پایگاه خبری هایازد
پایگاه خبری هایازد
معرفی واهه گارنیک خاچاتوریان - هنر واهه کاچا، در برداشتن نقاب‌های دروغین انسانی در موقعیت‌های دور از انتظار و دشوار است

واهه کاچا، استاد ترسیم موقعیت‌های دشوار؛ موقعیت‌هایی که گویی در چشم‌برهم‌زدنی پیش می‌آیند. استاد نواختن تلنگر در داستان؛ تلنگری که اغلب رویارویی با مقولۀ مرگ را در بردارد. پیش‌آمدی که آرامش و سیر طبیعی زندگی را برهم می‌زند و تلنگری که قبل از آن در سایۀ آرامش حاکم بر جو داستان می‌توان شاد بود،

از هر دری سخن گفت و اندیشه را به‌پرواز درآورد. ولی در روند پیچیدۀ داستان‌هایش، حوادث چنان نابهنگام رخ می‌دهد که مخاطب از شخصیت‌های داستان‌های کاچا، چهره‌هایی به‌غیر از چیزی که تا آن زمان خواننده می‌بیند، چهره‌هایی بی‌نقاب که خواننده تا آن هنگام ندیده یا با آن آشنایی نداشته؛ و هنر کاچا، در برداشتن نقاب‌های دروغین انسانی در موقعیت‌های دور از انتظار و دشوار است. چهره‌هایی که در روایت زندگی روزمره و لحظه‌های آرام و دوست داشتنی خود را بروز نمی‌دهند و در پس پردۀ نقاب خود را پنهان می‌سازند.

واهه گارنیک خاچاتوریان، با نام هنری واهه کاچا، شگردی خاص در خلق رمان‌هایی با مضامین روان‌شناختی و شخصیت محور دارد؛ قهرمان‌های داستان‌هایش شاید آدم‌های معمولی باشند، ولی در بیشتر مواقع به گونۀ نامتعارف رودرروی هم قرار می‌گیرند و معمولاً با خشونت، تقدیر و بی‌عدالتی دست‌به‌گریبان‌اند. در بیشتر رمان‌ها و داستان‌های کوتاهش سبک نگارشی‌اش، با انتقادی تند از نقض واقعیت غالب در جامعه و محکوم کردن جنگ مشخص می‌شود که به‌نوعی در برخی از آنها به‌وضوح می‌توان تأثیرات فلسفه و دیدگاه اگزیستانسیالیست‌ها را دید. او که در میان نویسندگان ارمنی تبار فرانسوی جایگاه خاصی به خود اختصاص داد و تحت‌تأثیر مکتب ادبی اگزیستانسیالیزم فرانسوی بود، توانسته در سال‌های نه‌چندان دور سبک ادبی خاص خود را با تأثیر کمتری از این مکتب ادبی وارد هم ادبیات ارمنی و هم ادبیات فرانسوی کند. سبکی که بعدها انشعاباتی نیز داشته. البته که کاچا، بعدها در طول زندگی خلاق ادبی خود تلاش کرده تا در حد ممکن به اصول فلسفه «وجود» که از اصول اولیه مکتب اگزیستانسیالیزم است وفادار بماند و معقولۀ مرگ را به‌عنوان معنا و ماهیت زندگی انسانی در تفکرات خود جای دهد و از اولیت‌های سبک نوشتاری‌اش به شمار آورد و به‌مانند نویسنده، متفکر و مخاطب این مکتب مسئله مربوط به آن را در خود حل کند؛ اما مخاطب کاچا در نوشته‌هایش شاید نه به‌صورت آشکارا ولی به‌طور درک‌پذیری این مسئله را که وفاداری به ماهیت وجود جزئی از ارکان اصلی آثار و سبک نوشتاری‌اش طبقه‌بندی می‌شود را لمس می‌کند. با آن‌که در تمام کارهای ادبی‌اش تلاشش بر این بوده که تأثیرات مکتب اگزیستانسیالیزم را در آثارش چندان پایدار نشان ندهد. ولی فرار از این باور و تفکر برای نویسنده‌ای در این مکتب ادبی راحت نخواهد بود؛ تمام قهرمان‌ها و شخصیت‌های محوری داستان‌هایش با معقولۀ مرگ مدام روبه‌رو می‌شوند و با آن در حال دست‌وپنجه نرم کردن هستند. شخصیت‌های اصلی و فرعی آثارش پشت‌سرهم در شرایط عذاب‌آور، ناامیدی و غیر طبیعی قرار می‌گیرند و در این شرایط پی‌درپی امتحان می‌شوند. امتحانی که نامشخص است چه‌کسی یا چه‌چیزی برای آنها رقم‌زده.

مرگ را با ترس و اضطراب مقایسه می‌کند و هر کدام از این واژگان را در سمتی از کفه ترازوی خود قرار می‌دهد و به‌طور مرموزی با روان‌شناسی خاص خود که جزئی از مهارت‌های نویسندگی‌اش است با تأثیر گرفتن از اندیشه‌های اگزیستانسیالیستی شروع به بازآفرینی، بازسازی و ترسیم حالات و احساسات شخصیت‌های آثارش در شرایط یکسان ولی دور از انتظار می‌کند. مخاطب کاچا در این مرحله دچار وحشت و اضطرابی جذاب می‌شود که ارزشمند است زیرا حقیقت انسانی را آشکار می‌کند.

ساختار اولیه ادبیات اگزیستانسیالیستی در رمان‌نویسی مربوط به اصل شخصیت‌پردازی است. آن‌ها معتقدند که شخصیت‌ها در این سبک ادبی آزادند؛ شخصیت‌های آثار کاچا مدام در اضطراب به‌سر می‌برند و از مرگ، گناه و پوچی در هراسند و مشخصه اصلی این وضع آزادی است زیرا فرد دائم در حال انتخاب و تصمیم‌گیری است. کاچا بر این باور استوار بود که انسان باید آزاد باشد تا برای ساختن ماهیت خود دست به انتخاب بزند و انتخاب نکردن هم خود نوعی انتخاب است. شخصیت‌ها می‌توانند وجود پیدا کنند و به‌تدریج در رویارویی با موقعیت‌های غیرمعمول از خود آگاه شوند. که در این حالت هم می‌توانند دچار پوچی و ناامیدی شوند. شخصیت‌های خلق شده در این سبک ادبی مجبورند تا خود را بسازند، از حالت منفی خود خارج شوند و متعهد و در حیات اجتماعی و سیاسی نقش بپذیرند و ایفا کنند. هر چه شخصیت‌ها در این رمان‌ها از بیرون ساده، آشنا و معمولی باشند باید از درون پیچیدگی‌های هزارتو مانند داشته باشند که به‌صورت چند لایه توسط نویسنده خلق شده باشند. و البته که واهه کاچا در این گونه نگارش مهارتی مثال‌زدنی دارد. در شخصیت‌های چند لایه داستان‌های کاچا، با هر لایه‌ای که به ذات انسانی مخاطب را نزدیک می‌کند، پیچیدگی شخصیتی آنها مرموزتر و واضح‌تر می‌شود. شخصیت‌هایش پیش‌بینی ناپذیرتر، خشک، غریبه و گاهی به خوی حیوانی و وحشی‌گری حتی نزدیک‌تر می‌شوند. تمام این احوالات در حالی است که از بیرون و در ظاهر، شخصیت‌های عادی، آشنا، بی‌آزار و دور از هر نوع وحشی‌گری هستند.

لحن نوشتاری‌اش به‌گونه‌ای است که داستانش را راوی روایت نمی‌کند؛ بلکه خود نویسنده به‌طور مرموزی سایه‌وار به دنبال شخصیت‌ها داستان آنها را تعقیب می‌کند و مخاطب را نیز مجبور می‌کند که به پیروی از نویسنده به دور از چشم شخصیت‌های داستان از دور نظاره‌گر روایت داستان باشد. همراه آنها ولی مخفیانه در شرایط تعریف شده قرار گیرد با آنها همراه شود و تجربیاتشان را همراه و دور از آنها تجربه کند. او مخاطبش را وارد دنیایی از اضطراب می‌کند؛ اضطرابی که برخی به اشتباه ژانر داستان‌سرایی کاچا را معمایی و رمزآلود می‌انگارند. این اشتباه از آن دیدگاهی برمی‌خیزد که خوانندۀ آثار کاچا، یک‌نفس، بدون هیچ وقفه‌ای شروع به دنبال کردن داستان می‌کند تا به سرانجامی دور از انتظار برسد. و از این جهت سرانجام داستان‌هایش دور از انتظار است زیرا تلنگر وارد شده به موقع در داستان، پرده از چهره شخصیت‌ها بر می‌دارد و زمانی که این تلنگر طوفان مانند به آرامشی نسبی برسد، شخصیت‌ها دیگر مانند سابق غریبه نخواهند بود. آن‌ها ذات واقعی خود چه انسانی چه حیوانی و دور از مقام آدمی و هر چه که باشد را دیگر به خواننده نشان داده‌اند. کاچا در جایی می‌گوید: «شخصیت‌های من در داستان پس از تلنگر، آدم‌های سابق نمی‌توانند باشند. پس روابط بین آنها تغییر خواهد کرد». واهه کاچا معتقد بود که آدم‌ها در زندگی روزمره‌ای که به آن عادت کرده‌اند نقاب بر چهره می‌زنند، نقابی که مانع از شناخت ذات آنها در جهان روزمرگی است. همین دسته از آدم‌ها در زمان رویارویی با شرایط نامتعارف زندگی، نقاب خود را بر می‌دارند و ذات اصلی خود را در شرایط دور از ذهن و غیرعادی به طرز شگفت‌آوری به یکدیگر نشان می‌دهند. و در این زمان است که می‌توان خود واقعی آنها و خوی و نفسشان را شناخت و به آنها اعتبار داد.

سبک نوشتاری‌اش منحصربه‌فرد و مخصوص خودش است و همین سبک نوشتاری او را یک قدم جلوتر از هم‌دوره‌ای‌هایش قرار داده است؛ نوشتار او ادبی همراه با ته‌مایع محاوره‌گویی‌های عادی عامه مردم است. ازاین‌رو، زبان کارهایش کمی سخت‌فهم، محدود، ولی در عین حال روان است. کلمات آثارش پرشور، تیز، برنده و کوتاه و استعدادش هم در همین نهفته که قدرت نفوذ کلامش این قدرت را در او می‌پروراند تا مطلبی عمیق را در جمله‌ای کوتاه به طور شیوایی به مخاطب منتقل کند. او عادت ندارد تا جمله‌های نفس‌گیر در داستان‌هایش استفاده کند؛ حتی به این چنین بندهایی هم در آثارش بر نمی‌خوریم. نوشتارش کمی نامنظم و نازیباست و همه چیز را با سیر طبیعی خود به جلو پیش برده و خودش اعتراف می‌کند که عادت به بازبینی آثارش نداشته.

برخی معتقداند که اغلب رمان‌هایش،‌ نقاشی عظیم و مملو از شخصیت‌ها است که مدام به صحنه می‌آیند و داستان را به گونۀ خاص خود روایت می‌کنند و تغییر می‌دهند. این شخصیت‌ها در آثار کاچا، چنان صمیمانه و واقعی حوادث تأسف‌بار و دردناک را بازسازی می‌کنند که مخاطب نمی‌تواند به آسانی از آنها دور شود و فراموششان کند. داستان‌ها در آثارش چنان با حرارت شرح داده شده که کسی توان بی‌تفاوت بودن به محتوای داستان را در خود ندارد. این دست از آثارش جایگاه ویژه‌ای هم در ادبیات ارمنی و هم در ادبیات فرانسوی دارند. این آثار علاوه بر این‌که به‌شدت بر ذهن خلاق و تصویرگر واهه کاچا تکیه زده بلکه استوار بر چنان مستندات مهم تاریخی و توضیحاتی است که می‌توان هر صحنه‌اش را تصویری پررنگ از حقیقتی دانست که در برابر چشم مخاطب شکل می‌گیرند و روایت می‌شوند.

واهه گارنیک خاچاتوریان، با نام مستعار واهه کاچا، نوسینده ارمنی تبار فرانسوی که سال 1928 در سوریه متولد و سال 2003 در پاریس چشم از جهان فروبست، 25 رمان، 15 نمایشنامه و چندین فیلم‌نامه خلق کرده. از آثار برجسته‌اش برای اقتباس در فیلم استفاده شده. رمان‌های مهمش به چندین زبان حتی به فارسی ترجمه شده. کاچا به‌عنوان فعال اجتماعی در تظاهرات ضد جنگ علیه سیاست‌های دروغی که تلاش بر تحریف تاریخ داشته‌اند شرکت کرده و همواره ارتباط خود را با ارامنه عمیقاً حفظ کرده و با انجمن‌ها و نشریات آنها در ارتباط بوده است. کاچا که تحت‌تأثیر نویسندگانی چون میشل بوتور (شاعر، رمان و مقاله‌نویس فرانسوی، نویسنده رمان دگرگونی) و کلود اوژن آنری سیمون (رمان‌نویس، نویسنده کتاب جاده فلاندر) بوده، هیچ‌گاه هویت و ریشه خود را فراموش نکرد و همواره تا آخرین لحظه مسائل مربوط به ارمنیان و جامعه و سرنوشت آنها از اصلی‌ترین دغدغه‌های ذهنی‌اش بوده.

آثار ترجمه شده:

رمان تاریخی «خنجری در این باغ»، ترجمه ق. رضوی‌زاده، که حاصل چندین سال مطالعه، پژوهش و بررسی منابع گوناگون حتی خاطرات شاهدان عینی است. در این کتاب کاچا استادی خود را در تصویر کردن دشواری‌های روزهای سخت زندگی ملتش به اوج رسانده.

رمان «مهمانی درندگان» که در ایران با نام «قرعه‌ای برای مرگ» توسط قدسی کریم‌قوانلو ترجمه شده و به‌واسطه احمد شاملو در کتاب هفته معرفی و چاپ شده. براساس این داستان بارها اقتباس‌های نمایشی صورت گرفته. این رمان به‌صورت نمایشنامه نیز نوشته شده که ق. رضوی‌زاده آن را ترجمه کرده.

رمان «چشم در برابر چشم» که در ایران با نام «قصاص»، توسط ابراهیم صدقیانی ترجمه شده.

 «آنی هوسپیان»

منبع:chouk.ir

 


خبرگزاری هایازد اخبار مرتبط
طومارهای,شهر,سنگی,رازهای,دو,هزارساله‌ای,فاش , طومارهای شهر سنگی و رازهای دو هزارساله‌ای که فاش می‌کنند
طومارهای شهر سنگی و رازهای دو هزارساله‌ای که فاش می‌کنند
پترا (Petra) یک شهر باستانی در اردن است که به دلیل معماری صخره‌ای چشمگیرش مشهور است. پترا حدود قرن چهارم پیش از میلاد توسط نبطیان تأسیس شد و بعداً تحت کنترل امپراتوری روم درآمد.
ماجرای,واقعی,تخریب,معبد,سلیمان , ماجرای واقعی تخریب معبد سلیمان چیست؟
ماجرای واقعی تخریب معبد سلیمان چیست؟
جوزفوس فلاویوس مورخ یهودی، آتش‌سوزی و تخریب معبد سلیمان را امری کاملا تصادفی می‌خواند و می‌گوید شهر به تصرف رومی‌ها درآمد. اما واقعیت این است که معبد سلیمان به دست خود یهودیان تخریب شد.
فلسفه,عصر-هلنیستی,فلسفه‌هایِ-دورۀ-یونانی-‌مآبی,رواقی‌-گری,مکتبِ-سُتاوندی,مرگ-‌اندیشی,هارمونی,یکپارچگی,ساحت‌هایِ-مختلف-وجود-آدمی,فیلسوف,فیلسوف-رهایی,اپیکتتوس,اپیکتت,رضا-دانشمندی , اپیکتتوس؛ برده‌ای که فیلسوفِ رهایی شد
اپیکتتوس؛ برده‌ای که فیلسوفِ رهایی شد
اپیکتتوس باور داشت که «فلسفه»‌ را نباید توضیح داد، بلکه باید آن ‌را تَجسُّم بخشید و زیست و این مُیسّر نمی‌ شود مگر با «هارمونی» و «یکپارچگی» ساحت‌هایِ مختلفِ وجودِ آدمی [به تعبیر استاد «ملکیان»، سه ساحتِ «درونی»؛ باورها/ عواطف، احساسات و هیجانات/ خواست و اراده و دو ساحتِ «بیرونی» گفتار و رفتار].
سیونیک,کانون,بحران,قفقاز , سیونیک کانون بحران در قفقاز
سیونیک کانون بحران در قفقاز
کتاب نوین دکتر مجید کریمی با سرنام سیونیک کانون بحران در قفقاز (تاریخ و اهمیت راهبردی استان سیونیک ارمنستان و کشمکش بر سر دالان زنگزور ) در ۲۹ آذرماه ۱۴۰۲ به بازار کتاب آمد.‌
مفاهیم:,هنر,بیزانسی,چیست؟ , مفاهیم: هنر بیزانسی چیست؟
مفاهیم: هنر بیزانسی چیست؟
همشهری آنلاین - مهدی تهرانی: هنر بیزانسی در حقیقت شیوهٔ معماری و نقاشی و موزاییک‌کاری مختص امپراتوری بیزانس است که از قرن چهارم میلادی در بیزانس یا روم شرقی که پایتخت آن قسطنطنیه بود معمول شد و تا قرن پانزدهم میلادی در بسیاری از کشورها به خصوص سوریه، یونان، یوگسلاوی و روسیه متداول ماند.
انواع,تقویم,ها,در,جهان , انواع تقویم ها در جهان
انواع تقویم ها در جهان
تقویمی ارمنی ، تقویم مردم ارمنی است.ارمنستان نیز به منزلهٔ سرزمینی تاریخی و کهن از گذشته تا به امروز تقویم‌های متنوعی داشته‌است.

نظرات نویسندگان در یادداشت‌ها لزوماً بازتاب دیدگاههای «hayazd» نیست.