آرامستانها بخشی از تاریخ معاصر ایران است/ پیشینه قجری ستارگان دربند ظهیرالدوله (قسمت 3 )
بسیاری از عناصر و پدیدههایی که در یک فرهنگ وجود دارند، قابلیت تبدیل شدن به جاذبه گردشگری را دارا هستند. جهانبینی، نگرش، سلایق و علاقهمندیهای درحال تغییر انسانها، گردشگری را به کشف فضاهای جدید هدایت میکند. نظر شما در این باره چیست؟
در گردشگری معاصر، مرگ به عنوان یک دارایی فرهنگی در نظر گرفته میشود. از این رو آرامستانهای تاریخی، به عنوان بخشی از هویت تاریخی و ملی هرجامعه، یکی از عناصری است که میتواند در فهرست جاذبههای گردشگری در یک مقصد مورد توجه قرارگیرد. در متون و نظریات مرتبط با صنعت توریسم، گردشگری آرامستان به خاطر داشتن ابعاد گوناگون تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و...، انواع گوناگونی از گردشگری را در بر میگیرد. برخی از نظریهپردازان آن را از مصادیق گردشگری سیاه میدانند. در برخی از متون از آن به گردشگری حزن و اندوه نام برده شدهاست. گروهی آن را معادل گردشگری شجرهنامه یا ارث میدانند و برخی نیز آن را گونهای از گردشگری فرهنگی یا میراث فرهنگی محسوب میکنند. همه این دستهبندیها نشان دهنده ابعاد گوناگون و ظرفیتهای نهفته گردشگری آرامستان است.
شاید به نظر بیاید که تمرکز گردشگری آرامستان بر روی مرگ است اما بالعکس تمرکز آن بر روی زندگی است؛ چگونه زندگی کردن مردگان دلیل زنده نگه داشتن یاد آنها میشود. برای هر فردی که در آرامستان قدم میگذارد، توجه به نشانهها و نمادهای این فضا مانند: مکانی برای یافتن ریشهها، آشنایی با مشاهیر مدفون در آن، قدمت و فضای تاریخی، توجه به مرگ و زندگی (جهان بینی)، فضای آرامستان و سبکهای متنوع معماری آرامگاهها، تزیینات به کار رفته برای آراستن مقابر (هنر فرسک و مجسمهسازی)، متن یا سرودهای که بر روی آن نقش بسته (ادبیات)، بستر مطالعات تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و هنری، میتواند انگیزه و عاملی برای حضور در این فضا باشد.
پیر بوردیو
با بررسی نقشههای گردشگری شهرهای مختلف جهان، در کنار جاذبههایی چون گالریها، کاخها و موزهها به قبرستان نیز برخورد میکنیم. آیا آرامستانها اساسیترین و متنوعترین بخش میراث فرهنگی است؟
در گذشته آرامستانها را بیشتر در بیرون از حصارشهر و نزدیک دروازهها و در کنار راهها میساختند ولی با گسترش شهرها، این آرامستانهای قدیمی از یک محیط پیرامونی به یکی از فضاهای درون شهری تبدیل شده است و به دلیل تدفین محدود یا توقف تدفین در آن، به طور کلی متروکه و به حال خود رها شده است. در زمان حاضر برای چنین فضاهایی میتوان قابلیتهای فراوانی را از جنبههای فرهنگی و اجتماعی در نظر گرفت. کنوانسیون منظر اروپا، مناظر فرهنگی- تاریخی مانند آرامستانها را اساسیترین و متنوعترین بخش میراث فرهنگی دانسته و بیان میکند که به منظور حفاظت از مناظر فرهنگی و تاریخی، توجه به بستر و ارتباطات محیطی، طبیعی و انسانی این مناظر امری ضروری است.
برای مثال در نقشه گردشگری شهر پاریس در کنار مکانهایی چون برج ایفل، موزه لوور، کلیسای نوتردام و دهها موزه و محلهای دیدنی، قبرستان پرلاشز مشخص شده است؛ مکانی که سالانه بیش از سه و نیم میلیون نفر توریست از آن بازدید میکنند. مسلما چیزی باعث میشود که گردشگران این محل را برای دیدن انتخاب کنند، سنگ قبرها، مجسمهها و مقابر متنوعی است که در این قبرستان وجود دارد اما مهمتر از آنها، افرادی هستند که در آنجا آرمیدهاند؛ از کشورهای مختلف با ملیتها و دینهای مختلف. افرادی که در تاریخ تأثیرگذار بودهاند و یا آثاری را خلق کردهاند که تا امروز مانده است و هرگز از بین نخواهد رفت و ملاقات با درگذشتگان، حس و انگیزه مشترک بین انسانهایی است که به این قبرستان میآیند.
اکثر متون مرتبط با صنعت توریسم، آغاز گردشگری آرامستان را در اوایل قرن نوزدهم میلادی و از آرامستان پرلاشز فرانسه میدانند. در این باره نیز اطلاعاتی ارایه دهید.
آرامستان پرلاشز در صنعت توریسم جایگاهی مهم دارد و بسیاری از جهانگردان را از دورترین نقاط دنیا به منظور بازدید از آرامگاه مشاهیر و بزرگان به پرلاشز میکشاند. از کشور ما نیز چندین شخصیت ادبی و فرهنگی چون صادق هدایت (نویسنده)، غلامحسین ساعدی (نویسنده)، بانو منیر وکیلی (خواننده اپرا)، عیسی بهادری (نقاش و طراح) و رضا دانشور (نمایشنامهنویس) در این گورستان خفتهاند و همین امر موجب شده تا بسیاری از ایرانیهایی که عازم فرانسه میشوند، از این گورستان دیدن کنند.
آرامستان پرلاشز نیز مانند ظهیرالدوله نامش را از شخصیت مهمی گرفته است؟ این دو آرامگاه تاریخی را چگونه میتوان با هم مقایسه کرد؟
پرلاشز نامش را از «پدر فرانسیس دلاشز» (Père François de la Chaise) کشیش معروف دوران لویی چهاردهم گرفته است. لاشز در ساختمان بازسازی شده انجمن عیسی واقع در مکان فعلی قبرستان زندگی میکرد و یکی از کاتولیکهای فرقه انجمن عیسی بود که اعضای آن خود را سربازان دین و سپاه عیسی مسیح میدانستند. پدر فرانسیس لاشز کشیشی بود که شنونده اعترافات پادشاه بزرگ فرانسه لویی چهاردهم بود و از این جهت پدر لاشز نامی شناخته شده برای مردمان آن دوران شد. از آنجا که به پدر در زبان فرانسوی «پِر» گفته میشود، پرلاشز همان پدرلاشز معروف است.
زمینهای پرلاشز در سال 1804 در دوران امپراطوری ناپلئون توسط شهرداری خریداری شد و سپس در همین مکان، قبرستان تأسیس گردید. ناپلئون این حق را برای تمامی افراد به رسمیت شناخته بود که هر کس فارغ از اعتقادش حق دارد تا به شکلی مناسب و در جایی مناسب دفن شود. جایی که پرلاشز قرار داشت، در آن دوران خارج از شهر پاریس بود و افراد بسیار اندکی تمایل داشتند در چنین جایی دفن شوند. به ویژه آنکه این مکان توسط کلیسا تقدیس نشده بود و مسیحیان معتقد، تمایل نداشتند قبرشان در چنین جایی باشد. برای همین در سال تأسیس، تنها 13 قبر در آن وجود داشت.
در سال 1817 بقایای اجساد عشاق معروف «هلوئیز» و «آبلارد» به این قبرستان منتقل شد و این کار، موجب رونق پرلاشز شد و کار تا جایی پیش رفت که تعداد قبرها در پرلاشز تا سال 1830 به 33000 قبر رسید. تدفین در پرلاشز با استقبال بسیاری مواجه شد، تا جایی که این قبرستان تا سال 1850 پنج نوبت توسعه یافت و گستردهتر شد. در حال حاضر بیش از یک میلیون بدن مدفون در این قبرستان وجود دارد که با در نظر گرفتن بقایای خاکستر اجساد سوزانده شده، تعداد مقابر موجود بسیار بیش از این رقم است.
معروفیت امروز پرلاشز و تبدیل شدنش به یک جاذبه گردشگری به چه دلیلی است؟
مشاهیر مدفون: چهرههای سرشناس فرانسوی و بینالمللی مدفون در پرلاشز
مقبرههای مشهور: سنگ قبرها و یناهای آرامگاهی جذاب که فارغ از معروفیت افراد دفن شده، خود یک اثر هنری و دیدنی است.
قبرهای متعددی نیز وجود دارد که دو ویژگی بالا را همزمان داراست؛ یعنی قبرهای مشهوری که افراد سرشناسی در آنها دفن شدهاند.
پرلاشز، مانند شهر وسیع و پرجمعیتی است که خیابانها و کوچه و پسکوچههای بسیاری دارد و مقبرهها، عمارتهای زیبای این شهر است که ساکنینشان در آنها به خواب ابدی فرو رفتهاند. از عمر این شهر حدود دویست سال میگذرد و سنگ بنای این شهر با اولین سنگ قبر که از آن دخترکی خردسال بود، گذاشته شده و پس از آن عمارتهای پرلاشز یکی پس از دیگری در کنار هم ساخته شدهاند. بسیاری از متموّلین و چهرههای سرشناس، پیش از مرگ خود، زمینی در این شهر خریداری میکنند تا خانة ابدی خود را در آن بنا نهند. بسیاری از این افراد حتی برای طراحی سنگ قبر خود از معمار یا مجسمهساز مشهوری کمک میگیرند.
در پرلاشز هر قبر دارای هویت منحصر به خود است و طرح و شکلی مختص به خود دارد. این تنوع، از پرلاشز موزهای در فضای باز ساخته که خلاقیت و هنر در همه جای آن مشهود است. هرکس به فراخور شخصیتش مقبرهای خاص و گاه بنای یادبودی بر مزارش دارد. یکی برسنگ قبر خود آرمیده، دیگری دستها را از هم گشوده و انگار لب به سخن باز کرده است، بر مزار یکی، فرزندانش میگریند و بر دیگری حوریان بهشتی و ملائک حضور دارند. بر یکی خواهران روحانی و قدیسان دعا میخوانند و بر سنگ مزار افسر جانباختهای، دخترکی چشم انتظار، نامهای مینویسد.
پرلاشز نمادی از گوناگونی و تنوع فکری و اعتقادی است. مسیحی کاتولیک و ارتودوکس و پروتستان، یهودی و مسلمان و بودایی و لائیک و ضددین و... همه و همه در نهایت صلح و آرامش کنار هم خفتهاند و گردشگران بسیاری گروه گروه از هر سن و نژاد و ملیتی؛ به این قبرستان قدم میگذارند و به دیدار مشاهیر خفته در این خاک میآیند
در گردشگری معاصر، مرگ به عنوان یک دارایی فرهنگی در نظر گرفته میشود. از این رو آرامستانهای تاریخی، به عنوان بخشی از هویت تاریخی و ملی هرجامعه، یکی از عناصری است که میتواند در فهرست جاذبههای گردشگری در یک مقصد مورد توجه قرارگیرد. در متون و نظریات مرتبط با صنعت توریسم، گردشگری آرامستان به خاطر داشتن ابعاد گوناگون تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و...، انواع گوناگونی از گردشگری را در بر میگیرد. برخی از نظریهپردازان آن را از مصادیق گردشگری سیاه میدانند. در برخی از متون از آن به گردشگری حزن و اندوه نام برده شدهاست. گروهی آن را معادل گردشگری شجرهنامه یا ارث میدانند و برخی نیز آن را گونهای از گردشگری فرهنگی یا میراث فرهنگی محسوب میکنند. همه این دستهبندیها نشان دهنده ابعاد گوناگون و ظرفیتهای نهفته گردشگری آرامستان است.
شاید به نظر بیاید که تمرکز گردشگری آرامستان بر روی مرگ است اما بالعکس تمرکز آن بر روی زندگی است؛ چگونه زندگی کردن مردگان دلیل زنده نگه داشتن یاد آنها میشود. برای هر فردی که در آرامستان قدم میگذارد، توجه به نشانهها و نمادهای این فضا مانند: مکانی برای یافتن ریشهها، آشنایی با مشاهیر مدفون در آن، قدمت و فضای تاریخی، توجه به مرگ و زندگی (جهان بینی)، فضای آرامستان و سبکهای متنوع معماری آرامگاهها، تزیینات به کار رفته برای آراستن مقابر (هنر فرسک و مجسمهسازی)، متن یا سرودهای که بر روی آن نقش بسته (ادبیات)، بستر مطالعات تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و هنری، میتواند انگیزه و عاملی برای حضور در این فضا باشد.
پیر بوردیو
با بررسی نقشههای گردشگری شهرهای مختلف جهان، در کنار جاذبههایی چون گالریها، کاخها و موزهها به قبرستان نیز برخورد میکنیم. آیا آرامستانها اساسیترین و متنوعترین بخش میراث فرهنگی است؟
در گذشته آرامستانها را بیشتر در بیرون از حصارشهر و نزدیک دروازهها و در کنار راهها میساختند ولی با گسترش شهرها، این آرامستانهای قدیمی از یک محیط پیرامونی به یکی از فضاهای درون شهری تبدیل شده است و به دلیل تدفین محدود یا توقف تدفین در آن، به طور کلی متروکه و به حال خود رها شده است. در زمان حاضر برای چنین فضاهایی میتوان قابلیتهای فراوانی را از جنبههای فرهنگی و اجتماعی در نظر گرفت. کنوانسیون منظر اروپا، مناظر فرهنگی- تاریخی مانند آرامستانها را اساسیترین و متنوعترین بخش میراث فرهنگی دانسته و بیان میکند که به منظور حفاظت از مناظر فرهنگی و تاریخی، توجه به بستر و ارتباطات محیطی، طبیعی و انسانی این مناظر امری ضروری است.
برای مثال در نقشه گردشگری شهر پاریس در کنار مکانهایی چون برج ایفل، موزه لوور، کلیسای نوتردام و دهها موزه و محلهای دیدنی، قبرستان پرلاشز مشخص شده است؛ مکانی که سالانه بیش از سه و نیم میلیون نفر توریست از آن بازدید میکنند. مسلما چیزی باعث میشود که گردشگران این محل را برای دیدن انتخاب کنند، سنگ قبرها، مجسمهها و مقابر متنوعی است که در این قبرستان وجود دارد اما مهمتر از آنها، افرادی هستند که در آنجا آرمیدهاند؛ از کشورهای مختلف با ملیتها و دینهای مختلف. افرادی که در تاریخ تأثیرگذار بودهاند و یا آثاری را خلق کردهاند که تا امروز مانده است و هرگز از بین نخواهد رفت و ملاقات با درگذشتگان، حس و انگیزه مشترک بین انسانهایی است که به این قبرستان میآیند.
اکثر متون مرتبط با صنعت توریسم، آغاز گردشگری آرامستان را در اوایل قرن نوزدهم میلادی و از آرامستان پرلاشز فرانسه میدانند. در این باره نیز اطلاعاتی ارایه دهید.
آرامستان پرلاشز در صنعت توریسم جایگاهی مهم دارد و بسیاری از جهانگردان را از دورترین نقاط دنیا به منظور بازدید از آرامگاه مشاهیر و بزرگان به پرلاشز میکشاند. از کشور ما نیز چندین شخصیت ادبی و فرهنگی چون صادق هدایت (نویسنده)، غلامحسین ساعدی (نویسنده)، بانو منیر وکیلی (خواننده اپرا)، عیسی بهادری (نقاش و طراح) و رضا دانشور (نمایشنامهنویس) در این گورستان خفتهاند و همین امر موجب شده تا بسیاری از ایرانیهایی که عازم فرانسه میشوند، از این گورستان دیدن کنند.
آرامستان پرلاشز نیز مانند ظهیرالدوله نامش را از شخصیت مهمی گرفته است؟ این دو آرامگاه تاریخی را چگونه میتوان با هم مقایسه کرد؟
پرلاشز نامش را از «پدر فرانسیس دلاشز» (Père François de la Chaise) کشیش معروف دوران لویی چهاردهم گرفته است. لاشز در ساختمان بازسازی شده انجمن عیسی واقع در مکان فعلی قبرستان زندگی میکرد و یکی از کاتولیکهای فرقه انجمن عیسی بود که اعضای آن خود را سربازان دین و سپاه عیسی مسیح میدانستند. پدر فرانسیس لاشز کشیشی بود که شنونده اعترافات پادشاه بزرگ فرانسه لویی چهاردهم بود و از این جهت پدر لاشز نامی شناخته شده برای مردمان آن دوران شد. از آنجا که به پدر در زبان فرانسوی «پِر» گفته میشود، پرلاشز همان پدرلاشز معروف است.
زمینهای پرلاشز در سال 1804 در دوران امپراطوری ناپلئون توسط شهرداری خریداری شد و سپس در همین مکان، قبرستان تأسیس گردید. ناپلئون این حق را برای تمامی افراد به رسمیت شناخته بود که هر کس فارغ از اعتقادش حق دارد تا به شکلی مناسب و در جایی مناسب دفن شود. جایی که پرلاشز قرار داشت، در آن دوران خارج از شهر پاریس بود و افراد بسیار اندکی تمایل داشتند در چنین جایی دفن شوند. به ویژه آنکه این مکان توسط کلیسا تقدیس نشده بود و مسیحیان معتقد، تمایل نداشتند قبرشان در چنین جایی باشد. برای همین در سال تأسیس، تنها 13 قبر در آن وجود داشت.
در سال 1817 بقایای اجساد عشاق معروف «هلوئیز» و «آبلارد» به این قبرستان منتقل شد و این کار، موجب رونق پرلاشز شد و کار تا جایی پیش رفت که تعداد قبرها در پرلاشز تا سال 1830 به 33000 قبر رسید. تدفین در پرلاشز با استقبال بسیاری مواجه شد، تا جایی که این قبرستان تا سال 1850 پنج نوبت توسعه یافت و گستردهتر شد. در حال حاضر بیش از یک میلیون بدن مدفون در این قبرستان وجود دارد که با در نظر گرفتن بقایای خاکستر اجساد سوزانده شده، تعداد مقابر موجود بسیار بیش از این رقم است.
معروفیت امروز پرلاشز و تبدیل شدنش به یک جاذبه گردشگری به چه دلیلی است؟
مشاهیر مدفون: چهرههای سرشناس فرانسوی و بینالمللی مدفون در پرلاشز
مقبرههای مشهور: سنگ قبرها و یناهای آرامگاهی جذاب که فارغ از معروفیت افراد دفن شده، خود یک اثر هنری و دیدنی است.
قبرهای متعددی نیز وجود دارد که دو ویژگی بالا را همزمان داراست؛ یعنی قبرهای مشهوری که افراد سرشناسی در آنها دفن شدهاند.
پرلاشز، مانند شهر وسیع و پرجمعیتی است که خیابانها و کوچه و پسکوچههای بسیاری دارد و مقبرهها، عمارتهای زیبای این شهر است که ساکنینشان در آنها به خواب ابدی فرو رفتهاند. از عمر این شهر حدود دویست سال میگذرد و سنگ بنای این شهر با اولین سنگ قبر که از آن دخترکی خردسال بود، گذاشته شده و پس از آن عمارتهای پرلاشز یکی پس از دیگری در کنار هم ساخته شدهاند. بسیاری از متموّلین و چهرههای سرشناس، پیش از مرگ خود، زمینی در این شهر خریداری میکنند تا خانة ابدی خود را در آن بنا نهند. بسیاری از این افراد حتی برای طراحی سنگ قبر خود از معمار یا مجسمهساز مشهوری کمک میگیرند.
در پرلاشز هر قبر دارای هویت منحصر به خود است و طرح و شکلی مختص به خود دارد. این تنوع، از پرلاشز موزهای در فضای باز ساخته که خلاقیت و هنر در همه جای آن مشهود است. هرکس به فراخور شخصیتش مقبرهای خاص و گاه بنای یادبودی بر مزارش دارد. یکی برسنگ قبر خود آرمیده، دیگری دستها را از هم گشوده و انگار لب به سخن باز کرده است، بر مزار یکی، فرزندانش میگریند و بر دیگری حوریان بهشتی و ملائک حضور دارند. بر یکی خواهران روحانی و قدیسان دعا میخوانند و بر سنگ مزار افسر جانباختهای، دخترکی چشم انتظار، نامهای مینویسد.
پرلاشز نمادی از گوناگونی و تنوع فکری و اعتقادی است. مسیحی کاتولیک و ارتودوکس و پروتستان، یهودی و مسلمان و بودایی و لائیک و ضددین و... همه و همه در نهایت صلح و آرامش کنار هم خفتهاند و گردشگران بسیاری گروه گروه از هر سن و نژاد و ملیتی؛ به این قبرستان قدم میگذارند و به دیدار مشاهیر خفته در این خاک میآیند
منبع : ایبنا
اخبار مرتبط
طومارهای شهر سنگی و رازهای دو هزارسالهای که فاش میکنند
پترا (Petra) یک شهر باستانی در اردن است که به دلیل معماری صخرهای چشمگیرش مشهور است. پترا حدود قرن چهارم پیش از میلاد توسط نبطیان تأسیس شد و بعداً تحت کنترل امپراتوری روم درآمد.
ماجرای واقعی تخریب معبد سلیمان چیست؟
جوزفوس فلاویوس مورخ یهودی، آتشسوزی و تخریب معبد سلیمان را امری کاملا تصادفی میخواند و میگوید شهر به تصرف رومیها درآمد. اما واقعیت این است که معبد سلیمان به دست خود یهودیان تخریب شد.
اپیکتتوس؛ بردهای که فیلسوفِ رهایی شد
اپیکتتوس باور داشت که «فلسفه» را نباید توضیح داد، بلکه باید آن را تَجسُّم بخشید و زیست و این مُیسّر نمی شود مگر با «هارمونی» و «یکپارچگی» ساحتهایِ مختلفِ وجودِ آدمی [به تعبیر استاد «ملکیان»، سه ساحتِ «درونی»؛ باورها/ عواطف، احساسات و هیجانات/ خواست و اراده و دو ساحتِ «بیرونی» گفتار و رفتار].
سیونیک کانون بحران در قفقاز
کتاب نوین دکتر مجید کریمی با سرنام سیونیک کانون بحران در قفقاز (تاریخ و اهمیت راهبردی استان سیونیک ارمنستان و کشمکش بر سر دالان زنگزور ) در ۲۹ آذرماه ۱۴۰۲ به بازار کتاب آمد.
مفاهیم: هنر بیزانسی چیست؟
همشهری آنلاین - مهدی تهرانی: هنر بیزانسی در حقیقت شیوهٔ معماری و نقاشی و موزاییککاری مختص امپراتوری بیزانس است که از قرن چهارم میلادی در بیزانس یا روم شرقی که پایتخت آن قسطنطنیه بود معمول شد و تا قرن پانزدهم میلادی در بسیاری از کشورها به خصوص سوریه، یونان، یوگسلاوی و روسیه متداول ماند.
انواع تقویم ها در جهان
تقویمی ارمنی ، تقویم مردم ارمنی است.ارمنستان نیز به منزلهٔ سرزمینی تاریخی و کهن از گذشته تا به امروز تقویمهای متنوعی داشتهاست.