اینگونه بیان میکرد که پس از این سفر تصمیم گفته است که از شیوه پیشین خود که بیشتر چیزی شبیه به مرثیه خوانی بوده است فاصله گیرد و به خلق آثاری روی آورد که شعرهایی با مایههای شادتر داشتند و جریان زندگی در آن بیشتر به چشم میخورد.
غلامحسین بنان پس از سالها رنج بردن از بیماری در تاریخ هشتم اسفند ماه سال 1364 درگذشت. او وصیت کرده بود که در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شود اما برخلاف وصیت او در امامزاده طاهر کرج در کنار هنرمندانی دیگر به خاک سپرده شد. از سال 1364 خورشیدی یعنی زمان درگذشت وی تا سال 1389 خورشیدی سنگ قبر بنان تعویض نشد، در سال 1389 خورشیدی به دلیل پارهای از تغییرات در امامزاده طاهر کرج و همسطحسازی قبور و تعویض همه سنگ قبرهای نزدیک صحن، سنگ قبر بنان نیز تعویض شد و به شکل کنونی درآمد.