«هراند ماتوسیان» بر این عقیده پایبند بود که وظیفه انسان بهتر کردن جهان است
ماتوسیان، توانست هنر ادبیات مدرن ارمنی را به جهان نشان دهد. زیرا بر این باور بود که نمود ادبیات یک ملت در ذهن ملتهای دیگر بیشتر است. نویسنده دیگری را نمیتوان نظیر ماتوسیان در ادبیات ارمنی پیدا کرد که تا این اندازه به زادگاهش وابسته و تعلق خاطر داشته و عمیقاً عاشقش باشد؛ خود او زادگاهش را خلوت دنج مینامید و در بسیاری از مسیرهای ناهموار و پیچدرپیچ زندگی شخصی، چون کودک بیپناه، بییاور ولی لبریز از عشق بود. عشق به زندگی، به مردم و جهان. او شیدای کلمه و برای آن احترام خاصی قائل بود. دیوانۀ ترکیب و بازی زیبای کلماتی که جهانی را خلق میکرد پیشروی مخاطب. برای نوشتههای نهچندان مهمش هم زمان زیادی صرف میکرد تا کلمه مناسب را حتی جنس، کیفیت و جای آن را بهخوبی انتخاب کند. باورش بود که هر کلمه باید با صدای خاص خودش به صدا درآید و شنیده شود. در نوشتههایش بهصورت بسیار نرمی با حس زیباشناسانۀ زبانشناسی و معناداری میتوان متوجه شد که هیچ کلمهای اضافه بیان نشده و حضور هر کلمه در آنجا مهم و الزامی بوده است. لحن بیانش در نوشتههایش صریح بود و بیواسطه. بیمقدمه و بدون هیچ پیچیدگی خاص زبانی، مخاطب را وارد دنیای خلق شده روایت داستانیاش میکرد. چرا که او نویسندهای در سبک ادبی مدرن بود و این طرز بیان در ادبیات مدرن نیاز میشود. از همان ابتدای دوران نویسندگیاش او تبدیل به یکی از برجستهترین و بزرگترین نویسندگان مدرن ادبیات ارمنی شد، زیرا توانست در کمترین زمان مخاطبانی را جذب کند که همچنان به او و نوشتههایش وفادارند. سبکی برای خلق اثر برگزید که هدف اصلیاش دگرگونی در نوشتن بود.
روایت اصلی داستانهایش بیشتر به وصف و توصیف روستاها و زندگی روستاییان با تمام سختی و شادیهایش میپردازد. ماتوسیان، توانست با سبک نوشتاری و گونه روایتگریاش تحولی جدید ایجاد کند. شخصیت اصلی آثارش مردمانی برخاسته از جامعه روستایی است که شرایط شهر و شهرنشینی را بهخوبی نمیشناسند و برای تغییر در زندگیشان، هیچگاه تصمیم به ترک زادگاهشان نمیگیرند و بر این عقیده پایبندند که وظیفه انسان بهتر کردن جهان است و این مهم از زادگاهش آغاز میشود. در آثارش سادگی طرح بهوضوح دیده میشود و این سادگی حاکی از آن است که او با وجدانی آزاد در حال نوشتن بوده درباره دیگران. توانایی درک قوی او از محیط پیرامونش از گفتوگوهای میان شخصیتهای داستانیاش ملموس است، به این گونه که این شخصیتها بیشتر وابسته به حالتی از نقش در نمایش هستند تا شخصیتی خلق شده در داستان. زبانش در آثارش گزنده، تند، نیشدار و حتی گاهی تلخ است؛ برخی از متنهایش بهشدت تکان دهنده و تأثیر عمیقی بر مخاطب میگذارند و در تکتک آثارش تلاش نویسنده در آنها بهطور چشمگیری دیده میشود. داستانهای هراند ماتوسیان، پر شده از کنایه و ایجازگوییهایی که با آنکه مخاطب را خطاب قرار میدهد و عادت به تحمیل دنیای خلق شده و حتی گاهی فراتر، تحمیل به افکار درون ذهنش دارد، ولی سبب آزردگی آنها نمیشود. آثارش در بیزمانی و بیمکانی غوطهور شده و در چنین جهانی به داستانسرایی میپرداخت. مکانهای ترسیم شده در داستانهایش هم خیالی است و هم واقعی؛ جایی بیرون از زمان و مکانی مشخص، دور افتاده و نامعلوم ولی آشنا و ملموس. زمان و مکانی بسته و در عین حال باز بهسوی واقعیتهای زندگی. مرکزی از آرمانها و حسرت، پر از دلسردی ولی گرم از گفتوگو، جایی که جانشینی برای آن در هستی وجود ندارد، بیرقیب میتازد و توسط قلم روانش خلق میشود. در متن آثارش میتوان تبلوری از تأثیرگذاریهای شخصیتهای داستانی را دید که به نحو خاص خود ماتوسیان، شخصیتپردازی شدهاند. در آنها معناشناسی ناملموسی نهفته که بهنوبۀ خود روند غمگین و سخت زندگی و روزگار را از طریق ارتباطات درونی و بیرونی شخصیتهای داستانهایش بیان میشود و این نکته در برخی از آثارش چنان بهوضوح دیدنی است که تبدیل به تعمیمهای گستردهای میشود. یکی از برجستهترین توانایی ماتوسیان، انتخاب شخصیت درست برای داستانهایش بود، در تمام آثارش میتوان این توانایی را دید که توانسته بهخوبی و با باور این استعداد ذاتی خود تمام روایت داستان را بر حول یک شخصیت بچرخاند. شخصیتهای آثارش بهراحتی برای مخاطب شناسایی و درک میشوند و با آنها ارتباط نزدیک پیدا میکند و معمولاً در همان ابتدای داستانش سرنوشت شخصیت در روایت برای مخاطب مهم میشود. شخصیتهای هراند ماتوسیان، بیشتر در صحنهای پویا و واقعی ظاهر میشوند و خوانندگان را با بیشترین سرعت ممکن وارد دنیای تحمیلی خود میکنند؛ و با تحمیل کردن دنیای خیالی خود به خواننده، اکنون دیگر دلیلی برای باورپذیر نبودن روایت تحمیل شده و تخیلهای تصویرسازی شده توسط نویسنده، برای خواننده وجود ندارد.
هراند ماتوسیان، بیشتر صحنههایی را انتخاب میکرد برای داستانهایش که خود آنها را بهخوبی میشناخت و بر ریزترین جزئیات آنها تسلط کامل داشت، او میتوانست نوشتن متن برای صحنهپردازی را به حد اعلاء برساند؛ تمام بوها، طعمها، حسها و صداها در متن نوشتههایش بهطور ویژهای احساس میشود؛ حتی در برخی از آثارش این قابلیت او به حدی میرسد که مخاطب به اشتباه گمان میکند میتواند این طراوت و شادابی احساسی را با حس پنجگانه خود در داستان لمس و تجربه کند. در صحنهپردازی، چیدمان هر صحنه بهطور منطقی در ادامه صحنه پیش از خود به جلو حرکت میکند. هر بند از نوشتههایش مهماند و حیاتی و باعث میشوند داستان بیشتر به پیش برود. از این رو، در سبک نوشتاری ماتوسیان، زیاد از آرایههای ادبی استفاده نشده است.
او در نوشتن عادت دارد تا مخاطبش را خیلی زود وارد دنیای داستانش کند؛ این سبک نوشتاریاش است که خواننده در همان بندهای ابتدایی دیگر وارد داستان اصلی شده باشد، اما در برخی از کارهایش مقدمه کوتاهی دیده میشود که با آنکه مقدمهست، ولی مجدد با سرعت نهچندان کم باعث پیشرفت خوب در روایت داستان میشود و از این جهت هم منجر به آن میشود تا شخصیتهای داستانش خیلی زود وارد صحنه روایی داستان شوند.
داستانهای مدرن مخصوصاً داستان کوتاه که در ادبیات از احترام خاصی برخوردارند، روشی عالی برای جذب مخاطب به شمار میآیند و اکثر آنها تأثیر ماندگاری دارند حتی شاید دید مخاطب را به جهان تغییر دهند، چندان نیاز به مقدمهچینی ندارد. شخصیتهای داستان از همان ابتدا با مشکلات و مسائل خاص خودشان وارد جریان داستان میشوند. این تعارض و کشمکش در داستانهای ماتوسیان خیلی ساده به نمایش گذاشته میشود. او خود را تسلیم وسوسههای تعارض و ایجاد کشمکش در داستان نکرده؛ نحوه داستانسرایی او پیشبینی ناپذیر و بیشتر حالت باورپذیری دارد و از این طریق خواننده، وسوسه منحرف شدن از خط اصلی داستان را از خود دور میکند و مدام نگران سرانجام داستان میماند. او از لحاظ عاطفی میتواند بهخوبی خواننده خود را تخلیه کند و برای رسیدن به این مهم از شخصیتهای داستانیش استفاده نمیکند، بلکه بیشتر به پیرنگ و تعلیق داستان تکیه و وابسته میشود. پرگویی نمیکند، عادت به ردیف کردن یک خروار صفت برای وصف یک حالت ندارد. و از آنجا که در داستان کوتاه زمان زیادی برای مقدمهچینی وجود ندارد، او در طول کنش داستان اطلاعات را به مخاطب خود منتقل میکند. در نوشتههایش این قابلیت ملموس است که بازیرکی احساس اصلی خودش را به مخاطب منتقل میکند و این احساس فرای کلمه است؛ هراند ماتوسیان بیشتر احساس را نشان میدهد. هر جمله در آثارش این اطمینان را به خواننده میدهد که بهطور مستقیم باعث حرکت روبهجلوی داستانش است و حتماً برای ارائه پیشزمینهای استفاده شده. ماتوسیان، از این طریق برای حفظ فضای داستانیاش استفاده میکند و تلاشش بر این است تا این فضای داستانی را در داستان کوتاه هدر ندهد.
در برخی از آثارش میتوان به نکتههای اجتماعی پی برد که از سوی خواننده بازتاب بسیار بالایی داشته ولی، منتقدان نقدهای چندان خوبی بر آن آثار نداشتهاند. در آثارش میتوان احساسات ناب و منحصربهفرد شخصیتهای روستایی را لمس کرد که بهصورت برجستهای ترسیم و تصویرسازی شدهاند. در آنها میتوان احساسات والای انسانی، روحی و روانی را پیدا کرد که بهصورت شایستهای به آنها پرداخته شده است. در آنها میتوان سرنخهای انسان و طبیعت را دید که در جایی با هم موازی میشوند و در کنار هم به دور از پیکار و ویرانی به ذات یکدیگر احترام میگذارند. او زمانی که به پایان داستانش میرسید، دچار وسوسه پایان سریع نمیشد، بلکه بهطور وسواسگونی پایان مناسبی را برای هر یک از داستانهایش ولو غمگین انتخاب میکرد. این هنری است که هراند ماتوسیان با آن متولد شده است.
هراند ماتوسیان، مفتخر به دریافت دو جایزه شده. جایزه دولتی اتحاد شوروی (جایزه افتخاری دولتی اتحاد شوروی که در سال 1966 بنیانگذاری شده) و همچنین نشان مسروب ماشتوتس (جایزهای برای دستاوردهای مهم که در سال 1993 به اجرا در آمد. این نشان به نام مسروب ماشتوتس، ابداع کننده زبان ارمنی نامگذاری شده). او در سال 2003 درگذشت ولی گفتهاش این بود: «کسی تا آن اندازه زنده میماند که خودش میخواهد.» او را میتوان یکی از برجستهترین نمایندگان ادبیات مدرن ارمنی معرفی کرد. میراث ادبی او و تفکر و روانشناسی شخصیتیاش خاص و نهفته در شخصیتپردازی و روایت داستانیاش در تاریخ ادبیات ارمنی، عمیقاً ملی و ماندگار است. برخی او را بهترین نویسنده میدانند که هیچ ملتی هنوز مانند او را به خود ندیده است. هراند ماتوسیان، نمیتوانست مانند هر نویسنده دیگری باشد؛ او مثل خودش بود. هیچ نویسندۀ دیگری هم نمیتواند مثل او باشد.
بیشتر داستانهای ماتوسیان به زبانهای: انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، لیتوانی، مولدوایی، استونیایی، گرجی، قزاقی، اوکراینی، چکی، مجارستانی، نروژی، روسی، بلغاری و فارسی ترجمه شده است.
«آنی هوسپیان»
منبع:chouk.ir