پایگاه خبری هایازد
پایگاه خبری هایازد
آشنایی با «میکائیل زاکاری هوهانسیان» متخلص به «ناردوس»

ادبیات در برابر مردم جامعه وظیفه‌ای بسی بزرگ و سنگین بر گردن دارد؛ و باید حتماً تأثیری مثبت در زندگی، روح، قلب و جان افراد جامعه داشته باشد. برای رساندن افراد جامعه در این حد از والایی، باید نویسنده قدرت، استعداد و تمام توان خود را به‌کارگیرد تا در این راه موفق شود. اثر ادبی در وهله اول، باید برای مخاطبان آشنا و ملموس باشد، صادقانه و تا حدی منعکس کننده احساسات نویسنده؛ ادبیات باید احساسات ناب و سالمی را در مخاطب بیدار کند.

 این سخنان بخشی از باورهای میکائیل زاکاری هوهانسیان، با نام ادبی ناردوس (نام نوعی گل)، است. ناردوس تمام این تجسمات را در ادبیات و در مکتب ادبی رئالیسم و تا حدی در رئالیسم انتقادی پیدا کرد؛ در نثر و سبک ادبی‌اش نهانید و پرورش داد و بعدها از سال 1890، دوره جدیدی در زندگی ادبی‌اش شروع کرد، روان‌شناسی ادبی را موشکافانه آموخت و آن را نیز به آثارش افزود؛ که البته این دوره ادبی ناردوس را می‌توان به‌طور حرفه‌ای و عمیق، مورد تجزیه و تحلیل و تفسیر ادبی قرار داد. او توانست با این توانایی و افکار یکی از بهترین‌ها باشد در ادبیات ارمنی. از ناتورالیسم و دیدگاه‌ها و چارچوب‌های خاص این مکتب دوری می‌کرد؛ باورداشت ناتورالیسم خواننده را بیمار می‌کند، روانش را پژمرده و ذهنش را گمراه؛ قدرت روحی مخاطب را تضعیف و زندگی را به‌شکنجه‌ای دور از تصور بدل می‌کند. ازاین‌رو، به‌شدت بر ضد ناتورالیسم با آثارش در حال پیش‌روی بود. نیت اصلی نوشته‌های ناردوس، انسان با ویژگی‌های بارز انسانیت و اخلاقیات است؛ ناردوس را می‌توان در آثارش با احساسات تیز مدرنیته و تسلط هنری مشخص‌اش شناخت. مانند هر نویسنده رئالیسم انتقادی از جهان‌بینی خاصی برخوردار است و نگرش او به رویدادها و درکش از زندگی و تاریخ بازتابنده تلقی او از مبارزۀ اجتماعی زمانه‌اش است که خود نیز ناگزیر در آن حضور داشته.

او را می‌توان پیرو نویسندگان روسی مانند تورگنیف، گاهی چخوف بالاخص تولستوی و داستایوفسکی دانست؛ شخصیت‌سازی و شخصیت‌پردازی را بیشتر تحت‌تأثیر آن‌ها در داستان‌هایش شکل داده. اگرچه اکثر شخصیت‌های داستان‌هایش کودکانی هستند که کودکی نکرده‌اند و زنانی که تنها برای حفظ آبرو و در خیالِ سفره‌ای ناچیز گله‌ای از سرنوشت و روزگار خود ندارند. او خود برخاسته از طبقه متوسط جامعه بوده، بنابراین، طبیعی است که موضوعات و دغدغه‌های طبقه متوسط در آثارش به‌تصویر کشیده شود. اغلب داستان‌های ناردوس شخصیت محور هستند؛ شخصیت‌هایی با روحیاتی منحصربه‌فرد، غرق در حزن که هر کدام از لحاظ روانی دارای ضعف‌هایی هستند که این ضعف‌های شخصیتی باعث گرفتن نقش اصلی در داستان‌ها می‌شد؛ گاهی نیز برای شخصیت‌های آثارش ضعف‌هایی خلق می‌کرد که آنها را قهرمان جلوه می‌داد؛ قدرت فداکاری و قربانی کردن شخصیت‌های داستانی‌اش برای خانواده و جامعه آنها را تا سرحد جنون پیش می‌برد. گاهی نیز با سوءاستفاده از ناتوانی شخصیت‌های داستانی‌اش آنها را به‌نوعی زجرکش می‌کند و با شکنجه‌ای که تنها خودشان خودشان را مستحق آن می‌دانند، مدام در طول روایت داستان در حال دست‌وپنجه نرم کردن هستند. با تمام این احوالات قهرمان آثارش فردی است که دغدغه‌های خود را با روح عصر در هم‌آمیخته و مظهر امیدی برای رهایی از وضع موجود و رسیدن به وضع آرمانی است.

 ناردوس که شخصیتی ساده، روشن، فروتن و جذاب داشت، دیدگاه‌های ادبی‌اش سخت به‌موازات جنبش‌های اجتماعی ایدئال پیش می‌رفت. به توان ملت باور داشت و معتقد بود که هر ملتی توان تأثیر بر جنبه‌های سیاسی و اجتماعی در دولت را داراست. او که در جبهۀ دموکرات‌ها بود، بر ضد لیبرال‌ها، اهدافشان را محکوم و از دیدگاه‌های آنها دوری می‌کرد؛ از جنبش محافظه‌کاران بیزار و از روحانیونی که در سختی اوضاع اجتماعی، خود را حامی مردم نشان می‌دادند سخت ناراحت و گله‌مند؛ و باورداشت که روحانیون با این رویه و رویکردشان ملت را به‌بازی گرفته‌اند. البته به دیدگاه‌های بورژوایی نیز از دید انتقاد می‌نگریست. روح او تبلوری از فضایل بود، انسانی، صمیمی، دلسوز، صادق و متواضع. با قدرت قلم خود می‌توانست درد و نگرانی از سرنوشت مردمش را بیان کند. توانست با نوشته‌هایش جدال میان قدرت‌های اصلی اجتماعی یعنی محافظه‌کاران و لیبرال‌ها را برای مخاطب ملموس کند. در کشمکش‌های قدرت‌های اصلی اجتماعی، توانست با آثارش شکاف‌های نامرئی روح انسانی و مبارزه و حق‌طلبی آرمانی را جلوه دهد و از وضعیت جو اجتماعی انتقاد کند؛ بی‌تفاوتی و تحقیر برخی از روشنفکران جامعه را در آثارش به‌طور نامحسوسی بیان کند. و مصیبت‌های کوچک و بزرگ زندگی را به‌تصویر بکشد. در برخی از آثارش به‌طور گسترده‌تری به زندگی عمومی روشنفکران زمان خود پرداخته و گاهی هم اعتقادهای مذهبی رو به‌زوال جوانان را مطرح کرده که فلسفه بدبینی به مذهب و دین را در پیش گرفته‌اند؛ این دست از آثار ناردوس را می‌توان جزوی از بهترین داستان‌های رئالیسم انتقادی دسته‌بندی کرد.

ویژگی‌های آثارش با نوعی احساس مدرنیته تعریف می‌شود؛ تلاش کرده در آثارش به اصل ادبیات ارمنی و زبان مادری خود و فضای مردم بومیِ ملتش پایبند باشد. سبک داستان‌نویسی‌اش به‌گونه‌ای است که تا حد ممکن زندگی را به همان صورتی که در جهان واقع جریان دارد ترسیم می‌کند؛ واقعیت مانندی در ارتباط با جامعه و واقعیت مانندی مربوط به متن ادبی را ارزیابی می‌کند. به منزلۀ سبک خاص داستان‌نویسی‌اش که به بازنمایی جهان واقع می‌پردازد، خود را مجاب به بازآفرینی دقیق و کامل جامعه انسانی متعهد می‌کند؛ به جزئیات فیزیکی محیط و پیچیدگی‌های اجتماعی زندگی متوسط و پایین جامعه نگاهی دقیق دارد. الهامات او زائیدۀ شرایط فکری و اجتماعی خاصی است که با بحران‌ها و شرایط زندگی زمان خودش مطابقت دارد؛ و به پشتوانۀ تفکرات اثبات‌گرایانه، واقعیت و اشکال هنری مبنی‌بر شرایط زمانه و به‌مدد تجربیات روزمرۀ انسانی متمرکز شده. به این منظور که، زندگی و محیط اجتماعی را به‌گونه‌ای بازنمایی می‌کند که محتمل است در جهان واقع وجود داشته باشد؛ و حوادثی را دربرمی‌گیرد که هر روز در زندگی واقعی شاهد آن هستیم و احتمال رخ دادنشان وجود دارد. قدرت داستان‌سرایی و سبک نوشتاری‌اش بیشتر در این است تا زندگی را همچنان که هست و در کلیتش با همه پیچیدگی و با کم‌ترین تعصب و از دید نویسنده مشاهده و روایت کند؛ او شخصیت‌های داستان‌هایش را در شرایط عادی قرار می‌دهد و آنها را در هستی روزمره‌شان متوسط و متغیر نشان می‌دهد؛ به‌گونه‌ای عینی و دقیق در بستر زمانی خاص آنها را خلق و پرورش می‌دهد. و تلاش می‌کند تا خود در آثارش به‌عنوان راوی متعهد به قوانین و عرف‌های جامعه باقی بماند و در همین حین به برجسته کردن تضاد طبقاتی توجه کند.

تأکید بر تصویر جزئیات و مشاهده بی‌طرفانۀ عینیت از ویژگی‌های نثر اوست؛ آثارش بیشتر غیرشخصی است؛ پس واقعیت‌ها را همان گونه که در زندگی واقعی وجود دارند، واضح و بی‌نیاز از توضیح ارائه می‌دهد. از قضاوت و جانب‌داری‌های شخصی دوری می‌کند؛ زیرا آنها را مانعی بر سر راه ارائه صادقانۀ واقعیت می‌انگارد. ازاین‌رو، در آثارش صدای نویسنده گم می‌شود و از صناعات بلاغی و شگردهای خاص نویسندگی جدا می‌شود تا توجه خواننده از مسئله اصلی اثر منحرف نشود. سبک نثرنویسی‌اش در زمان خود، اوج نثرنویسی به شمار می‌آمد که توانسته بود سطح جدیدی از نثر را در زبان ارمنی متولد کند. اغلب داستان‌هایش درامی به تمام معناست؛ که می‌توان در آنها تنها روان‌پریشی شخصیت‌ها را به‌دلایل سخت و گاهی مضحک اجتماعی که به‌خوبی تصویرسازی شده است را درک کرد و دید. در این دست از آثار ناردوس توجه خاصی به‌حالت‌ها و عواطف پیچیدۀ ذهنی و ویژگی‌های درونی شخصیت‌های داستان دارد. ازاین‌رو، محتوای این کارهایش به آنچه رخ می‌دهد اکتفا نمی‌کند، بلکه بیشتر به‌تشریح چرایی و علت‌های اعمال و کنش و واکنش‌ها می‌پردازد و به زندگی عاطفی شخصیت‌های داستان‌هایش بیشتر از معمول واکنش نشان می‌دهد و به انگیزه‌های اعمال و رفتاری که از شخصیت‌های نوشته‌هایش سر می‌زند توجه بسیاری دارد. در واقع به‌نوعی به تفسیر زندگی نامرئی شخصیت‌های آثارش می‌پردازد، بر نتایج اخلاقی اعمال آنها تکیه نمی‌کند و بیشتر به محرکی که شخصیت‌ها را وادار با آن اعمال خاص کرده می‌پردازد. تحت‌تأثیر داستایوفسکی در داستان‌هایش برخورد تاریخ‌گرایانۀ ماهوی دارد و تجربه‌های روانی شخصیت‌های کارهایش را به حالتی نزدیک به دیوانگی ترسیم می‌کند و عادت دارد افکار و احساسات قهرمانانش را به‌عنوان مقوله‌ای ابدی و ذاتی نشان دهد. البته گاهی هم تحت‌تأثیر تولستوی، حالات طبیعی گوناگونی را مجسم می‌کند که این طبیعت و عواطف فطری قهرمانانش ناشی از اوضاع‌واحوال جامعه می‌دانست، به این معنا که، پیوند تکوینی آنان با محیط و زمانه را منعکس می‌کرد. افراد آثارش دارای نقاط قوت و ضعف و مشکلات شخصی هستند؛ آن‌ها خودشان مکالماتی درونی در مورد خود، روابط و دنیای پیرامونشان دارند.

 در میان این تصاویر خاکستری درام می‌توان کنایه‌ها و استعاره‌ها و آیرونی‌هایی را دید که به‌طرز باورنکردنی خنده‌دار ولی در عین حال سخت حزن‌انگیز هستند و مخاطب را در تفکری عمیق در راستای بازی سرنوشت قرار می‌دهد. گاهی چنان اندوهی سنگین بر دوش داستان سوار است که قهرمان تاب تحمل و درک آن حد از شوربختی و بدبیاری را ندارد و می‌توان در نوشته‌هایش دید که گاهی خواسته‌ها و تصورات و از انتظارات عادی زندگی هم در چنگال عده‌ای ثروتمند بی‌کفایت و خودخواه گیر است که نمی‌توان ملت را از آن رهایی داد. او ناظر دقیق طبیعت انسانی است؛ و آنچه را که مشاهده می‌کند در داستان‌سرایی‌های خود به‌کارمی‌گیرد. او فرآیندهای فکری و شیوه‌ای را که مردم به تجربیات خود معنا می‌بخشند در آثار خود نشان می‌دهد.

ناردوس، از زمره نویسندگانی است که به‌نظر می‌رسد در دیوانگی عمومی ادبی، حتی نادیده گرفته و فراموش شده، مورد توجه قرار نمی‌گیرد؛ اما به‌قدرت و عملکرد خود اطمینان

 دارد. مداوم و بی‌سروصدا کار می‌کند و به‌هیچ‌وجه به‌رقابت فکر نمی‌کند؛ اما شکوه و عظمت، مانند سایه‌ای او را دنبال می‌کند.

میکائیل زاکاری هوهانسیان متخلص به ناردوس سال 1867، در تفلیس متولد شد. او یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان ارمنی است که در اغلب آثارش زندگی طبقه متوسط و روشنفکر ارمنی تفلیس را در قرن 19 ام، به‌تصویر کشیده؛ آثار نویسندگانی چون ناردوس گویای این حقیقت است که فضای فرهنگی شهر تفلیس به‌ویژه در دهه‌های پایانی قرن 19 ام، با نفس هنرمندان و ادیبان ارمنی گرم بوده. ناردوس در سال 1933 درگذشت.

  آنی هوسپیان

منبع:chouk.ir

 


خبرگزاری هایازد اخبار مرتبط
طومارهای,شهر,سنگی,رازهای,دو,هزارساله‌ای,فاش , طومارهای شهر سنگی و رازهای دو هزارساله‌ای که فاش می‌کنند
طومارهای شهر سنگی و رازهای دو هزارساله‌ای که فاش می‌کنند
پترا (Petra) یک شهر باستانی در اردن است که به دلیل معماری صخره‌ای چشمگیرش مشهور است. پترا حدود قرن چهارم پیش از میلاد توسط نبطیان تأسیس شد و بعداً تحت کنترل امپراتوری روم درآمد.
ماجرای,واقعی,تخریب,معبد,سلیمان , ماجرای واقعی تخریب معبد سلیمان چیست؟
ماجرای واقعی تخریب معبد سلیمان چیست؟
جوزفوس فلاویوس مورخ یهودی، آتش‌سوزی و تخریب معبد سلیمان را امری کاملا تصادفی می‌خواند و می‌گوید شهر به تصرف رومی‌ها درآمد. اما واقعیت این است که معبد سلیمان به دست خود یهودیان تخریب شد.
فلسفه,عصر-هلنیستی,فلسفه‌هایِ-دورۀ-یونانی-‌مآبی,رواقی‌-گری,مکتبِ-سُتاوندی,مرگ-‌اندیشی,هارمونی,یکپارچگی,ساحت‌هایِ-مختلف-وجود-آدمی,فیلسوف,فیلسوف-رهایی,اپیکتتوس,اپیکتت,رضا-دانشمندی , اپیکتتوس؛ برده‌ای که فیلسوفِ رهایی شد
اپیکتتوس؛ برده‌ای که فیلسوفِ رهایی شد
اپیکتتوس باور داشت که «فلسفه»‌ را نباید توضیح داد، بلکه باید آن ‌را تَجسُّم بخشید و زیست و این مُیسّر نمی‌ شود مگر با «هارمونی» و «یکپارچگی» ساحت‌هایِ مختلفِ وجودِ آدمی [به تعبیر استاد «ملکیان»، سه ساحتِ «درونی»؛ باورها/ عواطف، احساسات و هیجانات/ خواست و اراده و دو ساحتِ «بیرونی» گفتار و رفتار].
سیونیک,کانون,بحران,قفقاز , سیونیک کانون بحران در قفقاز
سیونیک کانون بحران در قفقاز
کتاب نوین دکتر مجید کریمی با سرنام سیونیک کانون بحران در قفقاز (تاریخ و اهمیت راهبردی استان سیونیک ارمنستان و کشمکش بر سر دالان زنگزور ) در ۲۹ آذرماه ۱۴۰۲ به بازار کتاب آمد.‌
مفاهیم:,هنر,بیزانسی,چیست؟ , مفاهیم: هنر بیزانسی چیست؟
مفاهیم: هنر بیزانسی چیست؟
همشهری آنلاین - مهدی تهرانی: هنر بیزانسی در حقیقت شیوهٔ معماری و نقاشی و موزاییک‌کاری مختص امپراتوری بیزانس است که از قرن چهارم میلادی در بیزانس یا روم شرقی که پایتخت آن قسطنطنیه بود معمول شد و تا قرن پانزدهم میلادی در بسیاری از کشورها به خصوص سوریه، یونان، یوگسلاوی و روسیه متداول ماند.
انواع,تقویم,ها,در,جهان , انواع تقویم ها در جهان
انواع تقویم ها در جهان
تقویمی ارمنی ، تقویم مردم ارمنی است.ارمنستان نیز به منزلهٔ سرزمینی تاریخی و کهن از گذشته تا به امروز تقویم‌های متنوعی داشته‌است.

نظرات نویسندگان در یادداشت‌ها لزوماً بازتاب دیدگاههای «hayazd» نیست.