پایگاه خبری هایازد
پایگاه خبری هایازد
ترکمان‌چای سلطنت فرزندان عباس میرزا تضمین می‌کند

شب از نیمه گذشته بود که نفس نایب‌السلطنه به شماره افتاد. حالش از ساعتی پیش وقتی بعد از نماز به زیارت امام غریب رفت دگرگون بود، فهمیده بود سپیده فردا را نخواهد دید و رویای تاجگذاری را به گور خواهد بود و تاریخ نام او را به اسم شاه عباس ثبت نخواهد کرد....

اکثر طول تاریخ را در شرایط بدوی زندگی کرده‌ایم و اختلاف درآمد چندان معنایی نداشته‌است. برای هزاران سال تا پایان قرن هیجدهم، با درآمد بسیار کم زندگی کرده‌ایم. این موضوع به ما نشان می‌دهد که تقریبا بیشتر دستاوردهای اقتصادی، ثروت و درآمد به طور اساسی در دو و نیم قرن گذشته پیشرفت کرده‌اند. پیش از آن اکثر ما در شرایط اقتصادی مشابهی زندگی می‌کردیم و کشورهای پیشرفته و عقب‌مانده وجود نداشتند زیرا استاندارد معینی برای مقایسۀ موقعیت اقتصادی کشورهای مختلف وجود نداشت.
 

در طول ۲۰۰ سال گذشته درآمد سرانه در کشورهای صنعتی از میانگین ۵۰۰ دلار به ۵۰ هزار دلار در سال افزایش یافته است. این داده‌های تاریخی ما را به این فکر می‌اندازند که چه چیزی از رشد اقتصادی در طول ده‌ها هزار سال تا آغاز قرن هیجدهم جلوگیری می‌کرده است و آیا این موانع هنوز هم در کشورهایی که تا به امروز فقیر باقی مانده‌اند نقشی ایفا می‌کنند؟
ولیعهدی در اتاقی تنها، بعد از سال‌ها تلاش برای کنار زدن رقیبانی که برادران خونی‌اش بودند، می‌میرد. در آن لحظات آخر او به کابوسی که بعد از آن به جان خاندان قاجار می‌افتد، فکر می‌کند؛ کابوسی به اسم بحران جانشینی که عباس‌ میرزا در لحظه مرگ برای فرزندانش به میراث گذاشت.
دخالت‌های روسیه و بریتانیا به محافل سیاسی و اجتماعی نیز گسترش یافت و اوضاع را خراب‌تر کرد. تلاش‌های بی‌شمار طبقۀ متوسط و روشنفکران نوپا برای بنای دموکراسی و اقتصاد صنعتی با شکست مواجه شد زیرا دائما موانعی توسط سیستم فئودال با پشتیبانی نیروهای خارجی بر سر راهشان قرار می‌گرفت. «شکاف موجود میان طبقۀ سیاسی و توده مردم هرگونه تلاش برای ایجاد اصلاحات اساسی را خاموش می‌کرد.» حتی ناسیونالیسم و مبارزه با سلطۀ بیگانگان و طبقۀ روشنفکر نوظهور ایرانی هیچ کدام نتوانستند مانع از دخالت کشورهای بیگانه در امور داخلی کشور شوند.
عباس‌ میرزا نایب‌السلطنه روز سوم آبان ۱۲۱۲ شمسی در تنهایی در حالی که در دارالحکومه مشهد فقط علی‌اصغرخان خواجه کنارش بود تمام کرد. این پایان اما آغازی تازه‌ برای جنگی بود که او پیشتر توانسته بود از آن پیروز بیرون بیاید، جنگ برای جانشینی؛ بحرانی که ریشه در بنیانگذاری سلسله قاجاریه داشت و تا پایان این سلسله نیز ادامه پیدا کرد. با این همه این بحران هیچ وقت به اندازه یک سال و یک روز کمتر از مرگ عباس‌ میرزا کشور را به سمت یک جنگ داخلی میان فرزندان فتحعلی‌شاه پیش نبرد؛ جنگی که تفسیر ماده ۷ عهدنامه ترکمانچای و وصیت‌نامه منسوب به آقامحمدخان باعث شد تا فرزندان عباس‌ میرزا بتوانند تاج کیانی را برای پنج نسل بر سر نگهدارند..
حکم حکومتی بعد از مرگ
ماجرای جانشینی در میان قاجاریه یکی از موضوعاتی بود که از زمان جدی شدن داعیه سلطنت آقامحمدخان قاجار در میان بدنه اصلی قدرت درگرفت؛ مشکلی که در تاریخ ایران کم‌سابقه نبود. در گذشته با مرگ یک پادشاه یا سقوط سلسله‌ها مدعیان قدرت از گوشه‌ و‌ کنار سر بر می‌آوردند و ادعای سلطنت و حکومت می‌کردند و به قول لرد کرزن این اتفاق ناشی از سرشت قدرت در ایران بود. به اعتقاد ایرانی‌ها قدرت هدیه الهی بود که هر کسی آن را به دست می‌آورد سایه خداوند می‌شد. توارث تنها بخشی از این قدرت را منتقل می‌کرد، آنچه اصل بود خود قدرت بود؛ خواه قدرت یک شاه، خواه یک عیار از سیستان و خواه جنگجویی از ایل. خود آقامحمدخان و قاجاریه هم از این قاعده مستثنی نبودند، آن‌ها در زمان ضعف سیاسی بعد از مرگ کریم‌خان زند برخاستند.
آقامحمدخان فرزندی نداشت و برای اینکه بتواند جانشینی برای خود داشته باشد با آسیه خانم، بیوه برادرش حسینقلی‌خان جهانسوز ازدواج کرد. بر اساس همین ازدواج هم باباخان پسر بزرگ برادرش را به عنوان ولیعهد انتخاب کرد؛ انتخابی که نه تنها به مذاق برادران ناتنی‌ خوش نیامد که برای عموزادگان دولو قاجارش نیز گران تمام شد. او باید برای انتخاب ولیعهد و جانشین خود به دو شیوه متوسل می‌شد: شیوه اول شیوه مرسوم سلسله‌های ایرانی و جانشینی پسر بزرگتر یا برادر بر اساس سلسله‌ مراتب بود؛ اما در مقابل، سنت دیگری وجود داشت که قاجارها معتقد بودند آقامحمدخان باید به آن پایبند باشد، آن هم نظام ایلیاتی بود که بر اساس آن جانشینی باید بر اساس شیخوخیت و ریاست قبیله صورت می‌گرفت. اما خان قاجار بر خلاف این دو رویه، بر انتخاب خود تکیه و برادرزاده‌اش را انتخاب کرد؛ انتخابی که بسیاری معتقدند مهدعلیا نیز تاثیر زیادی در آن داشت. او بعد از اعلام ولیعهدی باباخان جهانسوز، آسیه خانم دختر فتحعلی‌‌خان بیگلربیگی دولو را برای او خواستگاری و نخستین فرزند این ازدواج یعنی عباس‌ میرزا، چهارمین پسر برادرزاده‌اش را به عنوان ولیعهد بعدی اعلام کرد. خاندان بیگلربیگی نه تنها از خانواده‌های بزرگ و اصلی دولو که یکی از مخالفان سرسخت قوانلوها بودند؛ معادله‌ای که هرچند به نظر چالش جانشینی در میان قاجارها را پیچیده‌تر کرد، اما نشان از درایت آقامحمدخان داشت.
او به درستی اختلاف میان ایل خود به ویژه دو طایفه اشاقه‌باش و یوخاری‌باش یا دولو و قوانلو را می‌دانست. همین اختلافات‌ هم تاجگذاری او را سی سال به تاخیر انداخت. آقامحمدخان می‌دانست که اختلاف میان این دو طایفه بزرگ چه آسیبی به حکومت قاجاریه در آینده خواهد زد. او قصد نداشت بگذارد طایفه‌های رقیب از این اختلاف استفاده کنند.
برای همین آقامحمدخان با تسامح زیاد سعی کرد با اعطای امتیازاتی به دولوها، آن‌ها را با همه اختلافاتی که میانشان بود، در سلطنت شریک کند.
مهمترین راه شراکت در سلطنت ازدواج‌های رده‌بالا و انتخاب ولیعهدهایی دورگه‌ بود که نسبت‌های خانوادگی‌شان باعث می‌شد دولوها سر به شورش برندارند. او نخستین فرزند مشترک وصلت دولوها و قوانلوها یعنی عباس‌ میرزا را به عنوان ولیعهد انتخاب کرد تا تداوم سلطنت در خاندان خود را با ولیعهدی با رگ مادری دولو تضمین کند.
او به شخصه تربیت عباس نوجوان را با وجود همه بیماری‌هایی که در کودکی داشت به دست گرفت. شاید اگر عصبانیتش در شوشی جانش را نمی‌گرفت در آینده عباس میرزا را به عنوان ولیعهد اصلی معرفی می‌کرد و باباخان را کنار می‌زد. او جدا از یاسای سختی که برای جانشینی و سلطنت در سلسله قاجار تدوین کرد، سرنوشت آینده خاندانش را نیز به دست خود نوشت.
با مرگ آقامحمدخان و تاجگذاری باباخان با نام فتحعلی‌شاه، آتش زیر خاکستر اختلاف بر سر جانشینی، این بار در میان فرزندان فتحعلی‌شاه شعله کشید.

جنگ عموزاده‌ها و برادرها

بر خلاف آقامحمدخان که یک بار ازدواج کرد و بیوه برادرش را گرفت، فتحعلی‌شاه زنان فراوانی داشت که به نوشته سپهر اگر کس شمار کند ۱۰۰۰ تن راست آید. خاوری مورخ دستگاه فتحعلی‌‌شاه شمار زنان را بیشتر می‌داند. فتحعلی‌‌شاه ۲۶۰ پسر و دختر داشت؛ ۲۶۰ شاهزاده‌ای که بخشی از آن‌ها – حداقل ۵۷ پسر در قید حیات - داعیه سلطنت داشتند. او در هنگام مرگ ۷۸۰ فرزند و نواده داشت.
سپهر در سال ۱۲۷۱ قمری، یعنی ۲۱ سال پس از مرگ فتحعلی‌‌شاه، احتمال می‌دهد که اگر فرزند و فرزندزادگان شاه شمارش شوند، بالغ بر ۱۰۰۰ نفر گردند. بر کثرت فرزندان و فرزندزادگان او که در تاریخ جهان بی‌نظیر بوده است.
کثرت شاهزادگان قاجاریه باعث دردسر این سلسله شده بود. فرزندان بزرگ فتحعلی‌‌شاه و عباس‌ میرزا موقعیتی برجسته‌ در میان شاهزادگان داشتند. پسران ارشد فتحعلی‌شاه بر پنج‌ ایالت بزرگ حکومت می‌کردند. عباس‌ میرزا ولیعهد در آذربایجان، محمدعلی‌ میرزا در کرمانشاه، حسینعلی‌ میرزا در فارس، محمدولی‌ میرزا در خراسان و محمدقلی‌ میرزا در مازندران. شاهزادگان دیگر نیز اداره ایالات و ولایات دیگر را در اختیار داشتند؛ حتی شاهزادگان کم‌سن‌و‌سال هم به حکومت ایالات منسوب می‌شدند، البته به همراه آن‌ها وزرایی هم می‌رفتند.
این شاهزادگان در میان خود نیز درگیر رقابت‌های سیاسی می‌شدند؛ رقابت‌هایی که گاه به جنگ بین آن‌ها و اختلاف شدید منجر می‌شد و حکومت مرکزی را دچار مشکل می‌کرد. منابع این دوره به طور مکرر رقابت، اختلاف و جنگ بین شاهزادگان همسایه را گزارش داده‌اند.
موقعیت یک شاهزاده قاجاری به ماهیت روابط او با شاه، پیشینه خانوادگی مادرش و دستاوردهای شخصی خودش وابسته بود. اختلاف و جنگ میان شاهزادگان، صف‌کشی درباریان و دیوان‌سالاران در مقابل یکدیگر، قدرت‌نمایی نظامیان و دخالت گسترده نیروهای خارجی از عوامل تشدید این چالش بود.
این مسئله در سه دوره تا مرز درگیری پیش رفت: نخستین بار در زمان انتخاب عباس‌ میرزا، مرگ عباس‌ میرزا و انتخاب محمد میرزا به عنوان ولیعهد، در نهایت مرگ فتحعلی‌‌شاه و به قدرت رسیدن محمدشاه، به ویژه در فقره آخر به جنگ داخلی که خطر جدی برای سلطنت قاجاریه و نیز تمامیت ارضی ایران بود، کشید.
درست است که آقامحمدخان تکلیف را روشن کرده بود، اما ۵۵ پسر دیگر شاه به خصوص چهار پسر بزرگ، خود را به اندازه برادر، محق تاجگذاری می‌دانستند.
به گفته نزدیکان عباس‌ میرزا او در شب آخر از زیارت برمی‌گردد و یک‌راست به بستر می‌رود. در آن شب هیچ‌ کس جز علی‌اصغر خواجه نزدیکش نبود. نزدیک نیمه‌شب حالش بد می‌شود و خون بالا می‌آورد تا علی‌اصغر به سراغ طبیب برود نایب‌السلطنه رو به قبله دراز می‌کشد و تمام می‌کند.
عباس‌ میرزا هنگام مرگ ۴۸ سال داشت. وصیت کرده بود که هر جایی مرد همان جا دفنش کنند. شبانه به محمد میرزا پسرش که خارج از مشهد بود خبر می‌دهند، او خود را به شهر می‌رساند و فردای همان روز عباس‌ میرزا را در یکی از رواق‌های حرم امام رضا(ع) دفن می‌کنند.

یک سال یک روز کم


خبر درگذشت عباس‌ میرزا خیلی سریع به تهران رسید؛ اما چند روزی طول کشید تا به فتحعلی‌شاه اعلام شود. علیشاه ظل‌السلطان، برادر تنی عباس‌ میرزا اولین کسی بود که این خبر را شنید. او می‌دانست که شاه با وجود همه دلگیری‌ها چه علاقه‌ای به عباس‌ میرزا دارد، برای همین دو روز برای دادن خبر به پدر تامل کرد. غیبت دو روزه او از دربار باعث تعجب شاه شد و سراغش را گرفت. در روز سوم وقتی شاه در کاخ نگارستان در خلوت نشسته بود از اللهیارخان سراغ خراسان و عباس‌ میرزا را گرفت. او می‌دانست که عباس بیمار است و برای همین دکتر کارمیک را به مشهد فرستاده بود. شاه همچنین از اللهیارخان بیگلربیگی از وضعیت دکتر کارمیک می‌پرسد و وقتی می‌فهمد که او [دکتر کارمیک] در راه مشهد درگذشته است متوجه فاجعه می‌شود و خطاب به اللهیارخان می‌گوید: «پس بگویید که خبر مرگ عباس‌ میرزا را برایم آوردید.» اللهیارخان می‌گوید: «عمر خاقان بلند باد و جان همه ما فدایتان. شما در هر ایالتی یک نایب‌السلطنه دارید.» و فتحعلی‌‌شاه که نای از جای برخاستن نداشت پاسخ می‌دهد: «اللهیارخان انصاف نکردی گفتی من در هر ولایت یک عباس دارم. باید می‌گفتی بعد از چهل‌و‌چند سال سلطنت و چند کرور فرزند، بی‌‌پشت و ولیعهد خواهی مرد.»
همه کشور در سوگواری شاهزاده فقید و سپهسالار ایران سیاه‌پوش شد. شاه قاجار که سعی می‌کرد در مقابل درباریان و فرزندانش از فراغ عباس اشک نریزد، به یکی از نزدیکانش می‌گوید: «من سال عباس‌ میرزا را نخواهم دید.» اما پیش از مرگ با مشکلی بزرگ مواجه بود. آن هم مسئله جانشینی و انتخاب ولیعهدی از میان ۵۵ پسر باقی‌مانده. تنها فرزندی که می‌توانست جانشین عباس‌ میرزا شود محمدولی میرزا بود؛ اما از دید فتحعلی‌‌شاه گزینه مناسبی به نظر نمی‌رسید؛ چراکه علاقه‌ زیادی به جنگ داشت و از خون‌ریزی لذت می‌برد. او حتی پسرش را هم کشته بود. کنار این‌ها ظل‌السلطان، برادر تنی عباس‌ میرزا، هم داعیه جانشینی داشت. شاه از دست تندروی‌های شجاع‌السلطنه به تنگ آمده بود و نمی‌خواست او را به ولیعهدی انتخاب کند. از سوی دیگر باید بر وصیت‌نامه و قانون آقامحمدخان هم وفادار می‌ماند.
در میانه آشفتگی ذهن شاه بیمار برای تعیین ولیعهد برای نخستین بار بحث‌های نظری درباره سلطنت مطرح شد. اینکه بعد از مرگ شاه چه کسی می‌تواند جانشین او باشد و بار دیگر نظریه ولیعهدی از طریق وراثت یا نظام ایلیاتی مطرح شد
میرزا ابوالحسن‌خان شیرازی ایلچی نخستین وزیر امور خارجه ایران و سفیر ایرانی در فرنگ که طرفدار شدید سلطنت مدعی جدید، یعنی ظل‌السلطان بود، بر اساس تجربیات فرنگی‌ها نظری تازه را مطرح کرد. او معتقد بود که وصیت شاه متوفی در تعیین ولیعهد معتبر نیست و جانشینی او را باید مردم هم تایید کنند. این نخستین باری بود که ماجرای رای مردم در ایران مطرح شد. البته بسیاری از منتقدان معتقدند ایلچی این نظر را به خاطر مخالفتش با قائم‌مقام مطرح کرد.
افرادی به شاه توصیه می‌کردند که به وصیت‌نامه آقامحمدخان وفادار بماند و به جای عباس‌ میرزا همان‌طور که خان قاجار خواسته بود، محمد میرزا فرزند قوانلو دولوی او را انتخاب کند و راه را بر اختلافات درونی قاجاریه ببندد.
قائم‌مقام و اللهیارخان آصف‌‌الدوله مهمترین دیوان‌سالارانی بودند که طرفدار ولیعهدی محمد میرزا پسر عباس‌ میرزا بودند؛ گزینه‌ای که خود فتحعلی‌‌شاه نیز در آن تردید داشت. قائم‌مقام که اخلاق فتحعلی‌‌شاه را می‌دانست پیشنهاد کرد که حاضر است دو کرور زر مسکوک تحویل خزانه بدهد تا بتواند در مورد ولیعهد پیشنهادش را مطرح کند. فشار دیوان‌سالاران، شاه قاجار را کلافه کرده بود و نمی‌دانست در نهایت باید چه تصمیمی بگیرد؛ اما آنچه این قاعده را به هم زد عهدنامه ترکمانچای و تفسیر ماده هفتم آن بود.

تفسیر تازه عهدنامه

سفیر روس چند ماه بعد از مرگ نایب‌السلطنه در حالی که رقابت میان شاهزادگان بالا گرفته بود، به راهنمایی قائم‌مقام تفسیر خودشان را از بند هفتم عهدنامه ترکمانچای ارائه داد و به شاه توصیه کرد در معرفی محمد میرزا تردید نکند.
البته این تفسیر تازه‌ای بود که قائم‌مقام بر اساس مصلحت از این ماده کرد و به تاریخ قاجاریه تعمیم داد. بر اساس نص صریح این ماده روس‌ها فقط از ولیعهدی عباس‌ میرزا حمایت می‌کردند؛ اما تفسیر تازه تداوم جانشینی در خاندان عباس‌ میرزا را تضمین ‌کرد و البته وابستگی شاهان قاجاریه به روسیه را هم شکل داد. البته این تنها روس‌ها نبودند که از جانشینی محمد میرزا حمایت می‌کردند. انگلیسی‌ها هم به شاه توصیه کردند محمد میرزا را ولیعهد خود کند. فریزر مامور انگلیس در ایران به شاه گفت که امیدوار است شاه هرچه زودتر محمد میرزا را ولیعهد خود کند. این تضمین‌ها و امیدواری‌ها تردیدهای فتحعلی‌شاه را کمتر کرد.
فتحعلی‌شاه چند ماه بعد از مرگ عباس میرزا، محمد میرزا را که جانشین پدر در خراسان و جنگ هرات شده بود به تهران فراخواند و با وجود تهدید و مخالفت‌های پسران بزرگترش، در مراسمی رسمی در کاخ نگارستان محمد میرزا را ولیعهد خود خواند.
این انتخاب با دلخوری از سوی بعضی از پسرهای شاه پذیرفته شد؛ اما بعضی از آن‌ها در مقابل این تصمیم سکوت نکردند. ظل‌السلطان با آنکه ظاهرا از فرمان و تصمیم شاه تمکین کرد اما در هر مراسمی بر شایستگی خود تاکید می‌کرد. محمد میرزا بعد از دریافت حکم ولایتعهدی با حکم حکومتی، به تبریز رفت. او در بدو ورود سه برادر خود خسرو میرزا، جهانگیر میرزا و احمدعلی‌ میرزا را دستگیر و روانه زندان کرد. این رفتار باعث شد تا برخی از دیوان‌سالاران احساس خطر جدی کنند و آن‌طور که فریزر نوشته احتمال آشوب بدهند.

جدال بر سر تخت

بیماری فتحعلی‌شاه بعد از اعلام جانشینی محمد میرزا بدتر شد؛ اما شورش حسینعلی میرزا پسرش در شیراز باعث شد تا خود به قصد آرام کردنش به شیراز برود. به اصفهان که رسید حالش بدتر شد. او که در زمان عزاداری عباس‌ میرزا به یکی از نزدیکانش گفته بود سال او را نمی‌بیند، پیش‌بینی‌اش دقیقا درست از آب درآمد، درست یک روز کمتر از یک سال بعد از عباس میرزا زنده ماند و در اول آبان ۱۲۱۳ در عمارت هفت ‌دست اصفهان درگذشت.
انتشار خبر درگذشت فتحعلی‌شاه آشوب تازه‌ای در مملکت به وجود آورد؛ ولیعهد انتخابی او در تبریز بود و مدعیان در پایتخت جمع شده بودند. سه کانون مدعی سلطنت در تهران، تبریز و شیراز وجود داشت: ظل‌السلطان در تهران، فرمانفرما در شیراز و ولیعهد در تبریز. در کنار ولیعهد اما قائم‌مقام فراهانی قرار داشت. همزمان با انتشار خبر درگذشت شاه سفیران روس و انگلیس شخصا او را همراهی کردند؛ اما در همان زمان ظل‌السلطان در تهران میان مردم پول پخش کرد و سندی را جعل کرد که شاه به او ولایتعهدی داده است. بر همین اساس هم با نام عادلشاه به تخت سلطنت نشست و از طریق موسی گیلانی نامه‌ای به محمد میرزا داد که در آن نوشته شده بود: «میراث پدر حق فرزند است. من به جای پدر، تو نیز به جای پدر. سلطنت از آن من، ولیعهدی از تو.» او حتی پیشنهاد پول هم به محمد میرزا داد و تهدید کرد که اگر قبول نکند خزانه را خالی خواهد کرد و اهل حرم شاه را خواهد کشت.
محمدشاه که در راه تهران بود جواب عمو را با تاکید بر اجرای وصیت‌نامه شاه فقید داد: «اول اینکه خداوند خوی سلاطین را در ظل‌السلطان قرار نداده است. دوم مردم ایران او را برای سلطنت سلام نداده‌اند و سوم اینکه میراث پدر بعد از ادای وصیت او بهره فرزندان افتاد و آن بهره تمام فرزندان باشد. امروز به حکم وصیت، سلطنت میراث من است و مداخلت در آن در شریعت پادشاهی حرام.»

منابع: تاریخ ایرانی،کتاب سفر به ایران، کتاب احوال و دستخط‌های عباس‌ میرزا نایب‌السلطنه


خبرگزاری هایازد اخبار مرتبط
عجیب‌ترین,تئوری,توطئه,قرون-وسطی , عجیب‌ترین تئوری توطئه؛ آیا «قرون وسطی» وجود نداشته است؟!
عجیب‌ترین تئوری توطئه؛ آیا «قرون وسطی» وجود نداشته است؟!
این مطلب نگاهی غیرافراطی و بدون تعصب به یک نظریه توطئه عجیب و غریب است که ادعا می‌کند «قرون وسطی» هرگز اتفاق نیفتاده است!
تهران-قدیم,دورۀ-قاجار,دورۀ-پهلوی,حیوان‌-بازهای-تهران-قدیم,کبوتر-باز,خرس‌-باز,شیر‌-باز,کشتی-گرفتن-یک-معرکه-‌گیر-دوره‌-گرد-با-یک-خرس,مغازۀ-فروش-کبوتر,نمایش‌-دهندگان-دوره-‌گرد ,  حیوان‌ بازهای تهران قدیم؛ کبوترباز، خرس‌باز، شیر‌باز
حیوان‌ بازهای تهران قدیم؛ کبوترباز، خرس‌باز، شیر‌باز
عکسی که در بالا مشاهده می‌کنید، مربوط به دورۀ قاجار است و یک مغازۀ فروش کبوتر را نشان می‌دهد. ظاهرا یک مشتری مشتاق هم مشغول بررسی کبوترها و گفتگو با صاحب مغازه است.
ايران,ارمنستان,روابط-ايران-و-ارمنستان,دوره-قاجار,مناسبات-ارامنه-و-شاهان-قاجار,اچمیادزین,واغارشاپات,اوچ-كليسا,کلیسای-جامع-اچمیادزین,کلیسای-سنت-هریپسیمه,کلیسای-سنت-گايانه,موسسه-ماشتوس-مقدس-و-نسخ-خطى-قديمى,ماتناداران,فرامين-فارسى-ماتناداران,محمد-رضا-‏علم,‏آرسن-آواكيان,عباس-اقبال-مهران , نقش اوچ كليسا در مناسبات ارامنه ‏و شاهان قاجار با تأكيد بر فرامين فارسى ماتناداران (1)
نقش اوچ كليسا در مناسبات ارامنه ‏و شاهان قاجار با تأكيد بر فرامين فارسى ماتناداران (1)
اين پژوهش درصدد است تا با نكاهى تحليلى نقش اوج كليسا را در تنظيم رابطه مردم ارمنى ساكن در ممالك محروسه ايران دوره قاجار مورد بررسى قرار دهد. يافته هاى پژوهش حاكى از آن است اوچ كليسا به عنوان یک نهاد مذهبى در طول دوره قاجار، در تنظيم رابطه ارامنه و دولت ايران نقش راهبردى داشته ‎است،‏ به طورى كه قوام و دوام ملت ارمنى مديون اوچ كليسا بوده و شاهان قاجار نيز از طريق همين نهاد مذهبى با ارامنه ساكن در ايران ارتباط برقرار می كردند.
کتیبه,روزتا,کشف,تصادفی,کلید,رمزگشایی,خط,هیروگلیف , کتیبه روزتا؛ چگونه یک کشف تصادفی کلید رمزگشایی از خط هیروگلیف شد
کتیبه روزتا؛ چگونه یک کشف تصادفی کلید رمزگشایی از خط هیروگلیف شد
۱۹ ژوئیه سال ۱۷۹۹ و در اوج جنگ‌های ناپلئونی،‌ فرانسویی‌ها حین بازسازی قلعه‌ای در شهر ساحلی رشید در مصر به طور اتفاقی سنگی حکاکی شده از زیر ماسه‌ها بیرون کشیدند که از نظر باستان‌شناسی بسیار پر اهمیت بود.
واکنش,باستان‌شناسان,به,ادعای,کشف,«قدیمی‌ترین,هرم,جهان» , واکنش باستان‌شناسان به ادعای کشف «قدیمی‌ترین هرم جهان»
واکنش باستان‌شناسان به ادعای کشف «قدیمی‌ترین هرم جهان»
فرادید| این یکی از هیجان‌انگیزترین داستان‌های علمی سال ۲۰۲۳ بود. ماه گذشته محققان ادعا کردند سایت گانونگ پادانگ (Gunung Padang) در غرب جاوه اندونزی، قدیمی‌ترین هرم ساخته دست بشر در جهان است و احتمالاً بیش از ۲۵۰۰۰ سال قدمت دارد.
بزرگترین-رهبر-کمونیست‌های-جهان,رهبر-شوروی,ژوزف-استالین,سیاست‌های-ترور-تبعید-توطئه,سرکوب-سیاسی,تلاش-برای-اخراج-اپورتونیست‌ها-و-ضد-انقلابیون,تصفیه-کبیر,جنایات-کلیدوان-شوروی,تبعید-و-کشتار-ملت‌های-بزرگ-شوروی,اوکراین,هولومور ,  رهبری که با یاس‌ها به داس سخن گفت
رهبری که با یاس‌ها به داس سخن گفت
استالین بزرگترین رهبر کمونیست‌های جهان بود و هیتلر بزرگترین دشمن کمونیست‌های جهان، اما استالین کمونیست‌های بسیار بیشتری را کشت تا هیتلر؛ این جمله ای است از ارنست نولته اندیشمند آلمانی.

نظرات نویسندگان در یادداشت‌ها لزوماً بازتاب دیدگاههای «hayazd» نیست.