پایگاه خبری هایازد
پایگاه خبری هایازد
این نقاش یک سند علیه انسان‌ها رو کرد

مسافتی که آدم‌ها تا رسیدن به نقطه پایانی طی می‌کنند متفاوت است؛ مسیر پیش‌روی آنان گاه پیچیده‌تر از دیگری است. مارکو گریگوریان ـ هنرمند ـ مسیری پیچیده و البته تاثیرگذار را پیمود آنچنان که گاه داستانش گمراه‌کننده است؛ او البته در این مسیر بیش از برخی دیگر آموخت و یاد داد.

به گزارش ایسنا، از آن زمان که هجرت، فراق یا سوگ به زندگی انسان هجوم می‌آورد، گویی عینکی بر چشم آدمیزاد جای می‌گیرد؛ از آن پس، چشم‌ها طور دیگر به دنیا نگاه خواهد کرد. اغلب وجود این عینک بر چشمان یک هنرمند مشهودتر است؛ چرا که آثارش جلوه‌گر نگاه اوست که در معرض مخاطب قرار می‌گیرد. با این وصف طبیعی بود مارکو گریگوریان، هنرمندی با تجربیاتی قابل توجه از هجرت، فراق و سوگ، زندگانی را طور دیگر ببیند؛ هنرمندی که برخی می‌گفتند وطن، بسیار دارد و او را جهان‌وطن تلقی می‌کردند. می‌گفتند او نه تنها هنرمند متولد روسیه است که هنرمند ایرانی و ارمنستانی و فرزند هنر معاصر جهان است. بر همین اساس هم بود که عقیده داشتند حفظ میراث او حق تمامی کسانی است که جایگاه بلند هنرش را درک کرده‌اند.
 
 
مارکو گریگوریان معروف به «گریگوری مارک» نقاش و هنرمند ایرانی ـ ارمنی سال ۱۳۰۴ (۱۹۲۵ میلادی) در کروپوتکین روسیه و در خانواده‌ای با تبار ارمنی به دنیا آمده بود. خانواده‌اش همان سال از روسیه به ایران مهاجرت کردند و در شهر تبریز ساکن شدند؛ این آخرین تجربه گریگوری از هجرت بود؛ خانواده او پس از مرگ مادرش بار دیگر برای زندگی به تهران، آبادان و اصفهان رفته بودند. این هنرمند که در ادامه مسیر، طی دهه‌های ۳۰ تا ۵۰ ایران از هنرمندان تاثیرگذار ایران به‌شمار آمد و حتی تا آن‌جا پیش‌رفت که برخی، هنرمندانی چون پرویز کلانتری و غلامحسین نامی را مدیون اکتشافات او دانستند. گریگوری با وجود مهاجرت‌های پی در پی اما بالاخره در اصفهان متمرکز و مدرک دیپلم خود را از مدرسه‌ کانانیان در جلفای اصفهان گرفت. او بار دیگر تجربه هجرت که حالا احتمالا برایش به امری عادی بدل شده بود را به جان خرید و به تهران بازگشت. همزمان با تحصیل در کالج آمریکایی این شهر، دوره‌ی آموزش نقاشی را در مدرسه‌ی کمال‌الملک آغاز کرد و سپس برای تکمیل تحصیلات خود به ایتالیا سفر کرد. 
 
 
 
 
آغاز آشنایی او با سبک هنری «اکسپرسیونیسم» در ایتالیا رقم خورد؛ این جنبش مدرنیستی که در آغاز قرن بیستم به شمال اروپا راه پیدا کرد، در ابتدا برای شعر و نقاشی مطرح شد. در هنر اکسپرسیونیسم، هنرمندان، جهان را از نظر احساسی بیان می‌کردند و به نوعی خلق و خو و ایده‌هایشان برانگیخته می‌شد؛ این احساسات گاه با اعتراضات پیوند خرده بود و به همین جهت هنرمندان نقاش گاه اعتراض خود را با استفاده از رنگ‌های تند، شکل‌های معوج و ضربات مکرر قلم‌مو ابراز می‌کردند.
او پس از بازگشتش به ایران، گالری «استتیک» را در تهران تاسیس کرد که این مرکز تبدیل به مکانی برای تجمع هنرمندان سبک مدرن شد؛ همین اقدام او و در ادامه راه‌اندازی کلاس‌های آموزشی هنر مدرن در این گالری منجر به ظهور نام هنرمندانی مطرح چون حسین زنده‌رودی و فرامرز پیلارام شد که از شاگردان مارکو گریگوریان در این سال‌ها بودند. 
 
 
هجرت‌ او از روسیه به تبریز، جابه‌جایی میان شهرهای ایران و در نهایت مهاجرتش به ایتالیا و شناخت او از سنت‌ها و فراتر از آن‌ها حرکت کردن، مسیری در پیشبرد هنر را پیش پای او قرار داده بود؛ برخی معتقدند این هنرمند مراحل جست‌وجو، کشف، برکشیدن، برگرفتن و ... را سپری کرده بود و مدرنیسم امروز در ایران مدیون اوست.
گریگوریان سنت‌ها را به کار گرفته بود و با روی باز از افق‌های تازه استقبال می‌کرد. اثر معروف «نان سنگک و آب گوشت» او که در یک سینی فلزی ماندگار شده است، نمونه‌ای از همین کارهاست. برخی هنرمندان در این رابطه معتقدند که او با اشیایی مانند دیزی، فنجان، نعلبکی و نان سنگک آثار کلاژ خود را خلق و سعی کرد تا در آثار ایرانی به گونه‌ای از «پاپ آرت» ـ هنرعامه پسند اروپایی ـ برسد و برخی نیز می‌گفتند با وجود اینکه بسیار جلوتر از زمان خود حرکت داشت اما این آثار نشان از مردمی‌ بودنش دارد؛ او تلاش می‌کرد تا توجه دیگران را نیز به ارزش‌های فرهنگی و ملی ایران جلب کند.
 
 
 
او در دهه‌های میان ۳۰ تا ۵۰ بسیار تاثیرگذار بود و در دورانی که گالری استتیک را راه‌اندازی کرد و دبیر نخستین بیینال تهران شد، بیشترین تاثیر را بر جریان هنر در ایران گذاشت. گریگوریان در سال ۱۳۳۷ اولین دوسالانه‌ی تهران را تحت نظارت اداره‌ی کل هنرهای زیبا برگزار کرد. این کار باعث معرفی و نمایش آثار نقاشان نوگرا به جامعه‌ی هنری ایران شد. اما مارکو علاوه بر نوآوری‌، به کارگیری سنت در هنر مدرن و ... بسیار با آثاری چون ۱۳ تابلوی آوشویتس به یاد آورده شده است. 
 
مجموعه آثار این هنرمند آدم‌هایی شکنجه دیده، ترسیده را نشان می‌داد. آدم‌هایی که در هراس مدام بودند و آرام اما با خشونت تمام به سوی مرگ حرکت داده می‌شدند. تابلوی آخر این مجموعه از خاک و خاکستر  شکل گرفته است؛ این اثر روال طبیعی اردوگاه‌هایی را یادآوری می‌کند که انسان را به خاک و خاکستر می‌کشانید. 
 
۱۳ قطعه‌ی موسوم به آشویتس  طی دوسال ۱۳۳۹ ـ ۱۳۴۰ خلق شده‌اند؛ او در این‌ زمینه گفته است: «جنایت‌های نازی‌ها و کوره‌های آدم‌سوزی هر انسانی را منقلب می‌کند. به ویژه هنرمند را. در نمایشگاه آشویتس می‌خواستم برخورد انسان با انسان را نشان دهم، بدون آنکه احساس شخصی خود را درکار دخالت دهم. فجایع و جنایاتی را که انسان انجام می‌دهد ترسیم کرده بودم. در واقع، این یک سند و رساله بود علیه انسان‌ها که خود را اشرف مخلوقات می‌دانند.»
 
او این اثر را فریاد وحشتناکی به طول ۱۲۰ فوت توصیف کرده بود.
 
دانشکده‌ی هنرهای زیبای تهران در حدود سال ۱۳۴۹ گریگوریان را که آن زمان به آمریکا مهاجرت کرده بود، برای تدریس دعوت کرد؛ احتمالا همین سال‌ها بود که او به صورت جدی‌تری به ساخت آثار خاکی خود روی آورد.
 
 
 
از حوالی ۱۳۵۰ که مارکو نقاشی با خاک را آغاز کرد، اثرات قابل توجه کارش در هنر ایران مشهودتر شد؛ با آثار خاکی خود به یاد آورده شد و حتی پس پایان عمرش در ۸۲ سالگی در ارمنستان، برخی کارهایش را برخاسته از دلبستگی او به خاک و سرزمین ایران دانستند که برای ابراز این دلبستگی کهن‌ترین پوشش خانه‌های ساده‌اش را به آثارش راه داده بود. برخی ارتباط میان گریگوریان و خاک را به دست به گریبان بودنش با خاک و اثری غیر مستقیم از تجربه‌اش از هجرت و فراق بدل کردند؛ آثار خاکی او کم‌کم از خاکی نرم به خاکی زمخت تبدیل شده و کاه با آن ترکیب شد و ترک‌هایی در آن به‌وجود آمد. او در سال ۱۳۵۴ گروه نقاشان آزاد را همراه با فرامرز پیلارام، عبدالرضا دریابیگی، مسعود عربشاهی، سیراک ملکونیان، مرتضی ممیز و غلامحسین نامی بنیان گذاشت.
 
دانا استاین، مورخ و کارشناس هنر درباره این دوره از آثار مارکو می‌نویسد: «کارهای مارکو گریگوریان از دریچه چشم یک پرنده و یا یک دید فضایی جغرافیایی، ماورای طبیعت را نشان می‌دهد. او سال‌ها از بالا زمین را می‌نگریست و بعدها این فاصله را کم کرده و به یک نقطه چشم دوخت. این چارچوب و چاردیواری اشاره‌ای است به پایه و اصول هنر اسلامی که از استحکام ویژه‌ای برخوردار است، سمبل قراردادهای دنیایی، چهار جهت، چهار فصل، چهار بخش روز از چهار گوشه دنیا. تمامی این‌ها را مارکو گریگوریان در آثار خود به یک چاردیواری اتاق تشبیه کرده است. او مکرراً طبیعت وسیع دنیایی را با زندگی ساده و کوچک انسان ارتباط می‌دهد. حتی سخت‌ترین، بغرنج‌ترین و پیچیده‌ترین موضوعات را در محدوده چاردیواری خود رها می‌کند. کارها اکثراً حالت برجسته و مجسمه‌وار ساخته می‌شوند. او می‌گوید: آثار من نمونه‌های کوچکی است برای کارهای بزرگ.»
 
 
 
در این میان گریگوریان هجرت و فراق را تجربه کرده بود اما مرگ سابرینا، تنها دختر گریگوریان در سنین جوانی و بر اثر حمله‌ی قلبی در سال ۱۹۸۶ (سال۶۵) تاثیر عمیقی بر او گذاشت و سوگی عمیق را برایش ایجاد کرده بود. این هنرمند پس از این اتفاق در سال ۱۹۸۹ میلادی به دعوت اتحادیه نقاشان شوروی به آنجا سفر کرده و از شهرهای مسکو، لنینگراد و ایروان دیدن کرد؛ تصمیم گرفت ارمنستان را برای ادامه زندگی انتخاب کند. او به ارمنستان رفت و مجموعه‌ی آثار خود را با عنوان «مجموعه‌ی مارکو و سابرینا گریگوریان» در موزه‌ی خاورمیانه در ایروان به نمایش گذاشت؛ این مجموعه شامل عکس‌های خانوادگی، کتاب‌های هنری و کارهای شخصی او بود.
 
 
 
گریگوریان در سال ۱۹۹۱ نیز نمایشگاهی از کارهای کاهگلی‌اش را در ایروان برپا کرد. گریگوریان در سال‌های زندگی در ارمنستان نیز بسیار فعال بود؛ همان‌طور که پس از مرگ او نقاشان ایرانی از او به عنوان شخصی پرکار یاد می‌کردند. او در سال‌های زندگی در ارمنستان کارهای کاهگلی، مجسمه‌سازی و قالیبافی را هم دنبال می‌کرد. برخی قالی‌هایی که با تشویق او توسط قالیبافان معاصر ارمنی بافته شدند، بسیار مورد توجه قرار گرفتند. 
این هنرمند با نقوشی که از نقش‌های اساطیری و کهن ارمنی الهام گرفته است، ابتدا در کارگاهش در تهران قالی‌بافی کرده بود و سپس در سال‌های دهه‌ی ۹۰ و پس از اقامت در ارمنستان، آموزش و بافت قالی را مجدداْ شروع کرد.
آخرین نمایشگاه مارکو در سال ۲۰۰۴ و با عرضه‌ی سه نسل از نقاشی ایران در موزه‌ی ملی ارمنستان برپا شد. او در سال‌های آخر عمرش بیشتر به کشیدن پرتره می‌پرداخت.
گریگوریان ۱۴ آذر سال ۱۳۰۴ به دنیا آمد و شهریور ۱۳۸۶ درگذشت.
 
 
 
 
 
 
 
 
 


خبرگزاری هایازد اخبار مرتبط
طومارهای,شهر,سنگی,رازهای,دو,هزارساله‌ای,فاش , طومارهای شهر سنگی و رازهای دو هزارساله‌ای که فاش می‌کنند
طومارهای شهر سنگی و رازهای دو هزارساله‌ای که فاش می‌کنند
پترا (Petra) یک شهر باستانی در اردن است که به دلیل معماری صخره‌ای چشمگیرش مشهور است. پترا حدود قرن چهارم پیش از میلاد توسط نبطیان تأسیس شد و بعداً تحت کنترل امپراتوری روم درآمد.
ماجرای,واقعی,تخریب,معبد,سلیمان , ماجرای واقعی تخریب معبد سلیمان چیست؟
ماجرای واقعی تخریب معبد سلیمان چیست؟
جوزفوس فلاویوس مورخ یهودی، آتش‌سوزی و تخریب معبد سلیمان را امری کاملا تصادفی می‌خواند و می‌گوید شهر به تصرف رومی‌ها درآمد. اما واقعیت این است که معبد سلیمان به دست خود یهودیان تخریب شد.
فلسفه,عصر-هلنیستی,فلسفه‌هایِ-دورۀ-یونانی-‌مآبی,رواقی‌-گری,مکتبِ-سُتاوندی,مرگ-‌اندیشی,هارمونی,یکپارچگی,ساحت‌هایِ-مختلف-وجود-آدمی,فیلسوف,فیلسوف-رهایی,اپیکتتوس,اپیکتت,رضا-دانشمندی , اپیکتتوس؛ برده‌ای که فیلسوفِ رهایی شد
اپیکتتوس؛ برده‌ای که فیلسوفِ رهایی شد
اپیکتتوس باور داشت که «فلسفه»‌ را نباید توضیح داد، بلکه باید آن ‌را تَجسُّم بخشید و زیست و این مُیسّر نمی‌ شود مگر با «هارمونی» و «یکپارچگی» ساحت‌هایِ مختلفِ وجودِ آدمی [به تعبیر استاد «ملکیان»، سه ساحتِ «درونی»؛ باورها/ عواطف، احساسات و هیجانات/ خواست و اراده و دو ساحتِ «بیرونی» گفتار و رفتار].
سیونیک,کانون,بحران,قفقاز , سیونیک کانون بحران در قفقاز
سیونیک کانون بحران در قفقاز
کتاب نوین دکتر مجید کریمی با سرنام سیونیک کانون بحران در قفقاز (تاریخ و اهمیت راهبردی استان سیونیک ارمنستان و کشمکش بر سر دالان زنگزور ) در ۲۹ آذرماه ۱۴۰۲ به بازار کتاب آمد.‌
مفاهیم:,هنر,بیزانسی,چیست؟ , مفاهیم: هنر بیزانسی چیست؟
مفاهیم: هنر بیزانسی چیست؟
همشهری آنلاین - مهدی تهرانی: هنر بیزانسی در حقیقت شیوهٔ معماری و نقاشی و موزاییک‌کاری مختص امپراتوری بیزانس است که از قرن چهارم میلادی در بیزانس یا روم شرقی که پایتخت آن قسطنطنیه بود معمول شد و تا قرن پانزدهم میلادی در بسیاری از کشورها به خصوص سوریه، یونان، یوگسلاوی و روسیه متداول ماند.
انواع,تقویم,ها,در,جهان , انواع تقویم ها در جهان
انواع تقویم ها در جهان
تقویمی ارمنی ، تقویم مردم ارمنی است.ارمنستان نیز به منزلهٔ سرزمینی تاریخی و کهن از گذشته تا به امروز تقویم‌های متنوعی داشته‌است.

نظرات نویسندگان در یادداشت‌ها لزوماً بازتاب دیدگاههای «hayazd» نیست.