نویسنده: کارشناس و پژوهشگر اجتماعی سارا عباسی
دهم اسفند ماه سال 1308 نصرت رحمانی در تهران چشم به جهان گشود؛ پدر او اسدلله رحمانی مکانیک بود که به ادبیات کلاسیک ایران علاقه زیادی داشت که تاثیر این علاقه را در زندگی نصرت رحمانی به وضوح می توان دید.
او تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه پست، تلگراف و تلفن گذراند؛ مدیر این مدرسه در این زمان یکی از شاعران برجسته به نام پژمان بختیاری بود که پس از کشف استعداد ادبی نصرت رحمانی او را در سمت دبیر روزنامه مدرسه گماشت. او از همان سنین پایین شیوه شاعری را پیشه کرد و اولین شعر او در روزنامه ی شهباز منتشر شد. بعد از آن برای کار وارد رادیو شد و سپس به همکاری با نشریه زن روز پرداخت.
او در بخش شعر نشریه زن روز فعالیت داشت؛ از رحمانی به عنوان شاعری نوگرا و نمادگرای معاصر یاد می شود و در همین سال ها بود که مجموعههای شعر خود را گردآوری می کرد.
کوچ، کویر و ترمه نخستین مجموعه های شعر رحمانی به شمار می روند که در سال 1330 منتشر شد. فضایی که رحمانی در شعرهایش خلق میکند، فضایی بسیار گرفته و مغموم است و از همان جا بود که لقب "شاعر شعر سیاه" به او تعلق گرفت. انعکاس فضای اجتماعی و سیاسی آن زمان را به خوبی می توان در اشعار او مشاهده کرد.
رحمانی پس از آشنایی با پوران شیرازی، در سال 1339 با او ازدواج کرد که آرش ثمره ی این ازدواج بود.
او همچنین در سال 1343با شادان علوی مقدم ازدواج کرد که فقط به مدت دو سال دوام داشت؛ او سال های آخر عمرش را در رشت و در کنار همسر اول و پسرش گذراند؛ پوران با یاد کردن از این سال ها می گوید: «زندگی با شاعری مثل نصرت، مثل نگهداری از یک شیشه عطر گرانبهاست» و سرانجام در 27 خرداد سال 1379 دار فانی را وداع گفت و در قبرستان سلیمان داراب در نزدیکی شهر رشت به خاک سپرده شد.
رحمانی در جایی دیگر درباره ماهیت و تبیین خود از شعر می گوید: «شعر یک امر کاملا ارادی نیست. اگر نه من دلم می خواهد شعرم بجای بوی باروت عطر گل را داشته باشد. چه بسا کوشیده باشم در یک باغچه شعرم گل یخ بکارم، اما یک وقت به خود آمده ام که بوی باروت تمام باغچه و حیاط و خانه ام را مال خود کرده بود. آدم باید خیلی با خودش و اطرافش غیر صمیمی باشد که در چنین دورانی و در جهانی چنین ظلمانی خصیصه ِ سیاسی بودن را از کارش کنار بگذارد. این کار انقدر زحمت دارد که می شود گفت تقریبا غیر ممکن است.»
نصرت رحمانی در مقدمه یکی از کتابهایش مینویسد: «شعر یا شعر است، یا نیست. دنیای شعر و شاعری چون دنیای ورزشی نیست که به شعر درجه یک، نشان طلا، به شعر درجه دو، نشان نقره و به شعر درجه سه، نشان برنز بدهند. شعر درجه نمی شناسد، داور شعر یک شاعربازنشسته چون مربی ورزش نیست. داور شعر حتی منتقدان و شعر شناسان نمی توانند باشند. داور شعر یک ملت است، نسل پشت نسل! »
نصرت رحمانی را میتوان شاعری رمانتیک دانست چرا که عشق یکی از برجستهترین مضامین در شعرهای اولیه او به شمار میرفت اما به جرأت میتوان گفت که پس از کودتای 28 مرداد 1332 و پیامدهایی که چه در احوال اجتماعی و چه در نوع نگرش نصرت، در پی داشت تغییر شگرفی در مضامین شعری رحمانی اتفاق افتاد و مضامینی چون تیره روزی و رنج مردم، اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی آشفته آن دوران به گونه ای نمادین و رمزگونه در اشعارش راه پیدا کرد و شاید بتوان منشا تمام تناقضها در اشعار او را در دورههای گوناگون به آن نسبت داد.
اولین مجموعه شعرهای او در قالب غزل سروده شد، بعد از آن چهارپاره و در دوران آشفتگی اجتماعی و نابسامانی سیاسی دوران خود به سبک نیمایی روی آورد. مجموعه اشعار او به نام کوچ پس از انتشار مورد استقبال عموم قرار گرفت که منجر به شهرت رحمانی در این دوران شد.
در نخستین مجموعه های منتشر شده از نصرت رحمانی کوچ، کویر و ترمه می توان دیدگاه او به عشق را درک کرد. این سه مجموعه در قالب چهارپاره سروده شده اند که به جز عشق، مضامینی عصیانگرانه و حزن آلود را نیز در خود جای داده است.
به طور کلی او عاطفه، عشق و احساسات درونی را در این قالب به خوبی تحت تاثیر خود قرار میدهد و از این رو به عنوان شاعری رمانتیک نیز مطرح می شود که با قالب چهارپاره به شهرت رسید.
رحمانی در اشعار بعدی خود از قالب های دیگر مانند قالب نیمایی و شعر نو را نیز مورد توجه قرار داد اما شناخته شده ترین اشعارش در قالب چهارپاره سروده شده است. او در ترکیب و خلق مضامین بدیع و نو بسیار ماهرانه و زیرکانه عمل میکرد به طوری که مخاطب به راحتی تحت تاثیر نرمی کلام او قرار میگرفت.
یکی دیگر از ویژگی های قلم نصرت رحمانی استفاده عامدانه و استادانه از زبان محاوره در اشعارش است؛ او با شناخت عمیقی که از زبان و فرهنگ مردم جامعه ی خود داشت اصطلاحات و افعال را به شکلی هنرمندانه در اشعارش به کار میبرد و تصاویری موهوم و وهمانگیز را به شکلی انتزاعی خلق میکرد.
همانطور که گفته شد بعد از تحول شعر رحمانی بعد از کودتا مرداد 1332، او مضامینی چون عشق و فرد گرایی را رها کرد و به نوعی از تفکر آمیخته به جمعگرایی پیوست که خاص آن دوران بود و ریشههای فلسفی این تفکر را به خوبی میتوان در بطن جامعهای که او در آن بود درک کرد.
او همچنین قالب شعری موردعلاقه اش یعنی چهاپاره را کنار گذاشت و شعر نو را مورد توجه خود قرار داد و حتی میتوان شعر نوی حماسی را در اشعار او ملاحظه کرد. مجموعه «میعاد در لجن» یکی از برجستهترین آثار او در این زمینه است که وزنهای شعری را به چالش میکشد و با کاوش در این مجموعه است که می توان به خوبی درک کرد که عواطف و احساسات ادمی دیگر آمیخته به عواطف و احساسات خود و دیگری نیست بلکه آمیخته با اندیشه و تفکر غنی اوست. در این مجموعه میتوان فهمید که او به خوبی در روح زمانه خود حل شده است و از من به ما پیوسته است.
این شاعر رمانتیک به گونه ای ظریف و هنرمندانه مسائل اجتماعی را با عواطف و احساسات پیوند می زند به طوری که میتوان فهمید چگونه در روح زمانه خود حل شده است و از "من" به "ما" رسیده است.